۰۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۹:۲۰
کد خبر: ۴۹۵۷۱
حواس مردم را باید پرت کرد، آنها باید فوتبالیست های میلیاردری را تماشا کنند که توپی را به این طرف و آن طرف لگد می زنند، حواسشان را باید معطوف برنامه های آبکی کرخ کننده تلویزیونی یا کمدی هایی که هیچ اندیشه ای را در انسان برنمی انگیزند کرد.
به گزارش پایداری ملی، در ویتنام آمریکا برای مسموم کردن مردم کشوری خارجی، ماده نارنجی بر سر آنها ریخت. درعراق و یوگسلاوی سابق اورانیوم خفیف شده به کار برده شد. در کشورهای غربی اوضاع کمی پیچیده تر است، چرا که کشورهای مختلف  تمایل دارند از به کار گیری اشکال مستقیم خشونت فیزیکی به منظور سرکوب مردم خودشان اجتناب کنند (مگر آنکه به یکی از گروه های به حاشیه رانده شده تعلق داشته باشید). تظاهر به دمکراسی و حقوق فردی چیزی است که باید رعایت شود.

یک گزینه استفاده از  کراک و کوکائین آمریکای جنوبی یا هروئین افغانستان برای منگ و کرخ کردن بخش های بالقوه دردسر آفرین جمعیت بوده است. این حربه شمشیر دو لبه کارآمدی بوده که از یک طرف برای سازمان های اطلاعاتی دست اندر کار مواد مخدر و بانک های شستشوکننده پول مواد به شدت سودآور بوده و از طرف دیگر در خدمت خارج کردن مخالفان سیاسی در مناطقی قرار داشته که از نظر اقتصادی و اجتماعی محروم ترین مناطق بوده اند. البته یک تاکتیک دیگر رشد گسترده صنعت نظارت و شناسایی برای نظارت بر شهروندان معمولی بوده است.

اما مواد مخدر، نظارت و خشونت مستقیم  به نوعی آخرین راه چاره برای تحت کنترل نگه داشتن جمعیت یک کشور است. شیوه ترجیحی برای کنترل جمعیت در کشورهای غربی، ایدئولوژی سازی از طریق رسانه ها  بوده و همچنان هست.

از این منظر حال و هوایی تشویق می شود که بیشتر تضمین کننده یکپارچکی باشد تا اشکالی از تفکر انتقادی یا اعمالی که می تواند مستقیما به زیر سئوال رفتن یا به چالش کشیده شدن اشکال غالب قدرت نهادینه شده بینجامند. مواضع مخالف، سرکوب یا به حاشیه رانده می شوند و هم از نظر فرهنگی و هم سیاسی اجماع هایی تولید می شود. گفتمان سیاسی و بخش عمده رسانه های گروهی پرطرفدار از مباحث تحلیلی مناسب تهی هستند و این نمایش ها غالبا به شکل دستکاری و تهییج کننده و با برانگیختن منافع شخصی ارائه می شوند. 

به عبارت دیگر آنچه که غلبه دارد، برنامه های شاد و تفریحی در خالص ترین شکل خود است. از اخبار وآگهی های تجاری تلویزیونی گرفته تا مسابقات تلویزیونی و تازه ترین موارد از به شهرت رسیدن های یک شبه و ارائه اطلاعات نادرست، خودشیفتگی و انحراف حواس تمام جنبه های زندگی را فراگرفته است. چرا باید از نابسامانی های جهان با خبر شد و چیزی را به چالش کشید وقتی که می توان در تاریکی زندگی کرد، برنامه ایکس فاکتور را تماشا کرد، لباس های مارک ریبوک را پوشید و تا وقتی رمقی هست خرید کرد؟ چنین جهانی یک بهشت مصرف کننده است که در آن دروغ  حقیقت است و میل و هوس بی پایان یک فضیلت.

این یک جهان مصرف گرایی محض است و فروشگاه های بزرگ پرنور و غرق در تبلیغات سبک زندگی طراحان، جایی است که مردم حالت تهوع ناشی از الکل جمعه شب خود را در آنجا بالا می آورند و تا نای در بدن دارند  خرید می کنند، چیزهایی را می خرند که واقعا به آنها نیازی ندارند یا در واقع خواهان آنها هستند و با تماشای تلویزیون با چشم هایی وق زده، از تهی بودن خود لذت می برند.

این دمکراسی «بازار آزاد» است. و مفهوم پشتش این است که انبوه جمعیت یک مشکل است و از هر بحث اصیلی یا از توانایی رای دهندگان برای دیدن آنچه که به واقع در حال رخ دادن است، باید جلوگیری شود. حواس مردم را باید پرت کرد، آنها باید فوتبالیست های میلیاردری را تماشا کنند که توپی را به این طرف و آن طرف لگد می زنند، حواسشان را باید معطوف برنامه های آبکی کرخ کننده تلویزیونی یا کمدی هایی که هیچ اندیشه ای را در انسان برنمی انگیزند کرد. هر از گاهی در زمان رای دادن نیز باید آنها را فراخواند تا طوطی وار شعارهای بی معنایی را تکرار یا از آنها حمایت کنند.

و اگر مباحث «جدی» خواستند حتی سربربیاورند، باید به سراغ چیزی رفت که هر چه می گذرد بیشتر به بخشی استاندارد از فرمت برنامه های تلویزیونی خبر- گپ - تحلیل تبدیل می شوند که در تمام کشورهای جهان شکل مشابهی دارد. معمولا یک زوج از خود راضی و صمیمی با بیننده در صحنه حضور دارند که در این باره که چگونه می توانیم چین های صورتمان را صاف کنیم دروغ سرهم می کنند و برای تایید گفته هایشان به اراجیف یک قطب زیبایی استناد می کنند که با انجام همین کارها، مبالغ کلانی از ستارگان سینما دریافت می کند.

اما بعد به سراغ سرفصل بعدی می روند و یکی از مجریان با قیافه ای رنجیده و ناراحت که بی شک همان روز صبح بارها و بارها آن را مقابل آینه تمرین کرده، می گوید: «گزارشی که به تازگی تهیه شده نشان می دهد که خرده فروشان لباس های مد روز متداول، برای دوختن لباس هایشان از کودکان کشورهای در حال توسعه استفاده می کنند.»

بعد  یک بحث استودیویی سبک و پرقدرت بین مجریان برنامه و یک «کارشانس مد» در می گیرد، با مقدار مشخصی چاشنی اهانت اخلاقی. اما فقط به «میزانی مشخص»، چرا که ریاکاری حد و مرزی ندارد: «با ما بمانید تا در قسمت بعد به شما بگوییم که چگونه شما هم می توانید مثل سلبرتی ها لباس بپوشید، اما فقط با پرداخت بخشی از پولی که آنها بابت خرید لباس هایشان می پردازند.»

روز بعد وقت مسابقه دادن است. مجریان برنده برای خرید تازه ترین اقلام لباس های مد روز متداول روانه می شوند. یکی از مجریان می گوید: «جنس با کیفیتی است...اما قیمت ها خیلی ارزانند...یعنی چطوری این کار را می کنند؟» این مجری همان شخصی است که روز قبل در «بحثی ریشه ای» پیرامون این موضوع داد سخن داده بود که در واقع آنها چگونه با بهره کشی از فقر و کودکان کار، موفق به تولید پوشاکی با بهای ارزان می شوند.

همه این اتفاقات بسیار صمیمانه و بدون کمترین احساس ناراحت کننده ای رخ می دهد، همراه با  جهان بینی زهدمنشانه یک برنامه شاد و تفریحی با حال و غلغلک ملایم آن. این تلویزیون است که الهام می بخشد. تلویزیون است که الهام بخش بی تفاوتی، جبری مسلکی و پذیرندگی برای توده های مردم است.

سپس جمله «در قسمت بعد ما مردی را داریم که یک خرگوش زنده را بلعیده و زنده مانده تا از دهان خودش داستان را تعریف کند» بین دو جمله دیگر بیان می شود: «چگونه در صورتحساب شراب مصرفی هفتگی تان صرفه جویی کنید» و «جنایت با کارد؛ دستگیرشان کنید و بیندازیدشان توی هلفدانی.»

وقتی که می توان به حرف های معمولی و کلیشه ای، عواطف ساده و سردستی پرداخت، مباحث آگاهی بخش را فراموش کنید. در هیچ یک از تلویزیون های جریان اصلی ندرتا می توان چیزی رادیکال یا چالشی را پیدا کرد، به این دلیل که هدف آنها این چیزها نیست. هدف همه آنها این است که جامعه را متقاعد کنند که در واقع نگرانی های بزرگ روز همان نگرانی های پیش پا افتاده آنهاست و رخدادهای بزرگ جهانی و جنگ های امپریالیستی را با چند کلیشه قانع کننده درباره نجات زن تحت سرکوب در افغانستان یا کشتن به خاطر صلح در آفریقا، می توان به اتفاقی پیش پا افتاده تبدیل یا آنها را توجیه کرد.

از فاکس تا سی ان ان و بی بی سی و غیره، این  تصویر تغییر دهنده ذهن از جهان، به همان حریصانه ای بلعیده می شود که شام همراه با تماشای تلویزیونی بلعیده می شود؛ شامی که تغییر دهنده وضعیت سلامتی فرد و مملو از مواد شیمیایی است. نظرتان درباره یک قوطی نوشابه مملو از آفت کش ها و سرطانزا برای خاتمه دادن به این شام چیست؟ حضور آنها را احساس کنید. همه آنها به شکل غیرقابل احیایی سمی هستند. در اینجا هیچ نیازی به ماده نارنجی نیست. خیلی ها پیشاپیش سم را بلعیده اند (به انحای مختلف و  بیش از یک روش)ز اگر این روش ناکام ماند و مواد مخدر هم دیگر جواب ندهد، پهبادها در بالای سر در انتظارند!

نویسنده: کولین تادهانتر Colin Todhunterاز نویسندگان سایت گلوبال ریسرچ

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر