در حوزه سواد رسانهای میتوان مدعی شد با بومیسازی پیامرسان و شبکههای اجتماعی بعضی از آسیبهای زیست مجازی را کاهش دادهایم اما آسیب بزرگی به نام «اعتیاد رسانهای» را نتوانستیم کاهش دهیم.
به گزارش پایداری ملی به نقل از مهر ،به اعتراف دوست و دشمن، ایران عزیز به کشوری قدرتمند در ابعاد مختلف تبدیل شده است. در این میان حفظ و صیانت از فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی، ضرورتی اجتناب ناپذیر است چرا که راهبرد اصلی دشمن در جنگهای ترکیبی شناختی، تاثیرگذاری در فرهنگ یک ملت است. به همین منظور، با گسترش فضای سایبری بی ضابطه در ایران عزیز، دشمن سعی در استحاله فکری اقشار مختلف جامعه در حوزه فرهنگی را دارد.
در اسناد بالا دستی سیاستهای کلی نظام در حوزه فرهنگ، به اهمیت این موضوع اشاره شده است؛ به طوری که در بند یک قانون پنجم توسعه مصوبه ۱۳۸۹/۱۰/۵ با ابلاغیه رهبر معظم انقلاب، تهیه پیوست فرهنگی برای طرحهای مهم و جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد تاکید و تصویب قرار گرفته است. همچنین رهبر انقلاب در سخنرانیهای متعدد خود، ضرورت پیوست فرهنگی را تا حدی میدانند که فرمودند: "معنای اینکه گفتیم مسائل اقتصادی و مهم پیوست فرهنگی داشته باشد، این است که یک حرکت اساسی که در زمینه اقتصاد، سیاست، سازندگی، فناوری، تولید، و پیشرفت علم میخواهیم انجام بدهیم، ملتفت لوازم فرهنگی آن باشیم." از این بیانات میتوان برداشت نمود که رشد و تعالی یک کشور در هر حوزهای اعم از اقتصاد سیاست و فناوری اگر همراه با پیوست فرهنگی نباشد قطعاً با اختلال مواجه خواهد شد.
با گذشت ۱۰ سال از این ابلاغیه مسئولان دولتی و غیر دولتی جسته و گریخته، اظهاراتی پیرامون پیوست فرهنگی به ویژه در حوزه فضای مجازی داشتهاند که در انتها از ضرورت و امروز و فردا کردن اجرایی شدن این پیوست خبر میدهند. برای ارزیابی عملکرد مسئولین در این حوزه، میتوان نگاهی به وضعیت فعلی فضای مجازی در کشور انداخت. وضعیتی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب "وِل"، که متاسفانه عدهای حتی به "وِل" بودن آن افتخار هم میکنند و هیچ مرزبانی از فرهنگ ایران عزیز و حقوق شهروندی نمیکنند.
جالب است بدانیم به گفته برخی کارشناسان مطلع، یک بار آن هم در یک حوزه پیوست فرهنگی، در فضای مجازی ابلاغ و اجرا شده است. آن هم در سالهایی دور، برای مجوز فعالیت رایتل بود، که پیوست فرهنگی آن یک برگ سفید بوده که در انتهای آن امضا شده است، تا خود اپراتور مفاد آن را بعداً لحاظ کند! در حالی که پیوست فرهنگی در هر حوزهای باید قبل از پیدایش آن نگاشته و بررسی و اجرایی شود.
جالبتر آنکه آمریکا که فرسنگها فاصله با فرهنگ کهن و اصلی ایرانی و اسلامی دارد، در سال ۱۹۹۴ پیوست فرهنگی را به تصویب رساند و بر اساس آن هر چه به آمریکا وارد میشود یا از این کشور صادر میشود باید دارای پیوست فرهنگی باشد.
حال نگاهی بیندازیم به وضعیت فعلی فضای مجازی به خصوص شبکههای اجتماعی در ایران:
گوشیها اندروید، تلگرام، اینستاگرام، واتساپ، توئیتر، کلاب و هاوس و.. همراه با پیوستهای فرهنگی متعددی وارد ایران شدند، آن هم پیوستهای کاملاً آمریکایی، این شبکهها مانند ویروسی خوش و خط خال، بدون هیچ مجوز از هیچ ارگانی و حتی دادن یک ریال مالیات، در حال فعالیت فرهنگی علیه جوانان بی پناهمان هستند.
در این میان در نبود شبکه ملی اطلاعات، سرویسهای بومی در حوزههای مختلف فضای مجازی به خصوص پیامرسان ها، فعالیت خود را بدون حمایتهای لازم شروع کردند که با توجه به عدم امکانات، انصافاً فعالیت قابل قبولی از خود در این چند ساله از خود نشان دادند به طوری که اگر حمایتهای لازم در ابعاد مختلف انجام میگرفت، هم اکنون پیامرسانهای داخلی نقش پررنگتری از پیامرسانهای بیگانه در میان مردم عزیزمان داشتند.
