به گزارش پایداری ملی، روابط میان آمریکا و چین طی چند دهه گذشته فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشته است. از زمان جهش اقتصادی و نظامی چین از دهه 70 و 80 میلادی تا به امروز همواره ترکیبی از رقابت ــ همکاری، تنش و یا تقابل میان این دو ابرقدرت وجود داشته است.
رؤسای جمهور آمریکا بهویژه بهدلیل وزنه سنگین پکن در اقتصاد سیاسی جهان در بیشتر مواقع استراتژی همکاری در عین رقابت را با این غول شرق آسیا ترجیح دادهاند. اما دونالد ترامپ چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا از زمانی که قدرت را در اختیار گرفته است استراتژی تقابل و تشدید تنش را در قبال پکن در دستور کار قرار داده است.
ترامپ از اوایل سال 2017 حملات خود را بهبهانههای مختلف از جمله مسائل اقتصادی و منطقهای مانند کره شمالی علیه چین آغاز کرد و در ژانویه و جولای 2018 علیه برخی کالاهای چینی بهارزش 34 میلیارد دلار تعرفه 25درصدی وضع کرد.
آمریکا همچنین در ماه آگوست علیه 16 میلیارد و سپس در ماه سپتامبر علیه 200 میلیارد دلار از کالاهای دیگری که از چین وارد میکند تعرفه 10درصدی اعمال کرده است.
دولت چین سریعاً آمریکا را به راهاندازی جنگ تجاری و اتخاذ سیاستهای حمایتی که بهخلاف قوانین سازمان تجارت جهانی است متهم کرد و رفتار واشنگتن را با اعمال تعرفه بهروی 60 میلیارد دلار از کالاهای صادراتی آمریکا به این کشور پاسخ داد.
تحلیلگران معتقدند که سیاستهای اقتصادی آمریکا علیه چین باعث بهراه افتادن یک جنگ تجاری تمامعیار خواهد شد که ترکشهای آن کل اقتصاد جهان و رشد آن را در سالهای آتی تحت تأثیر قرار خواهد داد.
با این حال ترامپ نهتنها از تهدیدهای خود علیه چین کم نکرد بلکه هفته گذشته تحریمهایی را علیه بخش توسعه تجهیزات نظامی ارتش چین تصویب کرد، اقدامی که با واکنش شدید چینیها مواجه شد. پکن بلافاصه در اعتراض به تحریمهای آمریکا علیه بخش نظامی چین سفیر واشنگتن در این کشور را فراخواند و سپس سفر یک هیئت ارشد نظامی به آمریکا را لغو کرد.
ترامپ پیش از این نیز در مواردی وارد چالش امنیتی با چین شده بود. برگزاری رزمایش نظامی مشترک با ژاپن در دریای چین جنوبی و همچنین گفتگوی تلفنی با رئیس جمهور تایوان از همین موارد بود.
گفتگوی تلفنی یک رئیس جمهور آمریکا با رئیس جمهور تایوان از زمان جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا بیسابقه بوده است و با اعتراض شدید چینیها مواجه شد؛ چرا که اصل پذیرش چین واحد از سوی آمریکا را زیر سؤال میبرد.
ترامپ احتمالاً بهخوبی میداند که چینیها نسبت به توسعه توان نظامی خود و همچنین مسئله تایوان و دریای چین جنوبی بسیار حساس هستند، در واقع اینطور میتوان گفت که حکومت چین شاید در برابر مسائل اقتصادی وارد تقابل مستقیم نشود و سیاست مماشات را در برابر ترامپ در پیش بگیرد اما در زمینه مسائل دفاعی و امنیتی به هیچ وجه کوتاه نخواهد آمد چرا که یکی از ستونهای رشد اقتصادی افسارگسیخته پکن طی چند دهه گذشته توان بالای نظامی این کشور بوده است.
دلایل افزایش فشارهای واشنگتن علیه پکن
همانطور که خود ترامپ در توئیترش بارها اذعان کرده است، یکی از عوامل اصلی برای هرگونه حلوفصل بحران میان آمریکا و کره شمالی نقش چین است، در همین راستا ترامپ در دیدار با شی جینپینگ رئیس جمهور چین از وی خواسته بود که در حل مسئله اتمی شبهجزیره کره به آمریکا کمک کند و پیونگیانگ را پای میز مذاکره بیاورد. کیم جونگ اون در ماه مارس به پکن سفر کرد و بعد از دیدار با رئیس جمهوری چین از آمادگی خود برای خلع سلاح اتمی خبر داد و مقدمات دیدار تاریخی وی با ترامپ در سنگاپور فراهم شد.
