۱۵ دی ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۰
کد خبر: ۴۲۸۹۴
نخستین فرمانده سپاه از پشت پرده حضور هایزر در ایران می‌گوید
مهرماه ۱۳۵۷ بخش سیای سفارت آمریکا در تهران به سیای آمریکا نامه می‌نویسد که شاه تا ۱۰ سال دیگر در ایران حکومت خواهد کرد. حتی در آذرماه ۵۷ سفیر آمریکا در تهران این اطمینان را به کارتر می‌دهد که شاه ماندنی است.
به گزارش پایداری ملی، ژنرال رابرت هایزر، معاون وقت فرمانده نیروی هوایی آمریکا در اروپا بود و برای مأموریتی ویژه در ۱۴ دی ۱۳۵۷ به تهران آمد تا دولت آمریکا را در تصمیم‌‏گیری‏‌های بعدی و اطلاع از اوضاع ایران در زمان انقلاب بزرگ ملت مسلمان ایران، یاری کند.

هایزر در مدت اقامت سی و چند روزه خود در ایران تنها یک بار با شاه ملاقات کرد و در این جلسه، روز و ساعت خروج محمدرضا پهلوی از ایران تعیین شد. هرچند سفر هایزر به ایران به صورت محرمانه صورت گرفت ولی خبر ورود وی در دو روز بعد یعنی شانزدهم دی‏ ماه فاش شد.

ژنرال هایزر

هایزر در کتاب خاطراتش می‏‌نویسد: «من برای بررسی این مسأله، مخفیانه به تهران آمدم که کودتا چگونه میسر است و آیا اصلاً به مصلحت هست یا نه؟ پس از بررسی‏‌های بسیار، از واشنگتن دستور رسید که دولتی قوی به رهبری شاپور بختیار تشکیل شود. در صورتی که این کار شکست بخورد کودتای نظامی انجام خواهد شد.»

به طور کلی، از مطالعه و بررسی مجموع اخبار و اسناد، چنین استنباط می‌‏شود که مأموریت ژنرال هایزر در ایران بر اساس چهار مسأله دور می‌‏زد: نخست آن که از عملیات خودسرانه و حساب‌نشده ارتش پس از فرار شاه از ایران، جلوگیری شود. دوم آن که ارتش را موظف سازند از دولت بختیار پشتیبانی نماید و در صورت لزوم مبادرت به کودتای نظامی شود. سوم آن که تکلیف قراردادهای فروش سلاح‌‏های پیشرفته آمریکا در ایران روشن شود. چهارم آن که وسایل و سلاح‌‏های مدرن آمریکا در ایستگاه‌‏های رادار در ایران به تصرف شوروی درنیاید.

با این حال نهضت اسلامی ملت ایران به حدی گسترش یافت که کاری از دست ژنرال هایزر و کاخ سفید برنیامد و او چند روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، از تهران گریخت. رهبر انقلاب در یکی از سخنرانی خود به این سفر اشاره و فرمودند: «قبل از انقلاب، در دوران حرکت عظیم مردمی -حالا ماجراهای هفدهم شهریور و کشتار مردم و این مسائل که خب همه به‌وسیله‌ دولت دست‌نشانده‌ی آمریکا انجام گرفت، به جای خود- در هشتم بهمن، یعنی چند روز قبل از ورود امام به داخل کشور، در همین خیابانهای تهران، همین خیابان انقلاب، مردم اجتماع کرده بودند؛ ژنرال هایزر که فرستاده‌ی آمریکا بود و به ایران آمد برای اینکه شاید بتواند یک‌جوری از دست انقلاب رژیم را نجات بدهد و حفظ بکند، او در خاطرات خودش می‌نویسد -اینها اسناد تاریخی است- و می‌گوید من به ژنرال قره‌باغی گفتم که در مواجهه‌ با مردم لوله‌ی تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید؛ یعنی مردم را بکُشید، تیر هوایی بیخودی در نکنید، مردم را قتل عام کنید. اینها هم همین کار را کردند، لوله‌ی تفنگ‌ها را پایین آوردند، عدّه‌ای جوان و نوجوان کشته شدند ولی جمعیّت عقب نرفت. هایزر می‌گوید؛ قره‌باغی بعد آمد به من گفت که این تدبیر تو فایده‌ای نکرد، مردم عقب نرفتند، آن‌وقت هایزر می‌گوید من دیدم این ژنرال‌های شاه چقدر کودکانه فکر میکنند؛ یعنی باید ادامه میدادند، باید مرتّب می‌کُشتند. ببینید این رژیمِ دست‌نشانده بود. ژنرال آمریکایی دستور قتل‌عام هموطنان را به ارتشبد ایرانی میدهد و این به دستور او و به توصیه‌ی او عمل می‌کند و چون فایده‌ای ندارد، می‌رود به او می‌گوید فایده‌ای ندارد؛ او هم می‌گوید اینها بچّه‌اند، اینها کودکانه فکر می‌کنند. این، ماحصل و خلاصه‌ی حکومت پهلوی در ایران است. آمریکایی‌ها این‌جوری با ما شروع کردند؛ با انقلاب این‌جوری شروع کردند. بعد هم در طول این مدّت هرچه توانستند توطئه کردند.»

