به گزارش پایداری ملی، محمد اسکندری در یادداشتی با این عنوان که در روزنامه رسالت منتشر شده نوشت: رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالهای اخیر بارها در بیانات خود بر اهمیت نقش رسانهها بهویژه در شرایط جنگ ترکیبی تأکید داشتهاند. ایشان از یکسو به اثرات نقش رسانههای دشمن در تخریب سرمایههای ملی اشارهکردهاند و از سوی دیگر خواستار بازآرایی در فضای رسانهای کشور شدهاند. بااینحال بیانات اخیر ایشان درباب میزان اثرگذاری رسانهها بر حوزه امنیت ملی در جمع شعرا در سال ۱۴۰۳ را باید یک راهبرد ویژه برای فعالین رسانهای داخلی قلمداد کرد. ایشان در این خصوص میفرمایند: «امروز در دنیا چالشها و درگیریها، چالشهای رسانهای است. بیش از آنچه موشک و پهپاد و هواپیما و ابزارهای جنگی و مانند اینها تأثیر بگذارند در عقب راندن دشمن، رسانهها هستند که تأثیر میگذارند و دلها را تحت تأثیر قرار میدهند، ذهنها را تحت تأثیر قرار میدهند. جنگ، جنگ رسانهای است؛ هر کس رسانه قویتر داشته باشد، در اهدافی که دارد ــ هر هدفی ــ موفّقتر خواهد بود.» در خصوص این بیانات مقام معظم رهبری چند نکته قابلتوجه است:
وضعیت جنگی در عرصه رسانه
وضعیت جنگی معمولا به وضعیتی اطلاق میشود که در آن دولتها با «خشونت حداکثری» در حال تخریب داراییها، زیرساختها و منافع طرف مقابل هستند. این جنگها مطابق با قواعد حقوق بینالملل میتوانند مشروع و یا نامشروع باشند. وقتی در خصوص حوزه رسانهای اطلاق وضعیت جنگی صورت میپذیرد به این معناست که دشمنان و رقبا از طریق ابزارهای رسانهای در تلاش هستند تا به داراییهای طرف مقابل لطمه و صدمه وارد نمایند. البته باید در نظر داشت در نظرگرفتن وضعیت جنگی در عرصه رسانهای صرفا نیز متعلق به کشور ما نیست. برای مثال اتحادیه اروپایی در نظام مقررات گذاری بر فضای مجازی بهشدت نسبت به اطلاعات گمراهکننده، جعلی و مغرضانه حساس هستند. اما در تحلیل اثر جنگ رسانهای بر زیرساختها باید گفت این داراییها از جنس داراییهای نرم همچون سرمایه اجتماعی، امید ملی، باورها و اعتقادات است که مبنای کنش فردی و جمعی را میسازد.
متأسفانه در یک دهه گذشته برخی از جریانهای سیاسی در کشور به دلیل ملاحظات و منافع سیاسی در تلاش بودهاند تا وجود این جنگ رسانهای را انکار نمایند. البته دشمن نیز بهشدت در تلاش است تا مانع از آشکارسازی اهداف و راهبردهای جنگی خود در عرصه رسانهای شود. چراکه مهمترین راهبرد برای شکست جنگ رسانهای دشمن اثبات وجود این جنگ برای مخاطبین در گام اول و در گام دوم ارتقای سواد رسانهای برای تشخیص «دادههای تسلیح شده» یا همان «موشکرسانهها» است.
میزان تخریب در جنگ رسانهای
در شرایط جنگی قویترین تسلیحات نظامی همچون موشکهای بالستیک و کروز، پهپادها و … صرفا میتوانند «زیرساختها و داراییهای سخت» را از بین ببرند. برای مثال در جنگ نامشروع رژیم صهیونیستی علیه ملت مظلوم غزه شاهد هستیم که این رژیم با استفاده از حداکثر توان نظامی – تسلیحاتی عمدتا آمریکایی درحال تخریب تمامی زیرساختهای باریکه غزه است و حتی منازل مسکونی نیز از این حملات در امان نبودهاند. بااینحال «اراده» مردم غزه برای مقابله با رژیم صهیونیستی همچنان زنده است و صهیونیستها نتوانستهاند به مهمترین دارایی نرم این باریکه که همان «هویت مقاومت» است، آسیب وارد آورند. پس در جنگ رسانهای شاید زیرساختهای سخت مورد حمله قرار نگیرند اما داراییهای بسیاری ارزشمندتری مورد هجمه واقع میشود. داراییهایی که زیرساخت اقتدار و انسجام ملی هستند. اگر هدف از آغاز جنگ از سوی دولتهای متخاصم را نابودی یک کشور قلمداد کنیم بدون شک مؤثرترین راه، از بین بردن رابطه دولت – ملت است. اگر این رابطه از بین رفت دیگر کشوری نیز وجود ندارد.
