به گزارش پایداری ملی از خبرگزاری فارس: علی رضایی کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی به بررسی برخی تلاشها برای مذاکره با آمریکا در داخل کشور پرداخته است. متن یادداشت به شرح ذیل است:
فضای مجازی این روزها درگیر کشمکشهایی در خصوص لزوم و یا عدم لزوم مذاکره با آمریکا است. کشوری که تلاش زیادی میکند با اعمال تحریمهای مختلف علیه ایران و همچنین انجام تهدیدات غیر مستقیم نظامی، اقدام به استاندارد سازی رفتار ایران و کشاندنش به پای میز مذاکره کند. البته این رفتار آمریکا در شرایطی صورت میگیرد که مقامات این کشور پالسهای مختلفی را از داخل کشور برای نشستن پای میز مذاکره دریافت کردهاند.
واقیعت آن است که این پالسها در چند حوزه مختلف طبقه بندی میشود و آمریکا نیز بر اساس همین سیگنالها رفتار خود در قبال ایران را تعریف میکند تا شاید بتواند مقامات ارشد نظام را به پذیرش سازش وادار کند. آنچه در ادامه میخوانید، طبقه بندی برخی از این سیگنالها از سوی جریانات داخلی برای سازش با آمریکا است.
۱- تلاش جریان سازشکار برای بحران نمایی و سیاه نمایی از وضعیت کشور
بر این اساس درست چند ماه پیش از خروج رسمی آمریکا از برجام، مجموعه تجمعاتی با موضوعات معیشتی در سراسر کشور شکل گرفت که در حوزه سیاسی کشور از آن به عنوان اعتراضات دی ماه یاد میشود. این اعتراضات در شرایطی شکل گرفت که دولت سطح بسیار خوبی از درآمد را داشت و هنوز بحرانهای ارزی در کشور شکل نگرفته بود و عملا به نظر میرسید که شکل گیری چنین تجمعاتی توجیه پذیر نباشد. اما در پس پرده اتفاقات دیگری شکل گرفت و شهرهای مختلف کشور یکی پس از دیگری در دومینوی عجیب اعتراضات دی ماه درگیر شدند تا این سیگنال به ایالات متحده ارسال شود که برای به سازش کشاندن ایران نیاز است بر روی موضوعات معیشتی تمرکز کرد. درست پس از این اتفاق بود که نوسانات ارزی در کشور آغاز شد و تا ۱۸ اردیبهشت که زمان خروج ایالات متحده از برجام بود، ادامه پیدا کرد. این نوسانات با خروج آمریکا از برجام به یکباره اوج گرفت تا در افکار عمومی کشور اینگونه القا شود که ما برای گذر از این بحران نیاز به سازش و گفتگو با ایالات متحده داریم.
۲- تلاش برای سیاه نمایی علیه سیاستهای منطقهای ایران
دومین حوزه از تلاشها برای شکل دادن به بازی سازش با آمریکا، سیاه نمایی علیه سیاستهای منطقهای و بعضا قدرت موشکی ایران بود. این برنامه ریزی در شرایطی شکل گرفت که ایران به عنوان یک وزنه مهم در ایجاد امنیت منطقه در حال نقش آفرینی بود و فتوحات بزرگی همچون شکست دادن داعش، آزاد سازی عراق و تثبیت ثبات در سوریه را در پرونده سیاستهای منطقهای خود درج کرده بود. علاوه بر این، الهام بخشی ایران به دیگر جریانهای ضد استعماری منطقه همچون یمنیها نیز خود باعث ایجاد دست برتر برای ایران در منطقه شده بود. اما جریان سازشکار، تبلیغاتی ضد عربی را در داخل کشور دامن زدند و بر اساس همین تبلیغات، کمک ایران به این دولتها را زیر سوال بردند. نقطه طلایی این برنامه ریزی، تاکید بر خروج درآمدهای ارزی کشور و صرف آنان در جنگی بود که به گفته آنان هیچ نفعی برای کشور نداشت. همین سیاه نمایی علیه سیاستهای منطقهای کشور کافی بود که برخی در داخل بپذیرند که راه توقف این خروج ارز از کشور و تزریق آن به سوریه، عراق، لبنان و یمن، نشستن پشت میز مذاکره با آمریکا و حل کردن اختلافات منطقهای است.