با توجه به اهمیت این سفر و نقش آمریکا در حفظ رژیم پهلوی و اقداماتی که در راستای جلوگیری از انقلاب اسلامی پدید آمد با جواد منصوری نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و یکی از مبارزان علیه رژیم پهلوی با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

 

چرا ژنرال چهار ستاره آریکایی هایزر که به صورت مخفی به ایران آمد مانند کودتای ۲۸ مرداد موفق نشد کودتایی در ایران شکل دهد؟

انواع برنامه‌هایی که محمد‌رضا پهلوی و حامیان خارجی او برای آرام و متوقف کردن حرکت انقلابی مردم انجام دادند منجر به نتیجه نشد و شعله انقلاب هر روز به رهبری داهیانه امام خمینی(ره) شدید‌تر می‌شد. گسترش انقلاب موجب نارضایتی و اعتراض شدید دولت‌های حامی شاه شد. سران کشور‌های مذکور می‌خواستند از سقوط رژیم دست نشانده غرب در ایران جلوگیری کنند. سران چند کشور اروپایی با آمریکا در گوادلوپ جمع شدند و پیرامون اوضاع ایران بحث کردند. در مجموع به این جمع‌بندی رسیدند اصراری روی ماندن شاه بی‌فایده است. با خروج شاه مردم ایران تا حدودی راضی شده و اعتراضات به شاه فروکش می‌کند و به این ترتیب همچنان قادر خواهند بود به وضعیت آینده ایران امید‌وار بوده و می‌توانند برای حکومت منهای شاه برنامه‌‌ریزی بکنند.

یکی از نگرانی های حامیان شاه این بود که بعد از خروج شاه، ارتش شاهنشاهی وابسته بی‌چون و چرا به شاه دچار فروپاشی نشود و با اتکای قدرت‌های بزرگ از پیروزی انقلاب جلوگیری کرده یا به کمک ارتش، حکومت دلخواه خود را در ایران تشکیل دهند.

سران کشور‌های غربی در نهایت به این جمع‌بندی رسیدند که یکی از ژنرال‌های ناتو را با چند ماموریت به ایران بفرستند تا نخست از فروپاشی ارتش شاهنشاهی جلوگیری کند. دوم اینکه، راهی برای پیوند ارتش با دولت بختیار بیابد و درنهایت انقلاب را سرکوب کند. هیچ یک از راه‌هایی که سران کشور‌های غربی در گوادلوپ برای حفظ منافع خود در غرب و تا حد ممکن نجات رژیم شاهنشاهی در دستور کار خود قرار دادند به نتیجه نرسید. آنها قصد داشتند ارتش ایران مانند ژنرال سوهارتو در اندونزی ـ که حدود یک میلیون نفر از مردم اندونزی را به قتل عام رساند، دست به کشتار وسیع  بزند تا دولت غربگرا در ایران مانند اندونزی به حیات خود ادامه دهد و به این ترغیب مجدداً بر اوضاع مسلط شوند.

از سویی، با این هدف نیازی نداشتند که از دولت و ارتش و شاه ایران برای اعزام‌ ژنرال هایزر به ایران اجازه بگیرند. از سوی دیگر واقعیت قضیه این است که حاکمیت ایران در دوره شاه در راستای تامین منافع قدرت‌های بزرگ حرکت می‌کرد و رژیم شاه به نمایندگی آنها کشور را اداره می‌کرد، نظام مستقل ملی نبود که براساس خواست و اراده مردم کشور اداره شود. حتی شاه شخصاً در پیام خودش در ۱۴ آبان ۵۷ که از تلویزیون خواند صریحا اعلام کرده بود که «از این به بعد» کشور را براساس اراده ملی اداره می‌کند.

در هر حال به دلایلی که در بالا گفته شد هایزر وارد کشور شد. او در مدت حضور در ایران با سران ارتش و شاپور بختیار، نخست‌وزیر تازه به مسند نشسته، دیدار کرد. البته در ظاهر آنها قول مساعدت دادند تا به هایزر در اجرای مأموریت‌اش یاری دهند اما فرماندهان ارتش به خوبی می‌دانستند بعد از فرار شاه از ایران در ۲۶دی ماه رژیم در حال احتضار است و نفس آخر را می‌کشد و امکان احیای نظام سلطنت در ایران منتفی است. سال‌ها بعد فرماندهان ارتش شاه در کتاب خاطرات خودشان به این امر اعتراف کردند. شاه نیز همه اموال خود را جمع کرد و با خود برد، چون امیدی به بازگشت نداشت. بعد از فرار شاه تا ۲۲ بهمن‌ماه ۵۷ ده‌ها هواپیمای چارتر، دولتمردان و وابستگان شاهنشاهی را از ایران به خارج از کشور می‌برد.

در زمان حضور ژنرال چهارستاره هایزر در ایران دو یا سه اتفاق در کشور می‌افتد که هایزر به این جمع‌بندی می‌رسد که در ایران قادر نیست هیچ کاری انجام دهد و باید برگردد. نخست اینکه مردم هیچگونه استقبالی از دولت بختیار نکردند و علیه بختیار در همه شهرها‌ی ایران شعار سر می‌دادند و خواستار برکناری او بودند. شورای سلطنت، مجلس و ساواک نیز منحل شده بود. دولت بختیار عملا هیچ‌گونه ابزار حاکمیتی در اختیار نداشت. اقدام ورود امام به ایران در ۱۲ بهمن ۵۷ آخرین تیر را به تابوت بی‌جان رژیم شاهنشاهی و در پی آن به بختیار زد و عملاً کار رژیم شاه تمام شد. چیزی باقی نمانده بود که بختیار قادر باشد از آن دفاع کند. بنابراین چند روز بعد از حضور امام در ایران، ژنرال هایزر ایران را ترک می‌کند. 

 

تعدادی از مورخان سلطنت‌طلب مدعی هستند که ژنرال هایزر برای این به ایران آمد تا بین ارتش و روحانیون آشتی برقرار کند در حالی که کتاب‌ خاطرات ژنرال هایزر نیز ترجمه شده است چنین مدعایی را تأیید نمی‌کند.

هر نویسنده‌ای آزاد است هر مدعایی را مطرح کند. قادر نیستیم بگوییم چرا می‌نویسید؟ اما یکی از این نویسندگان و مورخان برای ادعای خود سندی را ارائه دهند که این ژنرال چهار ستاره آمریکایی برای آشتی ارتش با روحانیون به ایران آمده است. قراینی که وجود دارد نشان می‌دهد کاملاً خلاف این مدعاست. یکی از کارهای این ژنرال چهار ستاره جلوگیری از ورود امام به ایران بود. حتی در ۸ بهمن ۵۷ به فرماندهان ارتش دستور داد تفنگ‌هایشان را پایین بیاورند و به قتل عام مردم بپردازند. یعنی از ۸ بهمن به بعد که مردم  خواهان بازگشت امام بودند در خیابان‌ تهران به شهادت می‌رسیدند. حتی مصاحبه امام در پاریس خیلی صراحت دارد و نشان از استقلال خواهی و باج ندادن به بیگانگان است؛ سخنانی مانند اینکه ما می‌خواهیم دست اجانب را از کشور کوتاه کنیم. ما می‌خواهیم نظام جدید مطابق میل مردم ایجاد شود و می‌خواهیم نه به شرق و نه به غربی وابسته باشیم، می‌خواهیم مستقل باشیم.

 

 گفت‌وگوی فرماندهان شاه با ژنرال هایزر نشان می‌دهد فرماندهان ارتش مسئله اصلی را کمونیست‌ها  می‌دانستند. بی‌اطلاعی افراد ارتشی از مسئله اصلی کشور باعث تعجب است.