بازآرایی در چیدمان دفاع رسانهای
برای درک صحیح از تحولات در عرصه فضای رسانهای کشور ضروری است تا چند مؤلفه پیشران در این بستر بازشناسی گردد. پیشران اول مسئله فناوری است. فناوریهای نوین در دو دهه گذشته عرصه رسانهای را بهطور کامل متحول کردهاند و فضای رسانه را از یک ارتباط یکسویه به ارتباطاتی چندسویه و تعاملی تبدیل کردهاند. شبکههای اجتماعی امروز نمود و بروز این تحول فناورانه در عرصه ارتباطات است. پیشران دوم «مردممحور شدن» رسانه است. برخلاف رسانه در معنای سنتی آنکه صرفا در اختیار دولتها بود امروز رسانه در اختیار عموم مردم است. مردم اینجا به معنای هر فرد، گروه یا سازمانی است که متناسب با منافع خود در این فضا کنشگری میکند. پیشران سوم نیز اقتصاد رسانه است. درواقع برای بسیاری از بنگاههای رسانهای، رسانه موضوعیت ندارد بلکه طریقت دارد و اصل منافع اقتصادی آن بنگاه است.
با در نظر گرفتن این مؤلفهها باید گفت وضعیت مدیریت رسانهای در کشور متأسفانه با نوعی ولنگاری مواجه است. این ولنگاری بخشی به دلیل منازعات سیاسی، بخشی به دلیل عدم فهم واحد از موضوع، بخشی به دلیل پویایی نظامهای حاکم بر رسانههای فناوری محور و بخشی نیز به دلیل فقدان نگاه راهبردی به امر رسانه است. مطابق با سخنان اخیر مقام معظم رهبری ما نیازمند یک بازآرایی در لایه دفاع رسانهای در کشور هستیم. این بازآرایی صرفا از طریق همکاری و همافزایی هم ارکان مؤثر بهویژه بدنه فرهیخته جامعه رسانهای کشور محقق خواهد شد.
رسانه و پیوست امنیت ملی
تجربه سالهای اخیر در کشور ما نشان میدهد که رسانه میتواند عامل مولد امنیت و یا برهم زننده آن باشد. برای مثال در موضوع فوت مرحوم مهسا امینی اگر در ساعات نخست روایت شفاف؛ دقیق و مستندی به مخاطبین ارائه میشد شاید برای بخش قابلتوجهی از مخاطبین «ابهام» ایجاد نمیشد. روایتهای دشمن دقیقا از عدم شفافیتهای رسانهای بهویژه در ساعات نخست برخاست و بر ذهن مخاطب نشست. در نقطه مقابل در سال ۱۴۰۰ وقتی حملات سایبری به سامانه هوشمند توزیع سوخت صورت گرفت، روایت نخست، دقیق و پویای رسانهای سبب شد تا مردم همراهی مناسبی با مسئولان برای حل این مشکل داشته باشند و این بحران بدون هزینه پایان یافت. لذا ضرورت دارد در شرایط جنگ ترکیبی همه مدیران و فعالان رسانهای کشور در اجرای مأموریتهای خود پاسداشت امنیت و منافع ملی را در اولویت خود قرار دهند. البته بدیهی و طبیعی است که منافع ملی به معنای منافع بخشی، سازمانی، گروهی و … نیست. اما منفعت و امنیت ملی باید اصلیترین راهبرد و خط قرمز برای همه در اجرای مأموریتهای رسانهای باشد.