۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۰
کد خبر: ۴۷۴۱۴
غیاثی نوشت: به نظر می‌رسد غراب جنگ به این زودی‌ها قصد ندارد بال‌های خود را از سر افغانستان جمع کند. آتش‌بازی و کشتار به نفع دو طرف جنگ است؛ امّا تاوان جنگ بر روی شانه‌های زخمی مردم افغانستان می‌ماند.

به گزارش پایداری ملی، «جمال‌الدین غیاثی» کارشناس مسائل سیاسی افغانستان طی یادداشتی اختصاصی به بررسی ابعاد جنگ در افغانستان پرداخت.

در این یادداشت آمده است: جنگ طالبان با دولت افغانستان به نوزدهمین ایستگاه خود رسیده است. در این سال‌ها معمولاً این گروه 3 فصل سال را در جنگ می‌گذرانده و فصل زمستان به استراحت، آموزش، هماهنگی و آمادگی‌های جنگی سپری می‌کرده است.

زمستان در افغانستان، سرد و خشن و گزنده است. بخش‌های مهم این کشور کوهستانی را برف فرا می‌گیرد و مانع تحرک و فعالیت می‌گردد. طالبان که در کوه‌ها و مغاره‌ها و روستاها زندگی و جنگ می‌کنند، در زمستان زمین‌گیر می‌شوند و از تحرک می‌افتند. این خاصیت جنگ‌های چریکی و پارتیزانی می‌باشد.

از آن طرف دولت افغانستان که طرف جنگ با طالبان است، چون دارای ادوات و وسایل زرهی بوده و از هواپیماهای جنگی استفاده می‌کند، در زمستان وضعیت مناسب‌تری دارد.

در واقع دولت با استفاده از ضعف طالبان در زمستان، می‌تواند عملیات جنگی بر ضد طالبان را افزایش داده و بر این گروه ضربه‌های جدّی وارد کند؛ امّا دولت از اوّل جنگ تاکنون همیشه حالت دفاعی داشته و کمتر عملیات تهاجمی برضد طالبان را خصوصاً در زمستان سازمان‌دهی کرده است.

به این علَت تنها طالبان توانسته‌اند از فرصت‌های فصل زمستان استفاده لازم را ببرند. طالبان در فصل زمستان به شعار صلح و مذاکره متوسّل می شوند، بهار که از راه رسید، شعار مذاکره را به زمین می‌گذارند و سلاح جنگ را به دست می‌گیرند. طالبان از این شیوه و سیاست خود سود بسیاری کسب کرده است.

با آب شدن برف‌ها و فرارسیدن بهار 1398 طالبان یک‌بار دیگر آغاز عملیات نظامی خود را با عنوان «الفتح» اعلام کرد و در روزهای گذشته در ولایات قندز، بغلان، سرپل، فاریاب، غزنی، بادغیس و فراه عملیات نظامی خود را بر ضد مراکز دولتی و نیروهای امنیتی تشدید کرده‌ است.

این درحالی است که سال گذشته طالبان در یک رشته مذاکرات جدّی و مستقیم با زلمی‌ خلیل‌زاد نماینده خاص ایالات متحده آمریکا در امور افغانستان شرکت کرد. طالبان 6 دور مذاکره را پشت سر گذاشته و قرار است این مذاکرات به 2 صورت ادامه پیدا کند: اوّل ادامه مذاکرات آمریکا و طالبان و دوّم مذاکرات طالبان با گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی بیرون از دولت افغانستان.

خروج نیروهای خارجی از کشور، تشکیل اداره موقت و تغییر قانون اساسی از مهم‌ترین خواسته‌های طالبان در این مذاکرات است؛ در حالی که ایالات متحده از طالبان می‌خواهد پیش از هر توافقی، به آتش‌بس تن دهد و مذاکره مستقیم با دولت افغانستان را بپذیرد.

برخی صاحب‌نظران بر این باورند که ساختار گروه طالبان بر جنگ و رسیدن به قدرت با زور و نیروی نظامی استوار است. آنان هنوز به مشروعیت از طریق پیروزی و زور می‌اندیشند.

طالبان و کشورهای حامی آنان می‌دانند که ایالات متحده از جنگ افغانستان و ادامه حضور در این کشور خسته و بیزار شده و به هر نحوی می‌خواهد با طالبان کنار بیاید تا آبرومندانه و با حفظ منافع خود افغانستان را ترک کند. در این صورت طالبان، می‌تواند قدرت را به تنهایی در افغانستان به دست بگیرد.

به همین دلیل جنگ برای طالبان استراتژی ثابت است و مذاکره در پهلوی جنگ برای دل‌خوشی دولت افغانستان و جامعه جهانی انجام می‌گیرد.