۳- طرح ادعای شرایط وخیم اقتصادی در ایران
سومین حوزه برنامه ریزی برای راه اندازی بازی سازش در ایران توسط طیف سازشکار، تاکید بر وجود شرایط وخیم اقتصادی در کشور است. درست پس از خروج آمریکا از برجام و شکل گرفتن نخستین مرحله از تحریمها، به یکباره دولت رسما ابزارهای نظارتی خود بر بازار را از کار انداخت و همین روند باعث رشد شدید قیمتها در کشور شد. روندی که عملا باعث بروز اختلال در زندگی عادی مردم شد. در این میان جریان رسانهای وابسته به این طیف، پروژه بزرگنمایی تحریمها و تاثیر آتی آن بر حوزه اقتصاد و معیشت مردم را آغاز و عملا یک آینده سیاه از وضعیت کشور ترسیم کردند. این در شرایطی بود که آنان همزمان به صورت غیر رسمی راه حل تغییر این آینده سیاه را پذیرفتن سازش با آمریکا و حل مشکلات از پشت میز مذاکره میدانستند. برنامه ریزی که از قضا توانست بر قشر سطحی جامعه نیز تاثیر گذار باشد و آنان را به سمپات برای سازش با آمریکا تبدیل کنند.
۴- طراحی جریان سازشکار برای چشاندن مزه توافق و سازش با کاهش قیمت ارز
چهارمین حوزه برنامه ریزی برای ادامه بازی سازش تلاش جریان سازشکار برای چشاندن طعم توافق به مردم است. بر این اساس، جریان سازشکار تلاش میکند تا از طریق پذیرش و تصویب توافقهایی همچون FATF و به موازات آن، پایین آوردن نرخ ارز، رسما اینگونه به مردم القا کند که ثمره پذیرش یک توافق و سازش، بهبود وضعیت اقتصادی کشور است. همچنین این جریان میکوشد تا از طریق راه اندازی کانال مالی اروپا و بهبود نسبی فضا همچنان برجام را یک دستاورد مهم و حیاتی معرفی کند و از هویت این سند که ساختار آن بر پایه «اعتماد به آمریکا» شکل گرفته، دفاع کند. بی شک رد لایحه الحاق ایران به CFT و همچنین بروز اشکال در شکل گیری کانال مالی اروپا که منجر به مرگ رسمی برجام به عنوان سمبل سازش میشود، آخرین تیر به پیکره «بازی وابستگی و نگاه به بیرون» خواهد خورد. از این رو جریان سازشکار تمامی تلاش خود را برای حفظ این سمبل و بزرگنمایی تاثیرات آن بر بهبود شرایط اقتصادی کشور به کار خواهد بست. حال آنکه مردم شاهد بودند که از روز تصویب برجام تا به امروز، هیچ توان مضاعفی بر اقتصاد کشور وارد نشد و طی این سال ها، زندگی مردم روی همان پاشنهای چرخید که قبل از برجام میچرخید. تنها تفاوتش با گذشته این است که دیگر چرخ سانتریفیوژها نمیچرخد.
در نهایت باید گفت که آنچه در این ۴ بند مورد اشاره قرار گرفت، بخشی از راهبرد پیشبرد پروژه سازش است و بخش مهمی از این بازی که در حوزه آماده سازی افکار عمومی است، در حوزه رسانهای این طیف صورت میگیرد. چنانکه سعی دارند با تکیه بر دیوار فراموشی، نوع نگاه مردم را تغییر دهند و به گونهای تلقین کنند که گویی تمام مشکلات داخلی ما نشات گرفته از «استقلال کشور و فرهنگ مقاومت» است و حالا که آمریکا همچون گنده لات محله، همه را به همه کارهای دلخواه خود وادار کرده، ما نیز راهی نداریم تا در کنار آن همه، به همه کارهای دلخواه آمریکا تن دهیم و تن به «سازش با آمریکای عهدشکن» و تن به «فروش غیرت و عزت» و تن به «ذلت ایرانی و لذت آمریکایی» بدهیم تا شاید بگذارد ما نیز از این محله به سلامت بگذریم.
اما باید حق تعالی را سپاس گفت که حتی اگر برخی از سیاستمداران ما گرفتار آلزایمر سیاسی شده اند، مردم هیچگاه تجربه تلخ برجام را فراموش نخواهند کرد. برجام، هر چه برای ما نداشت، این خاصیت را داشت که مردم را به این واقعیت آگاه کند که «آمریکا قابل اعتماد نیست» و راهی نداریم جز آنکه بر قدرت مطلق خداوند توکل کنیم و با اتحاد دولت و ملت، موانع داخلی پیشرفت را از پیش رو برداریم و از منابع و ذخایر داخلی و توان جوانان و استعداد دانشجویان برای حل مشکلات بهره گیریم و «توسعه درون زا» را با تکیه بر «اقتصاد مقاومتی» رقم زنیم.