با همه مزایای پیامرسان بومی مانند، خارج نشدن دیتا از کشور، هویت سنجی نسبی، کم هزینه بودن، آزاد بودن محتوای مفید و… همواره خلائی مهم در این پیامرسان ها دیده میشود که آن "پیوست فرهنگی" است.
در این میان پیامرسان روبیکا به علت حمایتهای متعدد از صداوسیما گرفته تا اپراتورها و… به عنوان یکی از پرطرفدارترین پیام رسانها در ایران شناخته میشود. روبیکا پا را از پیامرسان فراتر گذاشت و با راهاندازی بخش روبینو، سعی کرد چیزی شبیه اینستاگرام هم ایجاد کند. از طرفی دیگر بخشهایی مانند برنامههای اختصاصی و vod ها بخش عمدهای از حجم پهنای باند روبیکا را به خود اختصاص داده است. بدین صورت روبیکا با راه اندازی بخشهای مختلف سعی در تبدیل شدن به یک ابر اپلیکیشن با قابلیتهای متعدد را دارد.
با توجه به اقبال مردم به این اپلیکیشن، و حضور حداکثری جوانان و نوجوانان در این فضا، این سوال مطرح میشود که آیا روبیکا پیوست فرهنگی دارد؟ اگر دارد در چه بخشهایی و با چه اصولی اجرایی میشود؟
با اندک جستجویی در پیامرسانها به خصوص روبیکا، متوجه میشویم که درست است فضای نسبتاً سالمتری به نمونههای مشابه خارجی دارد، اما به علت نداشتن پیوست فرهنگی و تبعیت کردن از الگوریتمهای خارجی، همواره شاهد موارد متعددی که مغایر با فرهنگ ایرانی و اسلامی است روبرو هستیم. البته شاید مسولان این اپلیکیشنها بگویند که ما برای جذب مخاطب نباید محدودیت بگذاریم بلکه باید این اپلیکیشن برای تمام سلیقهها و… باشد. این حرف درستی است اما آیا نباید خط قرمزی برای رشد قارچ گونه فرهنگ مغایر با فرهنگ ایرانی اسلامی داشت؟! مگر شبکههای اجتماعی اینستاگرام و توییتر اجازه رشد محتوای اسلامی را میدهند، مگر یادمان رفته است که چگونه با هوش مصنوعی مانع انتشار تصاویر شهید بزرگوار ما حاج قاسم سلیمانی نشدند! از طرفی دیگر مگر جذب مخاطب تنها مساوی با عبور از خط قرمزها است؟! برای روشن شدن این موضوع به خاطره از رهبر معظم انقلاب میپردازیم که ایشان نقل کردند. ایشان در سخنرانی خود در جمع دانشجویان میفرمایند:
" سیّد قطب در یکی از کتابهایش نقل میکند که در یکی از شهرهای آمریکا داشتم میرفتم، رسیدم به یک کلیسایی؛ دیدم بغل کلیسا یک سالن اجتماعات است. آنوقت آنجا برنامه زدهاند «برنامهی شب»؛ برنامه را که خواندم، دیدم نوشته مثلاً موسیقیِ فلانجور، بعد موسیقی فلانجور، بعد آواز فلانجور، بعد یک شام سبک، بعد مثلاً جلسهی چنین؛ علاقهمند شدم بروم ببینم قضیّه چیست؟ گفت شب رفتم دیدم بله، یک سالنی است مثل یک کاباره! آنجا دخترها، پسرها، جوانها میآیند مینشینند، با هم مأنوس میشوند؛ آنجا هم برنامههایی هست روی سِن؛ موسیقی و مانند اینها هست؛ من هم تماشا میکردم وضعیّت اینجا را. بعد هم یک شام سبکی آوردند، دادند خوردیم و [بعد] مثلاً یک نوشابهای، چیزی؛ قسمت جالبش اینجا است؛ میگوید که شب چند ساعتی گذشت، آخرِ شب شد، دیدیم که کشیش -کشیشِ آن کلیسا که این سالن، مربوط به آن کلیسا است- با وقار تمام از یک طرف سِن وارد شد، رفت و یک مقدار از این کلیدهای برق را زد و بعضی از چراغها را خاموش کرد بعد هم کشیش رفت. میگوید من دیگر رفتم و نماندم. میگوید فردا رفتم سراغ آن کشیش، گفتم که خب این چه وضعی است؟ آخر شما روحانی هستید، شما آخوند هستید، مبلّغ دین هستید، این چه وضعی بود مثلاً شما دیشب با اینهمه جوان و این برنامهها؟ گفت که آقا، شما توجّه ندارید؛ من برای جذب کردن جوانها به کلیسا مجبورم این کار را بکنم؛ میگفت به او گفتم -حالا به تعبیر بنده- مردهشور این کلیسا را ببرد! خب بگذار بروند کاباره؛ [اگر] همان کارهایی که در کاباره میکنند، اینجا بنا است بکنند، خب بروند همان کاباره بکنند؛ چرا بیایند کلیسا؟ "
شاید مشکل از آنجا است که احساس میکردیم همین که زیر ساخت یک پیامرسان داخلی باشد دیگر مشکلات حل میشود اما نکته آنجا است که ذات و فلسفه پیدایش یک پیامرسان یا شبکه اجتماعی متناسب با نیازها و اهداف سازنده تاسیس شده است و طبیعی است که نیازها و اهداف دنیای غرب در بسیاری موارد با نیازها و اهداف ما متفاوت است. برای نمونه الگوریتم و زیست مصرف در اینستاگرام مبنی بر "دیده شدن به هر قیمتی و "هدف وسیله را توجیه میکند" است. بدین منظور که کاربر هر چه قدر محتوای ساختار شکنانه و غیر معمول و معقول تولید کند، بیشتر دیده میشود.