اعلام عملیات بهاری الفتح و تشدید عملیات نظامی در این روزها، در حالی که ظاهراً مذاکرات به خوبی پیش می‌رود دلیل این مدّعا می‌باشد.

در طرف مقابل، دولت نیز بر تنور جنگ دمیده و برای مقابله نظامی با طالبان دست به کار شده است. اشرف غنی پس از چند سال به ژنرال دوستم معاون اوّل خود اجازه داده است به شمال؛ یعنی زادگاه خود جوزجان سفر کند.

جذب ژنرال‌هایی مانند بسم الله وزیری، یاسین ضیا و امرالله صالح که شدیداً ضد طالبان هستند در دولت، خود گویای این واقعیت است. اشرف غنی در یک سال اخیر با هدف مقابله نظامی بیشتر با طالبان، افراد ضد طالب را از اقوام تاجیک و هزاره و ازبک در نیروهای امنیتی وارد کرده است؛ زیرا او می‌داند که اقوام غیرپشتون انگیزه‌های بیشتری در جنگ با طالبان دارند.

طالبان در سال‌های اخیر و به‌خصوص یک سال اخیر جنگ را در ولایات شمال متمرکز کرده است؛ شمال سرزمین اقوام غیرپشتون است و انگیزه‌های قومی و مذهبی بیشتری در مقابله با طالبان دارد.

در 2 دهه پیش حکومت طالبان از شمال ضربه خورد و از هم پاشید. آن زمان مهم‌ترین مراکز جنگ با طالبان پنجشیر و بلخاب در شمال بودند. مقاومت بر ضد طالبان از همین 2 نقطه گسترش یافت و به قدرت طالبان پایان داد.

حالا طالبان می‌خواهد با کسب نفوذ بیشتر در شمال، وزنه را به لحاظ قومی و منطقه‌ای به سود خود بچرخاند. امّا رفتن ژنرال دوستم پس از چند سال به شمال کشور که بدون تردید با مشورت اشرف غنی بوده است، یک عمل جنگی بر ضد طالبان محاسبه می‌شود.

هرچند ژنرال دوستم دیگر توان و تحرک جنگی خود را از دست داده؛ امّا صرف حضور او در شمال، باعث تشویق جبهه‌های جنگی بر ضد طالبان خواهد شد و گروه‌های مردد در میان دولت و طالبان را به جبهه دولت جذب خواهد کرد.

امّا تشدید جنگ از سوی طالبان و دولت را طور دیگری نیز می‌توان دید. جنگ، سیاست سخت و خشن و مذاکره، جنگ نرم است و هرکدام روی یک سکه هستند و در خدمت یک هدف.

طالبان با اعلام عملیات بهاری الفتح و تشدید جنگ، در پی دستیابی به جایگاه بهتری در مذاکرات و به دست آوردن امتیاز بیشتری است. طبیعت جنگ این است که هرچه شدیدتر باشد و نیروهای جنگی بیشتری قربانی شود، امتیاز بیشتری به دست می‌آید و سیاستمداران و رهبران به جایگاه بالاتری تکیه می‌زنند و از قدرت و ثروت بیشتری برخوردار می‌گردند.

تاریخ  افغانستان نشان داده است که در این کشور اصل با جنگ است و از راه جنگ و اعمال خشونت بهتر می‌توان به قدرت رسید. سیاست و مذاکره می‌تواند اهرم کمکی برای جنگ باشد.

بر این اساس، طالبان بر این باور است که با ادامه و تشدید جنگ مانند سال‌های اخیر سرزمین‌های بیشتری را تسخیر خواهد کرد و گام‌های دیگری برای تضعیف دولت کنونی بر خواهد داشت. طالبان برای رسیدن به قدرت کامل و یا پذیرفته شدن به عنوان یک طرف اصلی قدرت، ادامه جنگ را یک ضرورت می‌داند.

منافع دولت اشرف غنی نیز در جنگ است. تشدید جنگ می‌تواند مذاکرات آمریکا و طالبان را با کندی و مشکل مواجه کند؛ دولت موقت را به عقب اندازد؛ انتخابات ریاست جمهوری برگزار و آقای غنی بار دیگر به کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند.

واقعیت تلخ این است که در افغانستان همه تلاش می‌کنند قهرمان جنگ باشند؛ کسی آماده نیست به رایگان قهرمان صلح گردد.

لذا به نظر می‌رسد غراب جنگ به این زودی‌ها قصد ندارد بال‌های خود را از سر افغانستان جمع کند. آتش‌بازی و کشتار به نفع دو طرف جنگ است؛ امّا تاوان جنگ بر روی شانه‌های زخمی مردم افغانستان می‌ماند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر