به گزارش پایداری ملی، مایکل فیلسبوری نماینده تندروهای آمریکا در برخورد با چین اخیرا اظهار کرد: آمریکا چین را دشمن خود نمی داند اما به دنبال جلوگیری از تبدیل شدن پکن به رهبر دنیا است. او با استناد به پیش بینی برخی اقتصاددانان مبنی بر این که چین تا سال ۲۰۴۹ حجم اقتصادی خود را به سه برابر آمریکا می رساند، جسارتا مدعی است: «در این شرایط، چین ما را تحت کنترل قرار می دهد و ما مستعمره چین خواهیم بود.»
این اظهارات فیلسبوری نشان می دهد، بیماری پارانویای او تشدید شده است. او در سال ۲۰۱۵ در کتاب «ماراتن صدساله» خود مدعی شد، «چین در حال برنامهریزی برای سبقت از آمریکا و جایگزینی آمریکا به عنوان ابرقدرت دنیا تا سال ۲۰۴۹ است.» صحبت اخیر او در ادامه این ادعایش صورت گرفته و حتی پیش رفته، چرا که مدعی شده است، چین نه تنها جایگزین آمریکا خواهد بود بلکه آمریکا را به استعمار خود در می آورد. از این اظهارات تخیلی، واهی و حیرتآور فیلسبوری می توان فهمید که او و دیگر افراد با موضع مشابه، افکار مخصوص آمریکا از جمله «سلطهگری در پی قدرتمند شدن» و بازی «مجموع صفر» را به دیگران انعکاس دادهاند و فکر می کنند اگر چین به قدرت بیشتر از آمریکا دست یابد، مثل آمریکا به سلطهگری در دنیا می پردازد. این نوع اظهارات نه تنها سیاه نمایی چین است بلکه دولتمردان و مردم آمریکا را از چین می هراساند تا افکار عمومی برای مقابله با چین آماده شوند.
دروغ پس از هزار بار تکرار به واقعیت تبدیل نمی شود. اهداف چین همان اهداف مشروع یک کشور عادی است که عبارتند از: تحقق استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور و برخورداری مردم از زندگی مرفه و تحقق توسعه اقتصادی و اجتماعی. در ۷۰ سال گذشته نزدیک به ۸۰۰ میلیون نفر در چین از فقر رهایی یافته و به زندگی مرفه دست یافته و آرزوهای پدران و پدربزرگانشان که حتی جرات فکرش را هم نداشتند، برآورده کرده اند.
چین تنها به دنبال فراهم کردن زندگی مرفه برای مردم است و به جایگزینی کشوری دیگر و رفتارهایی چون پلیس جهانی، علاقهای ندارد. اما برخیها در آمریکا دست از فکر جنگ سرد بر نمی دارند و از توسعه سریع چین نگرانند و مبتلا به پارانویا شده و مقابله همه جانبه با چین را به منظور حفظ ابرقدرتی آمریکا تشویق می کنند.
چین در زمانی که قدرتمند بود، به دنبال سلطهگری نرفته و ژن استعمارگری در جسم این ملت وجود ندارد. در قرن ۱۵ "جنگ هه" بارها با کشتی به مسیرهای دور سفر کرده و از بیش از ۳۰ کشور آسیایی و آفریقایی بازدید کرده است و کالاها و خوشبختیها را به مقاصد سفر خود برده و با توشه ای از دوستی به چین بازگشته است. ده ها سال پس از آن، غرب عصر کشتیرانی اکتشافی خود را آغاز کرد اما آن چه به خارج از دنیایشان بردند، غارت و استعمارگری و برده داری بود.
آمریکا سیاست «بازی با حاصل جمع جبری صفر» را در پیش می گیرد در حالی که چین با همه کشورها، چه بزرگ چه کوچک، چه قوی چه ضعیف، چه ثروتمند و چه فقیر، برخورد برابر دارد. چین در اجرای طرح «یک کمربند و یک جاده» نیز بر مشورت و رایزنی مشترک پایبند است و در امور دفاعی نیز در ۷۰ سال گذشته هیچ جنگی آغاز نکرده است. در ۴۰ سال اخیر نیز ۴ میلیون نفر از تعداد نیروهای مسلح خود را کاهش داده است. چین در جدیدترین کتاب سفید امور دفاعی خود بر عدم سلطهگری، گسترش زمین و ایجاد منطقه تحت نفوذ خویش تاکید کرد، در حالی که آمریکا تقریبا هر سال سرگرم جنگ است. بودجه نظامی آمریکا برای سال ۲۰۲۰ حتی به ۷۵۰ میلیارد دلار رسیده است که بیشتر از مجموع ده کشور بعد از آن است.
در سال گذشته نیز آمریکا برای بازدارندگی توسعه چین به تدابیر گوناگونی از جمله محکوم کردن چین در مسایل مالکیت معنوی و انتقال تکنولوژی، بازداشت مدیر ارشد شرکت چینی، وادار کردن شرکت های آمریکایی به قطع عرضه قطعات به چین، جلوگیری از سرمایه گذاری در چین، قانون گذاری برای عدم ارایه حقوق مالکیت معنوی به چین، روی آورده است.
اما باید گفت، این تدابیر فایده ای نداشته است. چین به عنوان دومین قدرت اقتصادی دنیا و بزرگ ترین کشور در تجارت کالا، نه تنها از بازار ۱.۴ میلیارد نفری برخوردار است، بلکه دارای روحیه ایستادگی در مقابل چالش ها نیز هست. اظهارات مضحک فیلسبوری و افرادی با موضع مشابه او تنها می تواند منجر به تشدید بیماری پارانویای آن ها شود اما برای بازدارندگی توسعه چین، بی فایده است.