معامله قرن را باید نتیجه مسیری دانست که عرفات آغازگر آن بود. او بیتوجه به نصایح و تجربه ایران در برابر یک اشغالگر، اصرار بر سازش داشت، سازشی که موجب تحقیر ملت فلسطین و مرگ خودش شد.
به گزارش پایداری ملی، تنها چند روز پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، یاسر عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین همراه با محمد ضیاءالحق در قالب هیئت سازمان کنفرانس اسلامی به تهران آمد و با مقامات کشورمان دیدار کرد.
درخواست عرفات این بود که ایران با عراق سازش کند و آتشبس برقرار شود. این درخواست در حالی مطرح میشد که عراق بخشهایی از خاک کشورمان را بهاشغال درآورده بود و در بسیاری از مناطق با مقاومت نیروهای نظامی و مردمی روبهرو شده بود. پاسخ ایران به میانجیگری عرفات و ضیاءالحق این بود که مقدمه آتشبس، عقبنشینی عراق به مرزهای بینالمللی و ترک سرزمینهای اشغالی است.
عرفات چند بار دیگر هم برای وساطت و مقدمهچینی سازش به ایران سفر کرد؛ اما هر بار با مخالفت امام خمینی و مقامات کشورمان روبهرو شود. ایران بین دو گزینه سازش و مقاومت در جنگ، مقاومت را انتخاب کرد و در کمتر از دو سال از آغاز جنگ توانست نیروهای ارتش بعث عراق را از کشور بیرون کند و در ادامه سیاست تنبیه متجاوز را پی بگیرد.
ایران از بهمن ماه سال 64 تا ابتدای سال 65 عملیات والفجر هشت را با موفقیت کامل اجرا کرد و با کشور کویت هممرز شد. پیروزی در این عملیات، ایران را در موقعیت برتری در منطقه قرار داد.
شهریور سال 65، آیتالله خامنهای رئیس جمهور وقت ایران برای شرکت در اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدمتعهد عازم هراره (پایتخت زیمبابوه) شد. ابتدا نمایندگان قارهها سخنرانی کردند و سپس نوبت به عرفات رسید. او همچنان در تکاپوی ایجاد آتشبس بین ایران و عراق بود. عرفات در گفتگو با روزنامه هرالد چاپ هراره بیان کرده بود: «اجلاس سران غیرمتعهدها در خاتمه دادن به جنگ ایران و عراق مسئولیتی اساسی دارد و باید ایران را به قبول میانجیگری واقعی تشویق کند. این جنگ دیوانهوار است و فلسطینیها خود را بزرگترین بازنده جنگ ایران و عراق میدانند. من به ایرانیها میگویم کافی است، کافی است، کافی است. ما غیرمتعهدها برای این جنگ بهای بسیار سنگینی پرداختهایم.»
عرفات در آن گفتگو بهگونهای سخن گفت که انگار ایران آغازگر جنگ بوده و در برابر پیشنهادهای منطقی سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل و شورای امنیت، ایستادگی کرده است، در صورتی که پس از پیروزی ایران در عملیات والفجر هشت، هیچ طرحی که خواستههای حقوقی ایران را لحاظ کند از سوی سازمانهای جهانی مطرح نشد.
عرفات طرح صلحی برای اجلاس هشتم در هراره آورده بود و تلاش داشت آن را به نام خود نهایی کند. آن طرح این بود که نیروهای حافظ صلحِ غیرمتعهدها به مرز ایران و عراق بروند و حتی اگر یکی از دو کشور طرح را قبول نکند، نیروها در محدوده کشور موافق، روی مرز مستقر شوند تا آتشبس کامل برای ایجاد صلح برقرار شود.
آن روزها مردم فلسطین زیر قساوت شدید صهیونیستها بودند. عرفات که نماینده آنان بود، بدون اینکه سخنی از اوضاع مردم فلسطین و تجاوز رژیم اشغالگر قدس بگوید، انتظار داشت غیرمتعهدها از او حمایت کنند. البته او یک جا به موضوع اسرائیل اشاره کرد و آن زمانی بود که خطاب به رئیسجمهور ایران گفت: «پیشنهادهای میانجیگری را که از سوی جنبش عدمتعهد، سازمان ملل و سازمان کنفرانس اسلامی به شما شده است، بپذیرید. تمام تفنگها باید بهسوی دشمنان مشترکمان، یعنی رژیمهای پرتوریا و تلآویو گرفته شود.»
آیتالله خامنهای در سخنان خود پاسخ عرفات را اینگونه دادند: «اگر امروز جنبش عدمتعهّد به کسانی، از سوی ملّت مورد تجاوز فلسطین، فرصت و اجازهی شرکت در جمع سران غیرمتعهّد میدهد، دقیقاً و صرفاً مبتنی بر همین اصل است و تردید در اجرای این اصل، حضور خود آنان را نیز زیر سؤال خواهد برد.»
رئیس جمهور ایران همچنین گفتند: «انتظار میرفت که ایشان در سخنرانی دیروز صبح، از توفیقاتی که ملّت فلسطین در مبارزه با تجاوزگریهای رژیم صهیونیستی بهدست آورده صحبت میکردند تا اینکه دیگران را به حمایت از تجاوز ترغیب کنند... متأسفانه همین بینش باعث شده است که فلسطین پس از چهار دههی طولانی هنوز قربانی تجاوز است... اگر ایشان این روش شکستخورده و سیاست تسلیم و سازش با متجاوز را برای فلسطین تجویز میکند، بهتر است از توصیّهی آن به دیگران بهطور جدی احتراز کند.»
سخنان آیتالله خامنهای در آن اجلاس نوعی هشدار تاریخی به عرفات بود تا از تجویز سیاست سازش و تسلیم دست بردارد. ایشان این بینش را در ادامه تجاوزات رژیم صهیونیستی به فلسطینیان مؤثر دانستند و بعید نبود که عرفات خود نیز روزی این سیاست را برای مردم کشور خودش تجویز کند.
جنگ ایران و عراق در تابستان سال 67 به پایان رسید. قطعنامه 598 با قید خواستههای حقوقی ایران بهتصویب رسید. عراق بهعنوان آغازگر جنگ معرفی شد و صدام به قرارداد 1975 الجزایر بازگشت.
همزمان با پایان یافتن جنگ ایران و عراق، یاسر عرفات در یک نطق غیرمنتظره اظهار داشت: «سازمان آزادیبخش فلسطین برای استقرار صلح و امنیت در منطقه و بهویژه برای فلسطین، رژیم صهیونیستی و کشورهای همسایه، از فعالیتهای جهادی خود صرفنظر و چشمپوشی میکند»! عرفات که تا پیش از آن میگفت "باید تفنگها را بهسوی دشمن مشترکمان اسرائیل بگیریم"، موجودیت اسرائیل را بهرسمیت شناخت.
عرفات حتی ایده «فلسطینی کردن» مسألهی فلسطین را طرح کرد تا دیگر کشورهای عربی و اسلامی، نسبت به آنچه انجام میدهد، دخالتی نکنند. در همان ایام، رهبر انقلاب اسلامی در خطبههای نماز جمعه اینگونه از این چرخش فکری و عملی یاسر عرفات یاد کردند: «یاسر عرفات که مبارزه نمیکند. امروز موضع یاسر عرفات همان موضع انور سادات 10 سال پیش است. امروز موضع یاسر عرفات همان موضعی است که چند سال پیش نسبت به شاه حسین میدادند. او هم اوائل انکار میکرد، بعد هم دیگر انکار نکرد؛ یعنی مذاکرهی با اسرائیل، موضع آشتی با آمریکا، موضع بوسیدن و کنار گذاشتن مبارزه، موضع تقبیح مبارزه حتی.» (1368/2/8)
5 سال بعد، یاسر عرفات اسلحه خود را زمین نهاد و در اقدامی غیرمنتظره برای محور مقاومت و رزمندگان فلسطینی، رهسپار کاخ سفید شد تا با صهیونیستها مذاکره کند! او در میان بهت مردم فلسطین «اعلامیهی اسلو» را با اسحاق رابین ــ نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی ــ امضا کرد. بهموجب این توافقنامه یکطرفه، تمامی تلاشهای رزمندگان و خون شهدای مقاومت فلسطین پایمال میشد و عرفات رژیم صهیونیستی را بهرسمیت میشناخت. او در این دیدار در مقابل دوربینها با اسحاق رابین دست داد تا همگان متوجه شوند مرد شمارهی یک مبارزه علیه رژیم صهیونیستی، تا چهاندازه از آرمانهای خود عدول کرده است.