با این حال روند مذاکرات میان آمریکا و کره شمالی پس از دیدار میان رهبران دو کشور بهخوبی پیش نرفت و خیلی سریع به سردی گرایید. ترامپ بلافاصله انگشت اتهام را بهسمت چین نشانه رفت و مدعی شد که پکن مانند قبل به روند مذاکرات کره شمالی کمک نمیکند و در حال سنگاندازی در این مسیر است، اظهاراتی که البته از سوی مقامات چینی رد شد.
از نظر تحلیلگران سیاست بین الملل، ترامپ در عرصه سیاست خارجی تا کنون دستاورد چشمگیری نداشته است، به همین جهت مذاکرات با کره شمالی و در نهایت خلع سلاح اتمی این کشور را یک فرصت بینظیر برای نمایشگاه دستاوردهای خود تلقی میکند و در این مسیر به کمک و یاری چین نیاز دارد. کاخ سفید احتمالاً بهدنبال این موضوع است تا با تنگتر کردن حلقه محاصره چین و گستردهتر کردن حوزههای فشار علیه این کشور پکن را وادار کند به کره شمالی در زمینه خلع سلاح اتمی فشار بیاورد تا بتواند پرونده کره شمالی را که با سروصدای تبلیغاتی زیاد بهراه انداخته است به سرانجام برساند.
یکی دیگر از دلایل تشدید فشارهای ترامپ علیه چین وعدههای انتخاباتی رئیس جمهور آمریکا است. ترامپ قصد دارد با اعمال تعرفه علیه کالاهای چینی به کاهش بیکاری و افزایش میزان صادرات آمریکا کمک کند، هرچند که بسیاری از ناظران اقتصادی معتقدند این سیاست در درازمدت بهضرر خود آمریکا تمام خواهد شد.
از دیگر اهداف آمریکا باید به این موضوع اشاره کرد که آمریکا ذاتاً با افزایش توان اقتصادی و نظامی چین مشکل دارد و همه دولتهای آمریکا همواره بهدنبال این موضوع بودهاند که با نفوذ اقتصادی و نظامی چین مقابله کنند و جلوی آن را بگیرند.
دلیل چهارم نیز شخصیت ماجراجویانه و نامتعادل ترامپ و میل وافر او به ایجاد تنش و بحران است. رئیس جمهور آمریکا طی دو سال گذشته با تمام دنیا خود را درگیر کرده است. ترامپ حتی به متحدان سنتی آمریکا نیز رحم نکرده است و بر سر مسائلی نظیر ناتو و تعرفههای اقتصادی با کشورهای اروپایی و کانادا وارد تنش شده است.
عواقب تنش آمریکا علیه چین
افزایش فشارهای آمریکا علیه چین در وهله اول باعث افزایش تنشها در شبهجزیره و منطقه شرق آسیا خواهد شد. بسیار بعید است که چینیها به باجخواهیهای آمریکا پاسخ مثبت دهند و ضمن عقبنشینی از مواضع خود، کره شمالی را قربانی زیادهخواهیهای ایالات متحده کنند، از این رو باید به مشکلات فعلی آمریکا برای خلع سلاح اتمی در شبهجزیره کره، مشکل چین را نیز اضافه کرد.
از سوی دیگر هرچقدر فضای تقابلی آمریکا علیه کشورهای دیگر بیشتر شود محورهای ضدآمریکایی که در سطح منطقهای و بین المللی علیه این کشور وجود دارد تقویت خواهد شد، بهعنوان مثال خروج آمریکا از برجام باعث تقویت روابط میان چین، ایران و روسیه شده است. تصمیم ترامپ برای خروج از توافق هستهای حتی کشورهای اروپایی را نیز از آمریکا دور کرده تا جایی که فرانسه، انگلیس و آلمان به درخواست این کشور برای همراهی با تحریمهای واشنگتن علیه ایران پاسخ منفی دادهاند. سیاستهای تقابلی واشنگتن علیه ترکیه باعث نزدیکتر شدن آنکارا به ایران و روسیه در زمینه بحران سوریه شده است. همچنین سیاستهای ترامپ در قبال اروپا باعث شکلگیری موجی از نارضایتی میان سران فرانسه، آلمان و انگلیس شده است و کشورهای اروپایی را مجاب کرده است که فارغ از اتحادهایی نظیر ناتو بهفکر یک نیروی مستقل از آمریکا برای دفاع از منافع خود بیفتند.
ترامپ قصد دارد با سیاست بحرانآفرینیهای مکرر و گروکشی در مسائل بینالمللی اهداف خود را در عرصه سیاست خارجی پیش ببرد، اما بعید است قدرتهای بزرگی نظیر چین، ترکیه، اتحادیه اروپا و ایران بهراحتی در برابر این استراتژی نخنماشده سر تعظیم فرود بیاورند.