به گزارش پایداری ملی، واکنش ها به هدف قرار دادن پرنده جاسوسی آمریکا بر فراز آبهای سرزمینی ایران متفاوت بود. در داخل کشور برخی فعالان سیاسی از جریان های متفاوت عقلانیت به خرج دادند و با نگاه به واقعیات میدانی اظهار نظر کردند، برخی ترجیح دادند خلاف منطق و استدلال حرکت کنند و عده ای هم البته سکوت را بهتر از هر واکنش دیگری دیدند.در میان فعالان سیاسی خارج نشین هم که غالبا منتقد و اپوزیسیون ایران هستند دو دسته مشخص معلوم هستند. اول کسانی که به اقتدار نظام و قوای مسلح آن معترفند و دوم سلطنت طلبانی که منفعل شده و تنها نظاره گر میدان هستند.
مواضع واقعگرا
برخلاف آن دسته که معتقدند با اقدام ایران به سرنگونی پهپاد فوقپیشرفته آمریکایی تنش میان دو کشور به بالاترین سطح خود رسیده و به همین خاطر تا دیر نشده باید پای میز مذاکره نشست و گذشته را هم فراموش کرد، بسیاری از نیروهای سیاسی در داخل، این اتفاق را به فال نیک گرفتند و ضمن حمایت از سپاه به خاطر تعلل نکردن در هدف قرار دادن جاسوس آمریکایی، به عکس گروه اول، بدترین سناریو در شرایط فعلی را مذاکره خواندند.
براساس این نوع نگاه واقعبینانه، امروز بازدارندگی ایران، آمریکا را از خطاهای بعدی برحذر داشته و شاید اگر توانمندی فعلی در نیروهای مسلح وجود نداشت یا حتی اگر این توانمندی موجود بود، اما شجاعت استفاده از آن در مقابل آمریکا وجود نداشت، امروز وضعیت به گونه دیگری بود.
این گرایش که در چارچوب مقاومت فعال صورتبندی میشود، از یک سو پاسخ متناسب به اقدام نظامی آمریکا را ارج مینهد و از دیگرسو قائل به آن است که مذاکره در فشار یعنی تسلیم و انتهای تسلیم هم چیزی جز نابودی نخواهد بود. جمعبندی مورد اشاره البته محدود به یک جناح و یک جریان خاص نیست و طیفهای مختلفی از سیاسیون را دربر میگیرد.
علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در حاشیه اجلاس مقامات عالی امنیتی 120 کشور جهان در روسیه در گفتوگو با خبرنگاران اعلام کرد: «ما بارها تاکید کردهایم که با همه قوا از خطوط هوایی کشورمان و مرزهای آبی سرزمین خود دفاع میکنیم. افایآر (مرز هوایی) ما خط قرمز است و فرقی ندارد که هواپیمای کدام کشور از آن عبور کرده است به متجاوز همواره پاسخ سخت داده و خواهیم داد.»
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی در اینباره، برخلاف بسیاری از همفکرانش پیشنهاد مذاکره مجدد در شرایط فعلی را سادهانگارانه خواند و با اشاره به خروج ترامپ از برجام و وضع شدیدترین تحریمهای اقتصادی نوشت: «آمریکا حالا اراده ایران برای افزایش غنیسازی را مخالف همان برجامی میداند که پیشتر خود آن را پاره کرده بود.»
عبدی پیشنهاد مذاکره را از این زاویه نقد میکند که مسیر مذاکره قبلا یک بار تا انتها طی شده و به نتیجه هم رسیده، اما رئیسجمهور آمریکا هیچوقت به ماحصل آن پایبند نبوده و ترجیح داده ساز ناسازگاری کوک کند و زیر میز بازی بزند.
براساس این نوع نگاه نمیتوان شرایط کنونی را یکسویه و فقط با نگاه به هزینهها و بدون توجه به آوردهها تحلیل کرد؛ هزینههایی که انباشته شدنشان به باور برخی به جنگ منتهی میشود و از ایران چهره یک بازنده را به تصویر میکشد؛ بازندهای که هم میز مذاکره را باخته و هم جنگ را. فارغ از صحت یا نادرستی این جمعبندی و میزان قوت استدلالهای آن، عبدی صرف مذاکره با آمریکا در چنین شرایطی را بیمعنا میداند و معتقد است درحال حاضر نهتنها هیچ چشماندازی برای رسیدن به یک تفاهم مشخص وجود ندارد، بلکه مذاکره در چنین شرایطی عوارض بیشتری برای ایران به همراه خواهد داشت، چراکه با این وضعیت، آغاز هرگونه مذاکرهای یعنی تن دادن به حرف زور و عاقبت پذیرفتن حرف زور هم نتیجهای جز پذیرفتن تسلیم نخواهد بود.
این نگاه از استدلالهای دیگری هم بهره میبرد. سوابق مذاکرات ایران و آمریکا بر سر موضوعات مختلف نظیر عراق، افغانستان و برنامه هستهای نشان میدهد ایران هیچوقت میز مذاکره را ترک نکرده است. در مقابل اما آمریکا محصول مهمترین مذاکرات سیاسی قرن 21 را پاره کرده و با چنین زمینهای پاسخ مثبت به پیشنهاد مذاکره، اسمش هرچه هست، رسمش تسلیم خواهد بود. عبدی دوگانه مذاکره- عدم مذاکره را اینطور صورتبندی میکند که یا باید مذاکره نکرد یا باید تسلیم شد؛ تسلیمی که مرزی برای آن متصور نیست و تا به نابودی ایران ختم نشود، متوقف نمیشود. از همین حیث هر اشکالی که در داخل هست به جای خود، راهش اما کوتاه آمدن درمقابل آمریکا نیست. اصلاحطلبان دیگری هم البته بودند که اقدام پدافند هوایی سپاه حسابی به وجدشان آورده بود.
محمدعلی ابطحی که معتقد بود تفاوتها در خط و ربط سیاسی نمیتواند مانع از شکلگیری حس غرور ملی در پی پاسخ قاطع به تجاوز به حریم وطن باشد، در توئیتی نوشت: «رابطهات با حکومت هر جور باشد. نظرت به سپاه هرچه باشد. به هر میزانی دلخوری از حاکمیت داشته باشی، اما اینکه تجاوز به خاک وطن بیپاسخ نمیماند، غرورانگیز است. بزرگترین منفعت ملی دفاع از سرزمین است و مهمترین پاسداری، پاسداری از مرزهای زمینی و هوایی و دریایی است.»
علی مطهری هم قدرت فنی نیروهای نظامی را مورد توجه قرار داد و توان سرنگون کردن پهپادی را که ادعا میشد قابلسرنگونی نیست، مایه مباهات دانست و در کل اقدام نیروهای نظامی ایران را هوشمندانه و مثبت ارزیابی کرد.
عزتالله ضرغامی هم از همین زاویه به ماجرا پرداخت و نوشت: «توان موشکی ایران آفند و پدافند نمیشناسد؛ خواه نقطهزنی 600 کیلومتری در قلب داعش باشد و خواه سرنگونی پهپاد متجاوز فوقپیشرفته آمریکا.»قالیباف اما معتقد است فراتر از دانش فنی لازم برای انهدام پهپاد آمریکایی گلوبال هاوک، شجاعت این اقدام حائز اهمیت است؛ عاملی که به کلی جمهوری اسلامی ایران را قدری از سایرین متفاوت میکند و به گفته قالیباف شاید کشورهای دیگری هم این دانش را داشته باشند، ولی جرات برخورد با آمریکای متجاوز را ندارند.
حسین دهباشی هم سعی کرد با یک حساب دو دوتا چهارتا نشان دهد کاری شده کارستان. آنطور که دهباشی نوشته: «قیمت گرانترین بوئینگ مسافربری دنیا 200میلیون دلار، قیمت پیشرفتهترین جنگنده دنیا 90میلیون دلار و قیمت پهپاد پودرشده گلوبال هاوک 212میلیون دلار است!»
معصومه ابتکار نیز ضمن بازخوانی بدون نتیجه بودن تلاشهای قبلی آمریکا علیه ایران از تحریم و فشار روانی گرفته تا تولید چالش اجتماعی در دی 96 و... به هیات حاکمه آمریکا توصیه کرد دیگر قدرت دفاعی ایران را آزمایش نکنند.
سکوت کردند
در
این هیاهویی که بر سر شکار غول آمریکایی در آسمان هرمزگان در میان
رسانههای داخلی و خارجی به پا شده، هر موضوعی میتواند مهم و قابلتوجه
باشد. مخصوصا اگر از زبان یک مسئول دولتی یا فعالان سیاسی نامآشنا بیان
شود. در این یکی دو روز اما هرچقدر هم که اخبار
را بالا و پایین کنی، از برخی چهرهها که قاعدتا باید اظهارنظر میکردند
یا اینکه فضا میطلبید در مورد این اتفاق حرفی بزنند، چیزی نمیبینی.
دولت و سکوت معنادار؛ از رئیسجمهور تا سخنگو و حتی وزیر امور خارجه!
عجیبتر از همه، سکوت چهرههای اصلی دولت است. حسن روحانی بهعنوان رئیسجمهور که گمان میرفت وارد میدان شود و درباره این اتفاق مهم حرفی بزند، سکوت کرده و با وجود اینکه مجالی برای سخن یافته، اما ترجیح داد در مورد اتفاقی که رئیسجمهور آمریکا تاکنون چندین بار درباره آن اظهارنظر کرده، سکوت کند.
روحانی آخرین بار روز گذشته و در جلسه شورای عالی هماهنگی اقتصادی سخن گفته و قبل از آن هم چهارشنبه گذشته در جلسه هیات دولت سخنرانی کرده است. هنوز علت این سکوت عجیب و غیرقابل باور حسن روحانی مشخص نشده و توضیحی درباره اینکه چرا در جریان اتفاق به این مهمی رئیسجمهور کشور اظهارنظر نمیکند، ارائه نشده است.
همین سکوت البته باعث شده در برخی شبکههای اجتماعی دوباره پای نوع نگاه وی به آمریکا و مساله رفع مشکلات کشور از میز مذاکره و سیاست خارجی را پیش بکشند و بگویند شاید این اتفاق جایی در ساختار ذهنی او نداشته است. نفر دوم اما کسی است که روزی معتقد بود آمریکاییها با یک بمب میتوانند سیستم دفاعی ایران را نابود کنند. بله، درست حدس زدید؛ محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه با وجود اینکه دیدار و نشست خبری مهمی با چاووش اوغلو، همتای ترک خود داشت، ترجیح داد از ماجرای پهپاد سرنگونشده سخنی نگوید و تنها به انتشار یکی دو توئیت اولیه خود که نشاندهنده محل سقوط لاشه پهپاد بود و توضیح میداد که ایران به این اقدام اعتراض دارد، اکتفا کند.
ناگفته نماند که ظریف در این میان ترجیح داد در مورد توان دفاعی
کشور و فرآیندی که برای ساقط کردن این پهپاد پیشرفته طی شده بود، سکوت
کند. در مقابل این شبهه البته احتمالا نزدیکان وزیر امور خارجه به نامه
نمایندگی ایران در سازمان ملل اشاره خواهند کرد یا فراخواندن سفیر سوئیس را
پیش میکشند؛ اقداماتی که در جای خود مناسب است، اما خب هم حداقلی است و
هم تاثیری متفاوت از اظهارنظر و کنش سیاسی محمدجواد ظریف بهعنوان سکاندار
وزارت امور خارجه دارد. در این میان البته نباید سخنگوی دولت را استثنا
کرد، در حالی که بعد از ماهها بیسخنگویی، علی ربیعی جایگزین محمدباقر
نوبخت شد و در اولین نشست خبری خود با اقداماتی تلاش کرد بگوید هم در فرم و
هم در محتوا بنا دارد تغییراتی در جلسات پرسش و پاسخ با خبرنگاران ایجاد
کند. این سکوت درقبال اقدام آمریکا و واکنش پدافند هوایی قوای مسلح ایران
نشان داد ظاهرا بنای تغییر عمده در کار را ندارد و سخنگوی دولت در موضوعات
حساس و مهم همچنان از جامعه و رسانهها فاصله ملموسی دارد.
تعارض منافع آقای تنشزدایی! با اقتدار و تمامیت ارضی
در
میان کسانی که این روزها ترجیح دادهاند حتی در مورد آب و هوای گرم تهران
هم اظهارنظر نکنند و کلا خود را از اذهان عمومی دور نگه دارند، حتما باید
نام رئیسجمهور دولت اصلاحات و نزدیکان وی را ثبت کرد. سیدمحمد خاتمی و
دوستانش که بعضا در مورد هر مسالهای اظهارنظر میکنند، قاعدتا نباید چنین
اتفاق بزرگی را از دست میدادند، اما خب شاید چنین اتفاقی با ایده آنها
برای تعامل با دنیا (بخوانید آمریکا) در تضاد بوده و ترجیح دادهاند در این
زمینه اظهارنظری نکنند. البته با وجود تفاوتی که میان نظر اعلامی برخی
نزدیکان رئیس دولت اصلاحات یعنی اعضای حزب اتحاد ملت با نظر عمومی جامعه در
مورد هدف قرار دادن پهپاد پیشرفته آمریکا وجود دارد، برخی این سکوت را
طبیعی میدانند و میگویند محمد خاتمی با هرگونه اظهارنظری در این زمینه یا
خود را در مقابل دوستانش مییافت یا در مقابل جامعه و از همین منظر هم
ترجیح داده در برابر این اقدام مقتدرانه و سرنوشتساز نیروهای مسلح کشور
سخنی نگوید و سکوت پیشه کند.