پیامدهای این صلح برای مردم فلسطین محدودیت شدید جابهجایی در نواحی اشغالی، کنترل شدید رژیم صهیونیستی بر منابع طبیعی و حیاتی مردم فلسطین و عدم جلوگیری شهرکسازی رژیم صهیونیستی بود. مذاکرات صلح و توافقات بین عرفات و مقامات صهیونستی، نهتنها کمکی به بهبود شرایط فلسطینیان نکرد بلکه موجب شد این رژیم در اقدامات خود مصرّتر شود.
البته این پایان سازشکاری عرفات نبود. او در مذاکرات موسوم به اسلو2 که در سپتامبر 1995 انجام شد، کاملاً از ایدهها و آرمانهای اولیهی تشکیل سازمان آزادیبخش فلسطین عدول کرد. مبتنی بر این قرارداد، در قبال حاکمیت تشکیلات خودگردان بر شهرهای جنین، طولکرم، نابلس، قلقیلیه، رامالله و بخشی از شهر الخلیل، عرفات متعهد شد که بندهای مربوط به نابودی اسرائیل را از منشور ملی فلسطین و اساسنامهی سازمان آزادیبخش فلسطین حذف کند.
درخواستهای رژیم صهیونیستی پایان نداشت. اوج این درخواستها در رشته مذاکرات «صلح خاورمیانه» در سال 2000 و در «کمپدیوید2» مطرح شد. طرفین این مذاکرات رئیسجمهور وقت آمریکا، نخستوزیر وقت اسرائیل و عرفات بودند. در این مذاکرات رژیم اشغالگر قدس با پیشنهاد شرمآوری وارد مذاکره شد و خط قرمزهای خود را بیان داشت که با مخالفت مردم فلسطین همراه شد. خطوط قرمز رژیم صهیونیستی عبارت بودند از: حاکمیت اسرائیل بر قدس، عدم بازگشت به مرزهای 1967، عدم اجازه داشتن تشکیلات خودگردان برای داشتن ارتش و حفظ شهرکهای صهیونیستنشین کرانهی غربی و نوار غزه.
اما مردم فلسطین که از تغییر استراتژی عرفات در برابر دشمن سرزمینشان خشمگین بودند، بار دیگر «راهبرد مبارزه» را بر سازش ترجیح دادند و دور دوم مبارزات علیه رژیم صهیونیستی، موسوم به «انتفاضة الاقصی» را آغاز کردند. صهیونیستها با آگاهی از کاهش مقبولیت عرفات، در اقدامی تحقیرآمیز، همهی اقدامات او را تحت نظر گرفتند و تا دو سال بعد، عرفات بدون هیچگونه ارتباط با خارج از مقرش زندگی کرد. بیماری او هم از همان دوران آغاز شد و در سال 2004 درگذشت.
عرفات که تلاش داشت ایران را به سازش با عراق وادار سازد، به توصیههای ایران توجه نکرد و وارد سازش با رژیم صهیونیستی شد، نتیجه آن سازش تحقیر مردم فلسطین، افزایش تجاوزات رژیم صهیونیستی و گسترش اشغالگری این رژیم و مرگ خودش بود.
اگر ایران در روزهای نخست جنگ تحمیلی، میانجیگریهای عرفات را میپذیرفت و در حالی که رژیم بعث عراق بخشهایی از خاک کشورمان را در اشغال داشت، آتشبس را قبول میکرد و وارد مسیر سازش میشد، امروز باید شاهد معامله قرنی برای ایران میبودیم.