اروپا به دلیل حجم گسترده مراودات تجاری خود، هر قدر که با کاخ سفید اختلاف داشته باشد، قادر نیست که از زیر سایه پدرخواندگی آمریکا خارج شود. حجم روابط اروپا و آمریکا حدود هزار میلیارد دلار است، درحالیکه این رقم در رابطه با کشورمان 20 میلیارد دلار برآورد شده است.
به گزارش پایداری ملی، «محمدحسن قدیری ابیانه» در روزنامه «حمایت» نوشت: این روزها که در چهارمین سالگرد امضای توافق هستهای ایران با گروه 1+5 قرار داریم، دیگر بر کسی پوشیده نیست که تکیه به غرب و آمریکا برای برخورداری از اقتصادی بهتر، تطابقی با چشماندازهای جمهوری اسلامی و اهداف آن ندارد. کاخ سفید در ماجرای گفتگوهای هستهای با وعدههای پوچ کوشید تا برای خلع سلاح انقلاب اسلامی از مؤلفههای حیثیتی و محدود کردن توان تأثیرگذاری کشورمان در غرب آسیا، برجام را یک امر حیاتی برای آینده ایران معرفی کند، حال آنکه بهواسطه بدعهدیهای آمریکا، جمهوری اسلامی به هیچیک از اهداف اقتصادی خود از رهگذر «برنامه جامع اقدام مشترک» نرسید. برخلاف آنچه برخی از مسئولین تصور میکردند، نهفقط اوباما بلکه ترامپ و اروپا نیز به تعهدات خود ذیل توافق هستهای پایبند نماندند و در دوران تصدی دموکراتها و جمهوری خواهان، بر ابعاد تحریمها افزوده شد. افزون بر این، شاهبیت ایران در دوره مذاکرات هستهای این بود که نشستوبرخاستها با گروه 1+5 بهمنظور رفع تحریمها صورت میگیرد، حال آنکه رئیسجمهور وقت آمریکا، برای حفظ اهرم فشار اقتصادی در وهله نخست و بعدها برای جایگزینی تحریمها با وعدههایی بهمنظور تحدید توان دفاعی و نفوذ منطقهای کشورمان مذاکره میکرد.
از طرفی، بعضی از دستاندرکاران امر اصرار داشتند که اروپا کارهای نیست و باید برای رفع تحریمها با آمریکا مذاکره کرد؛ حال آنکه شاکله گفتگو در دیپلماسی آمریکایی به معنا و مفهوم مرسوم آن نیست، بلکه شگردی است برای کشاندن حریف به پای میز مذاکره و تحمیل شرایط به وی. به تعبیر مقام معظم رهبری، «تجربههای گذشته ما نشان میدهد که گفتگو در منطق حضرات آمریکایی به این معنی نیست که بنشینیم تا به یک راهحل منطقی دست پیدا کنیم ــ منظورشان از گفتگو این نیست ــ منظورشان از گفتگو این است که بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول کنید! هدف، از اول اعلامشده است؛ باید نظر طرف مقابل قبول شود. لذا ما همیشه اعلام کردیم و گفتیم که این، گفتگو نیست؛ این، تحمیل است.» (1 فروردین 92)
از این منظر، آمریکا یکی از طرفهای مهم در برجام به شمار میآمد که وارد توافقی بدون تضمین 100 درصدی شده بود. حتی اگر کنگره، برجام را تأیید و به امضای مستأجر کاخ سفید هم میرسید، بازهم تضمینی برای اجرای تعهدات واشنگتن به شمار نمیرفت، چراکه شیطان بزرگ، به بیماری «خودابرقدرتپنداری» مبتلاست و هر زمان که تشخیص دهد، بهراحتی زیر میز زده و از هر توافقی که زمانی آن را امضاء کرده باشد، خارج خواهد شد. نمونه آن، پیمان اقلیمی پاریس است که بهطور رسمی و با امضای اوباما، اجرای آن رسمیت یافت ولی ترامپ، بهراحتی از آن خارج شد و اکنون در اندیشه لغو معافیتهای هستهای است، چراکه آنچه در میان رؤسای جمهور آمریکا، کمترین اهمیتی ندارد، اخلاق و پایبندی به وعدههاست.
در برههای نیز این استدلال مطرح شد که برجام، موجب اختلاف میان اروپا و آمریکا شده و این اتفاق در این سطح، پس از جنگ جهانی دوم بیسابقه است. با این برهان بعضی نتیجه گرفتند که اروپاییها بهواسطه توافق هستهای به ایران تمایل نشان داده و به خاطر شکافی که میان بروکسل و واشنگتن به وجود آمده، جانب ایران را خواهند گرفت! جدای از ضرر هنگفت معطل ماندن اقتصاد کشور بهواسطه تعلل اروپا و آمریکا در انجام الزاماتشان در برجام، اروپا به دلیل حجم گسترده مراودات تجاری خود، هر قدر که با کاخ سفید اختلاف داشته باشد، قادر نیست که از زیر سایه پدرخواندگی آمریکا خارج شود. حجم روابط اروپا و آمریکا حدود هزار میلیارد دلار است، درحالیکه این رقم در رابطه با کشورمان 20 میلیارد دلار برآورد شده است. ازاینرو، برای کارشناسان کاملاً روشن بود که اروپا حاضر نیست رابطه هزار میلیارد دلاری خود را قربانی تجارت 20 میلیارد دلاری با ایران کند. اروپا پس از خروج آمریکا از توافق هستهای یک سال مهلت داشت که منافع ازدسترفته ایران را بازگردانده و ضررهای وارده را جبران کند اما با رونمایی از یک ساز و کار بسیار ابتدایی که حداقل انتظارات ایران برای تهیه اقلام تحریمی را هم تأمین نمیکند، ثابت کرد که نه میخواهد و نه میتواند خواستههای مشروع ایران را برآورده سازد، چون از نظر ماهیت، تفاوتی با آمریکا ندارد. بنابراین، برجام بر اساس تدلیس آمریکایی – اروپایی شکل گرفت و خسارات سنگینی را به اقتصاد کشور وارد کرد.
گفتنی است؛ بازی جدیدی که آمریکا و اروپا در حال اجرای آن هستند به این صورت است که اروپا برخلاف رویهای که در خلال مذاکرات هستهای، نقش پلیس بد را بازی میکرد، اکنون نقش «پلیس خوب» را برعهدهگرفته و آمریکا نیز از کسوت پلیس خوب درآمده و به «پلیس بد» مبدل شده تا بهتدریج، از انتظارات برجامی ایران بکاهند و کشورمان را بهاصطلاح مجبور کنند که برای کسب حداقلها، پای میز مذاکره بیاید.
برجام اما با همه سختیها و تبعات سنگینی که برای کشور به بار آورد، حداقل باعث بیداری و چشم گشودن برخی مسئولین به روی واقعیتها شد. اکنون میشنویم که برخلاف رویه گره زدن اقتصاد به وعدههای خارجی، کلیدواژه «اتکا به داخل» و «تکیه بر ظرفیتهای داخلی»، از سوی حامیان برجام که بر سرمایهگذاریهای خارجی تأکید میکردند، تکرار میشود؛ راهکاری که از ابتدا توسط رهبر حکیم انقلاب بر اجرای آن توصیه میشد: «کلید حل مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست، در داخل کشور است و همه باید مسئولیتهای متفاوت خود را در تقویت تولید داخلی بهعنوان تنها راه علاج مشکلات اقتصادی انجام دهند.» (9 اردیبهشت 94) بر این مبنا، تحقق اقتصاد مقاومتی است که میتواند ایران را از مشکلات اقتصادی عبور داده و توطئهها و فشارهای تحریمی را خنثی کند.
علاوه بر این، دنیا هم به این نتیجه رسیده که اقدام متوهمانه آمریکا برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران، باطل است و به علت برخورداری کشورمان از ویژگیهای منحصربهفرد و استراتژیک، اساساً نمیتوان جمهوری اسلامی را از چرخه تجارت جهانی حذف کرد. «اویل پرایس» که یک نشریه تحلیلی در حوزه اقتصاد بینالملل به شمار میآید، چندی پیش نوشت که تحریمهای آمریکا علیه صادرات نفت ایران با شکست مواجه شده و در ماه می (2 ماه پیش) تولید نفت ایران 2 میلیون و ۳۷۰ هزار بشکه در روز بوده است. شبکه خبری «راشا تودی» نیز در گزارشی تصریح کرد که امکانات تحریم ایران از سوی آمریکا به پایان رسیده و واشنگتن امکان تأثیرگذاری بیشتر بر اقتصاد ایران از طریق تحریم را از دست داده است.
با توجه به ثبات نسبی ارزش ریال که درنتیجه سیگنال مقاومت و تأکید بر توانمندیهای داخلی ایجادشده، جمهوری اسلامی آینده روشنی در پیش دارد و میتوانیم با تجربهای که در برجام به دست آوردهایم، تهدیدات و تحریمها را به فرصت تبدیل کنیم، بهنحویکه اقتصاد کشور، مقاوم شده و برای همیشه، حساسیت خود را نسبت به هر نوع وعده وعید خارجی – هرچند چشمگیر و وسوسهانگیز- از دست بدهد.