بهاریها هم ساکتند!
حالا
حدود یک ماه از ماه رمضان میگذرد و با وجود پیشبینی محمد سرافراز، رئیس
سابق رسانه ملی در گفتوگو با رسانه جریان بهار و البته با وجود پدید آمدن
بهانه لازم یعنی ساقط کردن هواپیمای جاسوسی آمریکا، نهتنها خبری از حمله
به ایران نیست، بلکه دونالد ترامپ تلاش میکند ادله کافی برای حمله نکردن
به ایران را فراهم آورد و این خود دوباره نشان میدهد تحلیل جریان نزدیک به
محمود احمدینژاد برای ایجاد تصویر وحشتناکی از شرایط کشور و قرار داشتن
ایران در آستانه جنگ چقدر با واقعیت متفاوت است و اساسا چنین تحلیلی رنگ و
بویی از واقعیت ندارد. خیلیها میگویند در چنین شرایطی محمود احمدینژاد و
دوستانش که داعیه وطندوستی و ملیگرایی هم دارند، باید درباره اقدام
مقتدرانه نیروهای مسلح اظهارنظر میکردند، اما منافع حزبی و درگیری قدیمی
آنها با سپاه پاسداران احتمالا مهمترین دلیلی است که باعث سکوت آنها شده
است.
مواضع منفعل
آرایش نیروهای داخلی در تعیین نسبت با هدف گرفتن پهپاد گلوبال هاوک دسته سومی را هم شامل میشود؛ دستهای که معتقدند افزایش تنشها بیش از این به مصلحت نیست و شاید فردا برای مذاکره دیر باشد. این دسته البته طیفهای مختلفی را شامل میشود؛ طیفهایی که با دمیدن در شیپور ترس، سعی دارند برای افکار عمومی و دستگاه تصمیمگیری کشور نسخه انفعال بپیچند. کاسبان ترس که پیشتر جنگ با ایران را حتمی میدانستند، حالا یا روزه سکوت گرفتهاند و منفعلانه به نظاره تحولات نشستهاند، یا مثل هفتههای گذشته همچنان در توهم جنگ به سر میبرند و در رویاهای خود، راه برونرفت از وضع موجود را از مسیر واشنگتن میجویند.
عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت اصلاحات ساعاتی بعد از انتشار خبر انهدام پهپاد آمریکایی با انتشار توئیتی از تغییر شرایط گفت و با بیان اینکه سیاستمدار هوشمند مطابق با تغییر شرایط روشهای دفاع از منافع ملی را تنظیم میکند، نوشت: «حالا که تواناییهای دفاعی خود را نشان دادهایم، دروازههای مذاکره را نیز باز کنیم.»
مصطفی تاجزاده هم البته ابراز کرد: «با سرنگونی پهپاد آمریکایی، فرصتی مناسب برای ورود به فاز دیپلماتیک فراهم شده است. جمهوری اسلامی میتواند آمادگی خود را برای #مذاکره با آمریکا بهمنظور کاهش تنش و عنداللزوم حلوفصل مسائل دوجانبه، به شرط آمادگی ایالات متحده برای بازگشت به برجام اعلام کند.»
اینها تنها اکت جریان مورد اشاره نبود. در اقدامی دیگر 17 فعال سیاسی اصلاحطلب با انتشار نامهای خطاب به آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، از او خواستند واشنگتن را تشویق کند تا به توافق هستهای بازگردد. گویا از منظر این تحلیلگران کارکشته عالم سیاست، دولت آمریکا برای بازگشت به توافق و لغو تحریمها، تا امروز منتظر تشویق سازمان ملل بوده و گره کار را باید آنجا باز کرد. در این نامه که به امضای چهرههایی چون بهزاد نبوی، مصطفی تاجزاده، سعید حجاریان، عبدالله رمضانزاده، محسن آرمین، حمیدرضا جلائیپور، علیرضا علویتبار، الهه کولایی، آذر منصوری و... رسیده، ایالات متحده و رژیم صهیونیستی به تلاش برای آغاز جنگ با ایران متهم شدهاند و امضاکنندگان آن از اعضای سازمان ملل و بهویژه از اعضای دائم شورای امنیت آن و شخص آنتونیو گوترش خواستهاند که ساکت ننشینند و به هر شکل که صلاح میدانند، دولت آمریکا را به بازگشت به برجام، لغو تحریمها و ترک ماجراجویی در منطقه تشویق کنند.
در همین فضا صادق زیباکلام هم در گفتوگویی که 48 ساعت بعد از ماجرای انهدام پهپاد آمریکایی در روزنامه شرق از او منتشر شد، ضمن یادآوری مواضع پیشینش گفت: «اگر سر هستهای توانستیم با آمریکا به توافق برسیم، چرا در موارد دیگر نتوانیم؟» گفتوگویی که اگرچه به نظر میرسد پیش از این ماجرا صورت گرفته، اما رویکرد کلی زیباکلام در آن همان است که همیشه بوده. زیباکلام هم برجام را شکستخورده میداند، اما معتقد است اصلاحطلبان هم در این شکست نقش بسزایی - نه بهاندازه آمریکاییها- داشتند، چراکه آنها باید پشت این قضیه میایستادند که آقای روحانی باید برجامهای دیگر را هم انجام دهد!
اپوزیسیون معترف
واکنشها به هدف قرار دادن پرنده 200 میلیون دلاری آمریکا در آسمان هرمزگان نهتنها در داخل کشور با واکنشهای متعدد و پرحجمی همراه بود، که ایرانیان خارج از کشور حتی منتقدان نظام یا همان اپوزیسیون هم به این اقدام واکنش نشان دادند. در میان این واکنشها دو جنس رفتار معلوم و قابلمشاهده بود؛ اول کسانی که با وجود انتقاد به نظام و حتی فرار از کشور نمیتوانستند از بزرگی و قابلتوجه بودن این اقدام نیروهای مسلح ایران نگویند و به ناچار یا معترف شدند که ایران دارای توانمندی بالایی در عرصه موشکی و مسائل دفاعی است یا حتی نتوانستند جلوی خوشحالی خود را بگیرند و از این اقدام آنقدر خوشحال شدند که در فضای مجازی نسبت به انتشار نظرات خود اقدام کردند. برخی کارشناسان بیبیسی فارسی از جمله گروه اول بودند. علی افشاری، عضو سابق دفتر تحکیم وحدت که سالهاست از کشور خارج شده، در تحلیلی میگوید: «اقدام مهم جمهوری اسلامی در انهدام پهپاد آمریکایی، یک مانور قدرت نظامی از سوی ایران بود؛ اقدامی که قابلیت موشکی بسیار بالای این کشور را نشان داد و پیامی هم برای دولت سعودی داشت.جریانهای مختلف سیاسی در ایران در این زمینه متحد و هماهنگ هستند.» این نظر البته از سوی دیگر کارشناسان این شبکه ضدایرانی هم بیان شد. دسته دوم اما افرادی بودند که از اقدام سپاه پاسداران خوشحال بودند و به آن افتخار میکردند. عطاءالله مهاجرانی، وزیر دولت اصلاحات و همسرش جمیله کدیور که او هم از منتقدان نظام است، هر دو با واکنشهای خود نشان دادند از اقدام ایران ذوقزده هستند.
مهاجرانی در اینباره توئیت کرد: «نگفتم عالیجناب ترامپ اپوزیسیونبرانداز را دقمرگ میکند! بعد از سقوط پهپاد: ١- ایران اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شد، ٢- به نظرم اشتباهی شده و کارفردی بوده است و ٣- به نظرم تعمدی در کار نبوده است. تمام! «نه خانی آمده و نه خانی رفته». داستانهای امثال امیرقلی امینی را ببینید.» و همسرش هم نوشت: «جمیله کدیور همسر عطاءالله مهاجرانی: «بعضی خبرها در انسان ایجاد غرور میکند؛ مثل خبر سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکایی گلوبال هاوک بعد از تجاوز به فضای سرزمینی ایران. فقط نمیدانم خبر به این مهمی در توئیتر چرا ترند نمیشود؟»
این اخبار البته همگی در کنار واکنشهایی است که زیر پستهای مربوط به رسانههای معاند و نزدیک به جریان نفاق مانند آمدنیوز منتشر شده و برخلاف تلاش این رسانهها حتی منتقدان نظام هم معترف به توانمندی سپاه در دفاع از ایران شدند.
علاوهبر همه اینها سلطنتطلبها و برخی دیگر از فعالان
سیاسی خارجنشین و ضدجمهوری اسلامی ترجیح دادند در مقابل اقدام سپاه و
توانمندی آن سکوت کنند، چراکه دیدند منفعل بودن بهتر از آن است که به
موفقیتهای ایران و نیروهای مسلحش اعتراف کنند یا تلاش کنند در مقابل قاطبه
افکار عمومی قرار بگیرند.