در سالهای قبل از انقلاب کشت برنج به گیلان و مازندران اختصاص داشت ، اما اکنون حداقل در چهارده استان ایران رایج شده و حتی شهر و روستاهایی که آب آشامیدنی آنها به سختی قابل تامین است ، این کشت را به علت اقتصادی بودن انجام می دهند.
علیرغم اینکه سال گذشته دولت بعلت کم آبی و پر آب بر بودن ، برنج کاری را برای استانهای غیر گیلان ، مازندران و گلستان ممنوع کرد ، اما امسال تنها در خوزستان دویست هزار هکتار یعنی چهار برابر سال گذشته برنج زیر کشت رفته است ، در استان اصفهان بیش از پنج هزارهکتار، در کرمانشاه بیش از دوهزار هکتار نشا کشت شده است ، حتی در شهری مثل طبس در دل کویر نیز برنج کاشته میشود.
فرض کنید اگر امسال خشکسالی و یا کم آبی باشد چگونه باید پاسخگوی کشاورزان زحمت کش بود؟
چگونه کشت برنج را که دولت ممنوع اعلام کرده است چندبرابر شده است؟
چرا کشت جایگزین ترویج نمیشود؟
قیمت تمام شده آب سرسام آور است و برای تولید یک کیلوگرم برنج حداقل سه هزار و چهارصد لیتر آب مصرف میشود ، صرفنظر از اینکه مردم هر بطری یک لیتری آب را دوبرابر قیمت بنزین در بازار خریداری میکنند، چرا قیمت تمام شده آب در ایران هیچ گاه مورد توجه قرار نمیگیرد؟ چرا بیمه محصولات اجباری نمیشود تا کشاورز بتواند دخل و خرج خود را پیش بینی کند؟
کشور میلیارد ها تومان برای امنیت غذایی سوبسید میپردازد ولی هر روز روستاها بیشتر تخلیه میشود.
آسیب شناسی این رویکرد بعهده کیست؟
آیا وظیفه دستگاهها تنها بخشی نگری است؟
آیا سازمان برنامه و بودجه وظیفه خود را خوب انجام میدهد؟
و سئوالات بسیار دیگر، که اگر پاسخ داده نشود باید شاهد خسارات بیشتری بود."