واقعیت این است که انقلاب اسلامی در اهداف و چگونگی و چرایی و در شعار خودش در دنیا بی‌نظیر و ناشناخته بود. واقعاً دنیا نمی‌دانست این انقلاب فرق اساسی با انقلاب‌های دیگر دارد، اسناد فراوانی وجود دارد که این نظر را تایید می‌کند. به این دلیل همه تحلیل‌هایشان مدام غلط از آب درمی‌آمد.

 مهرماه ۱۳۵۷ که بخش سیای سفارت آمریکا در تهران به سیای آمریکا نامه می‌نویسد که به رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کند که شاه تا ۱۰ سال دیگر در ایران حکومت خواهد کرد و هم اتفاقاتی که در ایران می‌گذرد یک جریان زودگذر است. حتی در آذرماه ۵۷ سفیر آمریکا در تهران این اطمینان را به کارتر می‌دهد که شاه ماندنی است.

روز عاشورا ۵۷ خود شاه با هلی‌کوپتر تضاهرات خیابان انقلاب تا خیابان آزادی را می‌بیند به درباره برمی‌گردد  می‌گوید کار ما تمام است.

بنابراین بحث این است که انقلاب اسلامی با انقلاب‌های دیگر متفاوت است. با این تفصیل همه ارکان رژیم شاه فکر می‌کردند که پیروز نمی‌شوند و نمی‌توانند بعد از مدتی جریان انقلاب را از روال خود منحرف و به حالت قبل برگردانند. حتی بختیار می‌گوید امام می‌تواند به ایران بیاید و در قم مانند واتیکان حکومت تشکیل دهد. این سخن بختیار نشان می‌دهد بختیار خیلی فریبکار بود یا بسیار نادان بود.

 

بی‌عملی فرماندهان شاه در گفت‌وگو با هایزر بسیار عجیب است. به طور مثال قره‌باغی به هایزر می‌گوید اگر شاه برود من هم با او می‌روم، اگر انتظار دارید کاری انجام شود باید مجری (شاه) دستور بدهد. تازه دستور صادر شود باید توسط ناظر (شاه) نظارت صورت گیرد در غیر این صورت موفق نخواهد شد. مردم کشور این روش را فرا گرفته‌اند. که این سخن قره‌باغی مورد تعجب هایزر قرار می‌گیرد. پرسش اصلی اینجاست چگونه بعد از انقلاب فرماندهان منفعل به فرماندهان جنگجو و طراح تبدیل می‌شوند؟


آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران

اگر ارتش امکان داشت جلوی انقلاب را بگیرد خود شاه مقاومت می‌کرد، چرا گذاشت و رفت؟! پس معلوم می‌شود امکان این وجود نداشت که جلوی انقلاب گرفته شود. این حرفی بود که سران ارتش به هایزر زدند؛ شما برای چی آمدید، برای نجات رژیمی که فرمانده آن فرار کرده؟ خیلی طبیعی بود فرماندهان نظامی و غیرنظامی منفعل باشند. ۲۶دی‌ماه تا ۲۲ بهمن‌ماه فاصله‌ای بود که سران رژیم سرمایه خود را جمع کنند و فرار کنند نه اینکه بتوانند دوباره شرایط را برگردانند. اسرائیل یک هواپیمای چارتر در اوایل بهمن فرستاد و عوامل خودش را جمع کرد و یکجا برد، آنان مطمئن بودند حکومت شاه فرو می‌ریزد.

در حرکت اجتماعی علاوه بر ابزارها، ایمان و انگیزه و اراده انسان‌ها هم مؤثر هستند لذا در بسیاری از معادلات، اراده  نیروها بر ابزار‌ها غلبه پیدا می‌کند. در طول تاریخ اشخاصی بودند که ملتی را به حرکت درآوردند و یک قدرت بزرگ را به شکست کشاندند. بنابراین تعجبی ندارد که افراد با توجه به قدرت اراده به انسان‌های تاثیر‌گذار تبدیل شوند. ۸ سال دفاع مقدس گواهی بر این موضوع است که یک پاسدار عادی می‌تواند فرمانده لشکر موفقی شود. بنابراین اگر گفته‌ می‌شود در اراده کشور باید ایمان انقلابی و جهادی وجود داشته باشد سخنی درست است. ما در جنگ تحمیلی سیم خاردار هم نداشتیم اما امروز موشک با دقت بالا می‌سازیم. هیچ چیز اراده افراد با ایمان را متزلزل نمی‌کند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر