ایالات متحده تعداد رسمی پایگاه های نظامی خود را پنهان می کند تا بتواند میزان واقعی گسترش امپریالیستی اش را پنهان کند، چرا که بر اساس تحقیقات افرادی چون المرز جانسون و نیک تورس ما می دانیم که آمریکا دست کم هزار پایگاه نظامی جهانی دارد و کاملا محتمل است که از این تعداد نیز بیشتر باشد.
پایداری ملی - «امپراتوری آمریکا» عبارتی نیست که درحالت معمول بشنوید که مردم هنگام اشاره به ایالات متحده آمریکا از آن استفاده کنند. همینطور عباراتی چون «ایالات متحده بزرگ تر»، «امپراتوری آمریکایی» یا حتی «امپراتوری» خالی. به نظر می رسد که استفاده از کلمه امپراتوری برای اشاره به ایالات متحده ناپسند و ممنوع باشد. با این حال آمریکا دقیقا همین است. با چندین قلمرو و سرزمین تصرف شده و بیشتر از هزار پایگاه نظامی در گوشه و کنار جهان و توانایی به کار گرفتن قدرت خود برای نفوذ گذاشتن و مجبور کردن دیگر قلمروها و کشورهای خارجی، ایالات متحده آمریکا بزرگ ترین امپراتوری است که تاکنون جهان به خود دیده است. کشورهای خارجی بی شماری قربانیان تهاجمات و حملات آمریکا بوده اند و ایالات متحده را به خاطر «امپریالیسم» آن محکوم کرده اند، کلمه ای که در زبان انگلیسی ریشه های واژگانی مشترکی با کلمه امپراتوری دارد. پس چرا توصیف آمریکا به عنوان امپراتوری آمریکا باید چنین عجیب باشد؟
ایالات متحده آمریکا: از جمهوری تا امپراتوری
این مثالی گویا از این است که چطور تجربه آمریکایی از حاکمیت بر خود به چنین چیزی تبدیل شده است. چیزی که از تلاش برای ایجاد یکی از محدودترین، محصورترین و تمرکززدایی شده ترین دولت هایی که تا آن زمان تشکیل می شد، به یک امپراتوری رو به گسترش تغییر شکل داد که وسعت، قدرت و نفوذ آن در تاریخ جهان بی سابقه است. کسانی که معتقدند بشریت باید جامعه را بدون دولت (آنارشیست ها) و تنها بر اساس همکاری داوطلبانه (داوطلب گرایان) اداره کند، به نتایج تجربه آمریکایی به عنوان شاهدی بر این واقعیت اشاره می کنند که چگونه دولت ها در ذات خود از کنترل خارج می شوند. به گفته آنها نتایج نشان می دهند که مهم نیست چه محدودیت هایی بر سر راه دولت قرار می دهید، زیرا این محدودیت ها همیشه می توانند از میان برداشته شوند، چرا که سیاستمداران به محض رسیدن به قدرت، به سادگی می توانند قوانین را تغییر دهند و راهی برای دورزدن قانون اساسی پیدا کنند. به عنوان یکی از بی شمار مثال ها در این باره، نگاه کنید که چگونه آمریکا بسیاری از قوانین مربوط به حریم خصوصی و نظارت تصریح شده در منشور حقوق را با ساختن یک ایده جدید (تروریسم) دور زده، تعریفی قانونی از آن به دست داده است (اول در مورد تروریست های بین المللی و بعد تروریست های داخلی) برای توصیف دشمنان سیاسی شان تعاریف را تغییر می دهد (حمل کنندگان اسلحه، تئوری پردازان توطئه) سپس آن را به شهروندان خود نسبت می دهد. وقتی که تروریسم و جنگ جعلی با ترور به راه می افتد، ناگهان دیگر قوانین معمول به کار بسته نمی شوند. تمام این ها شاهدی از این ایده به دست می دهد که در بحث آنارشی در برابر مینارشی، هیچ دولتی بهتر از دولت کوچک نیست.
امپراتوری آمریکا و تصرف سرزمین ها
از همان ابتدا همواره نگاه ایالات متحده به غرب بوده است. سیزده مستعمره اولیه خیلی زود بسط یافتند. فقط برای اشاره به چند مورد از آنها، خوب است بدانید که جمهوری ایالات متحده، لوئیزیانا را در سال 1803 از فرانسه گرفت، تگزاس را در سال 1845 ضمیمه خود کرد و کالیفرنیا را در سال 1848 (در نتیجه جنگ مکزیک- آمریکا) از مکزیک گرفت. ایالات متحده آنگاه گسترش بیشتری یافت، چرا که در آن زمان شامل یک سرزمین اصلی با 48 ایالت متصل به هم و قلمرویی در ورای آنها بود. ایالات متحده در سال 1867 آلاسکا را از روسیه گرفت و در سال 1893 بعد از کودتایی توسط گروهی کوچک از زمینداران ثروتمند که اسلحه را روی سر ملکه هاوایی گذاشتند، این جزیره را به تصرف خود درآورد. یک نقطه عطف در تاریخ امپراتوری آمریکا و تصرف اراضی آن در سال 1898 فرا رسید. در آن زمان امپراتوری استعماری اسپانیا رو به زوال داشت و در آرام کردن مخالفت ها در مستعمرات خود مثل کوبا با مشکلاتی مواجه شده بود.
ایالات متحده آمریکا با نشانی غلط دادن در قالب یک عملیات نظامی که حول ناو یو اس اس مین انجام شد، وارد این مناقشه شد (که به آن جنگ اسپانیا - آمریکا گفته می شود) اسپانیا را شکست داد و خود را به عنوان قدرت استعماری و امپریالیستی جدید تثبیت کرد. همزمان با این کار آمریکا در این مسیر فیلیپین، پورتوریکو، گوآم، ساموآی آمریکا و جزیره ویک را خریداری یا به خاک خود منضم کرد. از این رو تا پایان قرن نوزدهم ایالات متحده دیگر خود را به امپراتوری آمریکا تبدیل کرده بود. دانیل ایمروار در ویدئو و کتاب خود این نکته را مطرح می کند که حول و حوش همین زمان، آمریکاییان اندک اندک نقشه هایشان را از نو ترسیم کردند و از جایگاه جدید خود احساس غرور به آنها دست داد، هر چند بعدتر به دنبال بازی کردن با قدرت خود و پنهان کردن آن رفتند و فهمیدند که مخفی نگه داشتن آن برایشان بهتر است. در یک جای این ویدئو ایمروار داستان یک سرباز آمریکایی را در فیلیپین در طول جنگ جهانی دوم تعریف می کند که یک فیلیپینی به او می گوید که آمریکا فیلیپین را مستعمره خود کرده ولی سرباز متوجه حرفش نمی شود و می پرسد «چی؟» چون فکر می کرد که او در حال جنگیدن در یک کشور خارجی است نه یکی از قلمروهای آمریکا. سرباز از مرد فیلیپینی می پرسد: «ما شما را مستعمره کرده ایم؟»
پنهان کردن امپراتوری: بیش از هزار پایگاه نظامی
120 سال جلوتر بیاییم و تنها نگاهی به اوضاع و احوال امروز بیندازیم. ایالات متحده به عنوان یگانه ابر قدرت جهان بعد از جنگ جهانی دوم سر برآورد، اما برخلاف امپراتوری بریتانیا تصمیم گرفت دست به فتوحات علنی یا ضمیمه کردن سرزمین ها نزند، بلکه تاسیساتی نظامی را عملا در تک تک قاره ها تاسیس کند. ایالات متحده تعداد رسمی پایگاه های نظامی خود را پنهان می کند تا بتواند میزان واقعی گسترش امپریالیستی اش را پنهان کند، چرا که بر اساس تحقیقات افرادی چون المرز جانسون و نیک تورس ما می دانیم که آمریکا دست کم هزار پایگاه نظامی جهانی دارد و کاملا محتمل است که از این تعداد نیز بیشتر باشد. جانسون در سال 2010 درگذشت اما در گفتگویی که اکنون از یوتیوپ برداشته شده ادعا می کند که در سال 2004 عدد رسمی اعلام شده پنتاگون برای این پایگاه ها 725 تا بوده، (که در «گزارش ساختار پایگاه ها» منتشر شده بود). با این حال او تایید می کند که پنتاگون بسیاری از پایگاه های خود را مخفی کرده و بیشتر از 300 پایگاه به رسمیت شناخته نشده دیگر نیز دارد. تورس مقالات و کتاب های بسیاری درباره پایگاه های نظامی آمریکا نوشته است، از جمله کتاب سال 2019 خود «اینجا پایگاه، آنجا پایگاه، همه جا پایگاه.»
برای درک بهتر این ارقام، خوب است بدانیم که رقبای در حال ظهور امپراتوری آمریکا به ندرت دارای پایگاه نظامی برون مرزی هستند: تعداد این پایگاه ها برای روسیه 21 پایگاه و چین 2 پایگاه است.
مشخصه امپراتوری آمریکا: اعمال قدرت بدون ضمیمه کردن قلمرو
حکام «ایالات متحده و شرکا» کار بسیار خوبی در پنهان کردن قدرت و دامنه دسترسی امپراتوری آمریکا انجام داده اند. آنها از طریق تبلیغات داخلی واقعیت های امپراتوری را مبهم گذاشته اند که آمریکاییان زیادی از آنها با خبر نیستند. آنها همچنین از مستعمره کردن بسیاری از کشورهای ضعیف تر خودداری کرده اند و به جای آن ترجیح داده اند بدون ضمیمه کردن واقعی خاک یک کشور، اعمال قدرت کنند. این کار از طریق جنگ اقتصادی مثل مجبور کردن کشورهای کوچک تر به خریداری محصولات آمریکایی یا استفاده از تحریم ها نظیر آنچه که ترامپ علیه کشورهایی چون ونزوئلا و ایران شدت بخشیده، انجام می گیرد. همچنین شیوه ای دیگری نیز وجود دارد که آدمکش اقتصادی پیشین جان پرکینز آن را توصیف کرده است.
اما...اما...ایالات متحده یک جمهوری است، بله؟
بعضی ها در جواب این سئوال ممکن است بگویند «خب ایالات متحده شاید یک امپراتوری باشد، اما شکل دولت آن هنوز یک جمهوری مبتنی بر قانون اساسی است. از این رو ایالات متحده یک جمهوری است.» بله، ایالات متحده از این نظر یک جمهوری است که دارای انتخابات (به شدت کنترل شده) است که در آن افراد منتخب به مناصب قدرت صعود می کنند، اما با وجود این شکل از حاکمیت، ایالات متحده هنوز همچون یک قلدر، یک مهاجم و حمله کننده امپریالیستی در قبال کشورهای خارجی عمل می کند. این رفتار همان چیزی است که معرف این کشور به عنوان یک امپراتوری است. از این جهت کلمه «جمهوری» در اینجا هیچ معنایی ندارد. آیا متوجه کنایه ای شده اید که کشورهای گوشه و کنار جهان هنگام استفاده از کلمه جمهوری در عناوین رسمی کشور خود به کار می برند؟ کشورهای تمامیت گرای کمونیستی چین و کره شمالی نیز «جمهوری» هستند، چرا که خود را «جمهوری خلق چین» و «جمهوری دمکراتیک خلق کره» می نامند. فکر سانسور و کنترل از طریق محاسبه اعتبار اجتماعی را نکنید. در غرب به اصطلاح «آزاد»، در «جمهوری فدرال آلمان» اگر شما در مورد حقیقت ماجرای هولوکاست تحقیق کنید، ممکن است جریمه یا زندانی شوید. در «جمهوری فرانسه» از مردم آنقدر مالیات گرفته می شود که جرقه یک جنبش اعتراضی گسترده توسط گروهی موسوم به جلیقه زردها زده می شود. جمهوری به معنای «یک دولت است که در آن قدرت عالیه در دست مردم و نمایندگان منتخب آنها قرار دارد.» آیا واقعا فکر می کنید که در آمریکا، چین، کره شمالی، آلمان یا فرانسه این مردم هستند که قدرت عالیه را در دست دارند؟
نتیجه گیری
کلمات دارای قدرت هستند. تبلیغات چیان و شعبده بازان هر دو به خوبی از این موضوع خبر دارند، چرا که می دانند کلمات کمک می کنند تا برداشت ها را قالب بندی و واقعیت را خلق کرد. به همین دلیل است که شما کلمات را «طلسم می کنید»، چرا که کلمات بیان شده مثل طلسم های جادویی هستند. قدرت امپراتوری آمریکا در کنترل روایت و کنترل برداشت آن نهفته است. هر کس که کلمات را در کنترل داشته باشد روایت را کنترل می کند و هر کس که روایت را کنترل کند، برداشت را کنترل می کند. این یک فرمول ساده است. اثر بزرگ جرج اورل 1984 نشان داده که از کنترل کلمه چه چیزی می تواند حاصل شود. سئوالی که ما باید در اینجا از خودمان بپرسیم این است: چرا بیل نامیدن یک بیل اینقدر عجیب و ناراحت و ناآشناست و پذیرش اینکه ایالات متحده یک امپراتوری است دردرون خودمان و در بیرون برای دیگران این قدر سخت است؟ قطعا خود این معذب بودن مدرکی است بر جادوی کنترل کلمات و تبلیغات. آیا ما با ایده های «ایالات متحده آمریکا= آزادی و دمکراسی» به گونه ای برنامه ریزی و شرطی شده ایم که نمی توانیم ایده امپراتوری آمریکا را به ذهن راه دهیم؟ اگر چنین است پس اکنون از هر زمان دیگری اهمیت دارد که مردم برای برداشتن گامی کوچک اما متهورانه به سمت در هم شکستن شرطی و قالب بندی شدن، اندک اندک شروع به استفاده از کلماتی چون «امپراتوری آمریکا» و «ایالات متحده بزرگ تر» کنند.