یا در مثالی دیگر در یک شبکه اجتماعی ویدئو محور، ویترین و پر بیننده ترین ویدئوها، متعلق به سبک دابسمش با محتوای زننده است، این شبکه اجتماعی که در میان نوجوانان طرفدارانی زیادی دارد، به طوری مخاطب را سوق میدهد که برای آنکه ویدئو شما بیشتر دیده شود و طرفدار پیدا کنید، میبایست با این سبک و با این محتوا تولیدات خود را بارگذاری کنید و بدین صورت زیست حاکم برای بقا در آن شبکه اجتماعی را از قبل مشخص میکند.
در روبیکا نیز میتوانیم با نگاهی به صفحه اصلی آن، زیست حاکم بر آن را بیابیم، اکثر سریالهایی که در صفحه اصلی این اپلیکیشن به نمایش گذاشته شده است، اندک قرابتی با فرهنگ ایرانی اسلامی ما ندارد، سریالهایی با محتوای خشونتآمیز، اشرافیگری و سبک زندگی غربی، افکار و قلبهای جوانان و نوجوانان ما را از هزینه بیتالمال مسلمین هدف قرار گرفته است.
درست است در حوزه سواد رسانهای نیز میتوان مدعی شد که با بومی سازی پیامرسان و شبکههای اجتماعی بعضی از آسیبهای زیست مجازی را کاهش دادهایم، اما آسیب بزرگی به نام "اعتیاد رسانهای" را نیز نتوانستهایم کاهش دهیم، به طوری که تمام اپلیکیشنها رشد و بقای خود را در مصرف بی رویه کاربران جستجو میکنند و هیچگاه به فکر کاهش آسیبهای جسمی و روحی ناشی از اعتیاد مخاطب نیستند؛ تا جایی که حتی در اقدامی غیر انسانی، حق " شب" را، که هر انسان سالمی میبایست به خانواده، آرامش و خواب سپری کند را با بستههای شبانه به ظاهر رایگان یا نیم بها، از انسان سلب میکنند. این موضوع نیز میتواند زنگ خطری نه تنها برای مردم ایران بلکه تهدیدی برای تمام کاربران در دنیا باشد، چرا که این نوع مصرف رسانهای در طولانی مدت آسیبهای بسیار زیادی را به جسم و روح انسان میزند. این در حالی است که اگر پیوست رسانهای قبل از ایجاد اپلیکیشنها بود، شاید شاهد این معضل با این شدت نبودیم؛ برای مثال شبکههای اجتماعی یا هر اپلیکیشنی میتواند بعد از مدت زمان مشخصی، هشداری را بر روی صفحه نمایش به کاربر نشان دهد که "شما هم اکنون یک ساعت از این فضا استفاده کردید و اکنون به ده دقیقه استراحت نیاز دارید.." این نمونهای از اقدامی است که یک اپلیکیشن میتوانست در فرآیند خود به سادگی اجرا کند. اما متاسفانه دغدغه و ارادهای برای این اقدامات وجود ندارد که میبایست سیاست گذاران، با مشورت متخصصین امر، قوانین مشخصی را تصویب کنند و نظارت کافی را بر اجرای قوانین داشته باشند تا انشاءالله در اآینده مدعی باشیم که فضای سایبری را در اختیار داریم که در خدمت رشد و تعالی بشر است.