به گزارش پایداری ملی، روزنامه «کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (سهشنبه 24 اردیبهشت 98) درباره موضوع مذاکره با آمریکا فرمودند: «آدم میبیند و میشنود که او (رئیسجمهور آمریکا) که میگوید مذاکره، در داخل هم بعضیها میگویند «حالا مثلاً مذاکره چه عیبی دارد»؛ مذاکره سَم است. تا وقتی آمریکا همینی است که الان هست -به تعبیر امام، تا وقتی آدم نشده؛ امام این جوری تعبیر کردند- مذاکره ما و آمریکا سَم است، و با این دولت کنونی [آمریکا]، یک سَمّ مضاعف است.» این سؤال پیش میآید که چرا مذاکره با آمریکا سم است؟ دلایل متعدد و متنوعی در این خصوص میتوان برشمرد که در ادامه به هفت مورد از آنها اشاره میشود؛
1- اولین نکته بسیار مهم و کلیدی که به تنهایی برای رد موضوع مذاکره با آمریکا کفایت میکند، تجربه برجام است. در توافق هستهای ایران امتیازات و تعهداتی درخصوص فعالیتهای هستهای خود داد و آمریکا نیز متعهد شد تحریمهای مرتبط با آن را رفع کند. حدود 4 سال از آن توافق گذشته است. ایران امتیازات را بهطور کامل داد و تعهدات را نیز به طور کامل اجرا کرده و میکند اما در عوض آمریکاییها به یک مورد از تعهدات خود نیز پایبند نبوده و اساساً زیر میز زدهاند. وقتی چنین تجربه زندهای در دست است، کدام انسان عاقلی میتواند مذاکره را تجویز کند؟
2- اساس هر مذاکرهای بر اعتماد است. اما گاهی طرفهای مذاکره به
یکدیگر اعتماد ندارند. وضعیت ایران و آمریکا چنین است. در چنین حالتی دو
سناریو برای مذاکره بدون اعتماد قابل تصور است. سناریو اول که بهترین آن
نیز هست، اخذ امتیازات به صورت نقد است. کاری که آمریکاییها در برجام
کردند و در سایر مذاکرات نیز طلب میکنند. وقتی اخذ نقد امتیازات به هر
دلیلی منتفی باشد، سناریوی دوم، ایجاد تضمین است. یعنی طرف مقابل شما با
تضمین و اهرمی قابل اطمینان، ملزم به رعایت تعهدات خود باشد.
بین ایران و آمریکا، میتوان گفت بالاترین تضمین ممکن میتواند شورای امنیت سازمان ملل باشد. برجام توسط قطعنامه 2231 سازمان ملل تضمین شده بود اما آمریکا بهراحتی از آن خارج شد و این خروج را رسماً حق خود میداند و آشکارا میگوید الزامات و مصوبات شورای امنیت سازمان ملل، بر قوانین داخلی آمریکا ارجح نیست و نمیتواند برای سیاستمداران آمریکا الزامآور باشد. وقتی با دولتی مثل آمریکا طرف باشید که نه اهل دادن امتیاز نقد است و نه وقعی به بالاترین مرجع بینالمللی مینهد، چگونه میتوانید با او وارد مذاکره شوید؟!
3- مسئله بعدی به موضوع مذاکره برمیگردد. مذاکره در دنیای امروز به معنای داد و ستد است. امتیازی میدهید و امتیازی میگیرید که این داد و ستد لزوماً هموزن و متقارن نیست و بستگی به جایگاه و اهرمهای دو طرف میز دارد. امروز آمریکا به دنبال مذاکره بر سر نقاط قوت جمهوری اسلامی است؛ یعنی توان موشکی و نفوذ منطقهای. در واقع هدف از مذاکره خلع سلاح ایران از این دو ابزار قدرت است. توان موشکی و نفوذ منطقهای، دو اهرم اصلی امنیت پایدار جمهوری اسلامی است. کدام انسان عاقلی بر سر ابزار قدرت و امنیت خود معامله میکند؟ چه امتیازی با از دست دادن تضمینهای امنیتی برابری میکند؟!
4- مشکل بعدی مذاکره با آمریکا آن است که آمریکاییها در این داد و ستد یک فرمول دوگانه و متضاد دارند. وقتی نوبت حریف باشد باید امتیازات را نقد و فوری بدهد و وقتی نوبت به خودشان برسد، امتیازات تبدیل به وعده میشود. وعدههایی که ظاهری قرص و محکم دارند اما در عمل اجرایی نمیشوند و به بهانههای مختلف به تاخیر افتاده و در نهایت دست طرف مقابل خالی میماند. مختصر و مفید آنکه از نظر آمریکاییها مذاکره ابزاری فقط برای گرفتن امتیاز است و نه داد و ستد امتیاز. البته برای کشوری که خود را کدخدای جهان میداند و دیگران باید از سیاستهای وی تبعیت کنند، چنین تعریف و تصوری از مذاکره عجیب هم نیست. برجام نمونه کامل و واضحی از این وضعیت است.
5- شاید عدهای که موافق مذاکره با آمریکا هستند چنین استدلال کنند که بله! مذاکره با آمریکا منفعت ایجابی چندانی ندارد اما حداقل منفعت آن؛ این است که از تنش و خصومت آمریکا علیه کشور میکاهد. این تصور نه تنها درست نیست بلکه واقعیت 180 درجه با آن زاویه دارد. چرا؟ چون وقتی ایران پای میز مذاکره با آمریکا برود، این تصور را در آمریکاییها ایجاد میکند که فشار و تهدید جواب داده و در نتیجه برای رسیدن به هدف و اخذ امتیازات بیشتر، باید فشار و تهدید را افزایش داد. حتی در زمان اوباما که ظاهراً حامی تعامل و مذاکره بود نیز، پس از توافق هستهای، مقامات این کشور اعلام کردند که اکنون زمان «سخت گرفتن» به ایران است!
6- آمریکاییها که این روزها دم از مذاکره میزنند، همزمان ناو جنگی خود را نیز به منطقه اعزام کرده و رجزخوانی و تهدید نیز میکنند. درواقع آنان تهدید را ابزاری برای ایجاد ارعاب در ایران و کشاندن آن پای میز مذاکره میدانند. هرچند این ابزار کهنه و بیخاصیت است اما اگر کشوری در شرایط تهدید، وارد مذاکره شود، طرف مذاکرهکننده چه محاسبه و تصوری از او خواهد داشت؟ نخست آنکه ترسیده، پس تهدید جواب میدهد و باید آن را بیشتر کرد و دوم آنکه به کسی که از روی ترس پای میز مذاکره آمده، نه تنها نباید سرسوزنی امتیاز داد بلکه باید حداکثر امتیاز را از او گرفت و حتی تحقیرش نیز کرد. از این حهت میتوان گفت مذاکره با آمریکا، افزایش دهنده تهدیدات و در ادامه زمینهساز به خطر انداختن امنیت کشور نیز باشد.
7- شش مورد فوق استدلالهایی صرفاً عقلی و منطقی بود که درک و فهم آنها ارتباطی با مسائل اعتقادی و ایدئولوژیک نداشت. به این معنا که اگر کسی بهره حتی متوسطی از عقلانیت برده باشد، این استدلالها را در رد مذاکره با آمریکا درک و تصدیق میکند. اما نکته آخر مسئلهای اعتقادی و ایدئولوژیک است و مخاطبین آن کسانی هستند که به مسائل دینی و الهی باور دارند.
مذاکره با آمریکای مستکبر به امید به دست آوردن سود یا رفع زیان، مصداق دوری از وعده نصرت الهی است. یا باید به خداوند تکیه و اطمینان داشت و یا دنبال مذاکره با استکبار بود. این دو قابل جمع نیست و خداوند نیز به اهل استقامت وعده نصرت داده است. دل بستن به وعده شیطان، نتیجهای جز خسارت و حسرت و ملامت نخواهد داشت. خداوند در آیه 22 سوره ابراهیم میفرماید؛ وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَ الله وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ مَا کَانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ... و شیطان، هنگامی که کار تمام میشود، میگوید: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید!
امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) نیز در خطبه 56 نهجالبلاغه میفرماید: فَلَمّا رَاَی الله صِدقَنا اَنزَلَ عَلَینَا النَّصرَ وَ اَنزَلَ بِعَدُوِّنَا الکَبت... چون خداوند راستى ما را دید دشمن ما را سرکوب کرد، و یارى خود را بر ما فرو فرستاد.
مقاومت، سختیها و رنجهای خود را به همراه دارد اما عاقبت آن نصرت الهی و پیروزی است اما مذاکره با شیطان بزرگ یعنی محروم شدن از نصرت الهی.