ایران پیشتر توافقهایی را برای پایان دادن به برنامهی هستهای خود به امریکا ارائه کرده بود، ولی ما (امریکا) جنگ را به دیپلماسی ترجیح دادیم.
رئیس جمهور ترامپ پس از خروج از توافق هستهای ایران و تهدید ایران به "عواقبی که کشورهای کمی در تاریخ آن را تجربه کردهاند"، دوشنبه اعلام کرد میخواهد برای ایجاد یک توافق جدید بدون هیچ پیش شرطی با حسن روحانی رئیس جمهور ایران دیدار کند.
ترامپ فکر میکند با تحریم ایران میتواند به این مقصود دست پیدا کند و رهبران ایران برای ترحم به او التماس خواهند کرد. ولی اگر به تاریخ نگاهی بیاندازد، چنین کاپیتولاسیونی در مورد ایران محقق نخواهد شد: در مورد ایرانیها، یکی از پرهزینهترین چیزها، هم از لحاظ فرهنگی و هم از لحاظ سیاسی، این است که پس از توهینهای گستاخانهی ترامپ، آن احترام و دفاعی را که ترامپ به دنبالش است به او نشان دهند.
در نتیجه، نسبت به توانایی ترامپ در چرخش به سوی دیپلماسی در برخورد با ایران شک دارم، ولی به این معنی نیست که نمیتوان به یک توافق بهتر دست یافت.درواقع، همیشه توافقهای بهتری روی میز وجود داشته است، ولی ایالات متحده همیشه آنها را رد کرده است.
در مارس ۲۰۰۳، ایرانیها از طریق سفیر سوئیس در تهران، یک طرح پیشنهادی جامع مذاکره را به دولت جورج دبلیو بوش ارسال کردند، این طرح پیشنهادی صرفا بر موضوعات هستهای متمرکز نبود: ایرانیها باثباتسازی عراق، خلع سلاح حزب الله و همکاری در مقابل تمام سازمانهای تروریستی (بهویژه القاعده) را پیشنهاد کردند. آنها حتی پیشنهاد کردند پیشنهاد سال ۲۰۰۲ گردهمایی بیروت را امضا خواهند کرد، و بهشرطی که اسرائیل دولت فلسطین را به رسمیت بشناسد، دولت اسرائیل را به رسمیت خواهد شناخت. البته، تهران پیشنهاد کرد برنامهی هستهای خود را شفاف خواهد کرد.
ولی دولت بوش، مانند ترامپ، بر این باور بود که با تداوم فشارها بر ایران میتواند برونداد بهتری به دست بیاورد و حتی ایران را لایق یک پاسخ ندانست. حتی وزارت کشور امریکا به جای اینکه پاسخ دهد، سوییس را برای تحویل این طرح پیشنهادی سرزنش کرد.
دو سال بعد، مقامات ایران از طریق اروپاییها، یک طرح پیشنهادی دیگر را به امریکا ارائه کردند: تهران که برنامهی هستهای خود را گسترش داده بود پیشنهاد کرد سانتریفیوژهای خود را در عدد ۳،۰۰۰ متوقف خواهد کرد. اروپاییها حتی به خودشان زحمت ندادند این طرح را به واشنگتن ارسال کنند، آنها میدانستند هر چیزی که به ایران اجازه دهد حتی یک سانتریفیوژ داشته باشد از سوی امریکا رد خواهد شد.
در زمان مطرح کردن این پیشنهاد در سال ۲۰۰۳، تعداد سانتریفیوژهای هستهای ایران به سختی به ۱۵۰ میرسید، در زمان توافق هستهای ۲۰۱۳، تهران ۲۲،۰۰۰ سانتریفیوژ داشت.در اوایل سال ۲۰۱۴، در جلسه غیر علنی کاخ سفید با تعدادی از سازمانهایی که به دنبال راه حل صلحطلبانهای در مورد وضعیت ایران بودند، یکی از همکارانم از سخنگوی امریکا پرسید توافق نهایی با ایران با چند سانتریفیوژ انجام خواهد شد. آیا این احتمال وجود دارد که تعداد سانتریفیوژهای تهران باز هم به ۳،۰۰۰ باز گردد؟ این مقام رسمی پاسخ داد "اگر امروز چنین پیشنهادی داده میشد، به سرعت از این فرصت استفاده میکردیم. "
چند هفته بعد، در یک دوره از نشستها در اروپا با وزیر امور خارجهی ایران مصاحبه میکردم، سؤال مشابهی از او پرسیدم، میخواستم به این موضوع پی ببرم که مسئلهی سانتریفیوژها چگونه به نتیجه خواهد رسید.در کمال تعجب، ظریف تشریح کرد که رقم ایران برای شروع مذاکرات در سال ۲۰۰۵ تعداد ۳،۰۰۰ سانتریفیوژ بوده است. او با لبخند گفت: "تا ۱،۰۰۰ هم توافق میکردیم". در نهایت، تیم هستهای اوباما این تعداد را به ۵،۰۰۰ رساند، ۲،۰۰۰ سانتریفیوژ بالاتر از رقم پیشنهادی ایران در سال ۲۰۰۵.
نمونههای مشابه زیادی در این مورد وجود دارد: آنچه در تمام اینها مشترک است این است که ایالات متحده بر این باور است که ارائهی هرگونه امتیازی به تهران زیادهروی است و در نهایت به تضعیف جایگاه امریکا میانجامد. گذشته از اینها، ایران، برعکس کره شمالی، سلاح هستهای ندارد، ولی به نظر میرسد به آن میاندیشد.
البته، واقعیت کاملا متفاوت است. هر زمان ایالات متحده تصمیم گرفت سیاستهای ایران را تغییر دهد، در نتیجهی عرضه داشت محرکها و امتیازهای ارزشمندی بوده است. دیپلماسی که به توافق ایران منجر شد، اگر بهخاطر موافقت مخفیانهی اوباما در مورد غنیسازی در خاک ایران نبود، هرگز به نتیجه نمیرسید.
هیچ تضمینی وجود ندارد که ترامپ بتواند "توافق بهتری" به دست آورد، و بسیاری از تقاضاهای ترامپ برای شروع مذاکرات مناسب نیستند. ولی اگر ترامپ بخواهد تغییرات واقعگرایانهای در سیاستهای منطقهای ایران، دفاع موشکی آنها یا اجرای محدودیتهای سختتر بر برنامهی هستهای ایران صورت دهد، ابتدا باید به اجرای تغییرات در سیاست ایالات متحده تمایل داشته باشد.
شاید ترامپ با برخی از این موارد هیچ مخالفتی نداشته باشد: تهران به دنبال احترام است و میخواهد حضورش بهعنوان یک قدرت اصلی منطقهای پذیرفته شود، قدرتی که بدون حضورش در منطقه، ایجاد ثبات در آن ممکن نیست. متحدان امریکا در اسرائیل و عربستان سعودی شدیدا با هر میزان موافقت امریکا با جایگاه پیش روندهی ایران مخالف هستند.
ممکن است ترامپ تمایل داشته باشد امتیازاتی به تهران بدهد: ترامپ تا حدودی به این دلیل با توافق هستهای اوباما مخالفت میکرد که تنها تحریمهای ثانویه را از ایران برداشته بود (یعنی تحریمهایی که ایالات متحده بر دیگر کشورهای معامله کننده با ایران تحمیل کرده بود)، بدون آنکه به تحریمهای اولیهی امریکا بر ایران دست زده شود، و شرکتهای امریکایی را از ورود به بازار ایران باز داشته است. (تعداد کمی هستند که شک داشته باشند ترامپ عاشق ساخت برجهای ترامپ در تهران است.).
ولی دیگر تغییرات در سیاست ایالات متحده مزورانهتر است. بهعنوان مثال، اگر واشنگتن به فروش میلیاردها دلار سلاح پیشرفته به عربستان سعودی، اسرائیل و امارات متحده عربی ادامه دهد، ایران با محدود کردن برنامهی موشکیاش موافقت نخواهد کرد. در واقع، ریاض و ابوظبی، علیرغم اینکه جمعیت کمتری نسبت به ایران دارند، به ترتیب ۵ و ۲ برابر بیشتر از ایران صرف خرید اسلحه کردهاند؛ و زمانیکه ایران توان دفاعیاش را از طریق توافق هستهای کاهش داد، سعودیها و اماراتیها هزینهکرد دفاعیشان را افزایش دادند. تا زمانیکه واشنگتن آمادگی بازنگری فروش سلاح به متحدان عربش را نداشته باشد نباید انتظار داشته باشد ایران برنامهی هستهای خود را کاهش دهد.
دیگر پیشنهادی که برای شروع یک توافق مناسب نیست این است که ایران باید اثرگذاریاش در سوریه، عراق و لبنان را متوقف کند درحالیکه واشنگتن همچنان به کمکهایش به عربستان سعودی در گرسنه نگه داشتن مردم یمن ادامه دهد، ربودن نخست وزیر لبنان توسط شاهزادهی عربستان را نادیده میگیرد و بر گسترش سَلَفیگری شدید (ایدئولوژی القاعده و داعش) سرمایهگذاری میکند؛ و حمایت انکارناپذیر ترامپ از دولت نتانیاهو در اسرائیل و تنشهای میان حزب الله و اسرائیل نیز در میان است، که هیچ یک از طرفین در جایگاهی نیستند که به سادگی در برابر آن تسلیم شوند یا از آن سرباز بزنند.
در آخر اینکه یک توافق تغییرناپذیر بهتر و بزرگتر توافقی است که امتیازات ایران و آمریکا را در بر بگیرد. اگر ترامپ تمایلی به بازشناسی این موارد نداشته باشد، باید دست از این ادعا بردارد که گفتار نامناسب و برخوردهای توییتری او برای هموار کردن مسیر دیپلماسی است.