شهید محمود کاوه از نادر فرماندهان رزمنده سپاهی بود که هیچگاه نمی توانم خاطرات دوران دفاع مقدس با او را از ذهنم فراموش کنم . محمود تاثیر عجیبی روی من داشت ، از یکطرف بشدت دوستش داشتم و دارم و از طرف دیگر همواره تحت تاثر ویژه گی های خاص شخصیتی او بودم .
سردار جلالی در کانال شخصی خود در پیام رسان سروش نوشت:
باسمه تعالی
شهید محمود کاوه از نادر فرماندهان رزمنده سپاهی بود که هیچگاه نمی توانم خاطرات دوران دفاع مقدس با او را از ذهنم فراموش کنم . محمود تاثیر عجیبی روی من داشت ، از یکطرف بشدت دوستش داشتم و دارم و از طرف دیگر همواره تحت تاثر ویژه گی های خاص شخصیتی او بودم . فرماندهی محبوب ، دوست داشتنی ، شجاع ، و نترس و همراه با قابلیت فرماندهی بالا بود. در شخصیت او درایت ، قدرت طرح ریزی عملیاتی ، قاطعیت ، صلابت فرماندهی ، و محبت به رزمندگان از یکطرف ، و صدا و لحن زیبای قران خوانده او آمیزه ایی از زیبایی و قاطعیت را به تصویر می کشید.
بچه های تی ویژه شهدا با یک احساس خاصی به او نگاه میکردند از یکطرف ترس یا ابهت فرماندهی از جهت اطاعت دستورات عملیاتی ،و از طرف دیگر علاقه و عشق به فرماندهی و پذیرش قلبی دستورات او بعنوان تکلیف شرعی ، واقعا حس عجیب و شیرینی است .
من معمولا چون در اکثر عملیات های تیپ ویژه شهدا در قرارگاه حمزه مسئول قرارگاه بکارگیرنده یگان او بودم تلاش میکردم ضمن هدایت و راهبری عملیات نظامی و جنگی به حریم فرماندهی او در یگان وارد نشوم و همیشه از نگاه بچه های رزمنده تیپ به او لذت می بردم ، بچه های تیپ خیلی محمود را دوست داشتند . واقعا بر قلوب بچه های رزمنده حکومت میکرد. من این حالت را در خیلی از عملیات ها از نزدیک دیده بودم .
محمود در عملیات منطقه آلان سردشت که روی مرکزیت حزب دمکرات و کومله انجام می شد مدل خاصی از فرماندهی را ارائه نمود .
وقتی به شهید عبدالرضا فرمانده گردانی که روی ارتفاعات لک لک عمل کرده بود با قاطعیت و آمریت میگفت عبدالرضا من تا با هلی کوپتر به شما برسم باید تپه جلویی شما که از دست رفته را پس به گیری و همین طور هم شد .
و یک عملیات پیچیده و مدرن نظامی شامل عملیات تک در شب به ارتفاعات ، عملیات هلی برن به مواضع دشمن ، عملیات ویژه توپخانه روی زندان حزب دمکرات که به ازادی حدود صدو شصت نفر از اسیران ما از دست دمکرات ها انجامید ، عملیات مشترک ارتشی ها و سپاهی ها که همیشه شهید صیاد آنرا بعنوان یک عملیات نمونه ازآن یاد می کرد .
یادم هست که یکروز داشتم از مهاباد به سمت ارومیه می آمدم و در حدود پادگان تیپ ویژه شهدا دیدم محمود کنار درب ورودی پادگان ایستاده بود و مرا به داخل پادگان دعوت کرد . حس و حال عجیبی داشت، به دفتر فرماندهی رسیدیم با اصرار به داخل دعوت شدیم ، شروع کرد به حرف زدن ، حرف هایش با حرف های روزهای قبل فرق داشت بوی خداحافظی می داد . من و محمود در خیلی از عملیات ها بعضا باهم کل کل یا دعوای کاری داشتیم البته بعد از عملیات دوباره کنار هم می نشستیم و عملیات بعدی را طرح ریزی می کردیم و از این رو محمود من را در آغوش گرفت و گفت احساس میکنم در این عملیات من شهید می شوم لذا من را حلال کن ، گفت من در عملیات ها بعضا شما را اذیت کردم و از این حرف ها ، آغوش کاوه این دفعه حس عجیب داشت هر چند من تا ان روز چندین مرتبه احساس رفتن محمود را حس کرده بودم در عملیات های قبلی ولی این دفعه یه جور دیگه بود .
محمود کاوه تنها فرمانده ایی بود که حضرت آقا فرمودند : قریب به مضمون : محمودکاوه روزی شاگرد من در کلاس قرآن در مشهد بود ، چه کتم که امروز شاگرد از استاد سر شد .!!!