نام ایلان پاپه، مورخ اسرائیلی، در میان محققان ایرانی با موضوع فلسطین گره خورده است. کتابهای مختلف او درباره درگیری اسرائیل و فلسطین باعث شده است که او شهرت فراوانی در این حوزه کسب کند. او در سال ۲۰۰۸ اسرائیل را ترک کرد. فردا در سلسله ترجمههای پیش رو، متن کتاب دیگر او با عنوان ۱۰ افسانه پیرامون اسرائیل را برای خوانندگان فرهیخته خود منتشر میکند. در ادامه هفدهمین قسمت این مجموعه تقدیم میگردد.
۱- افسانههای اسرائیل در بوته نقد یک اسرائیلی
۲- افسانه اول: یهودیها بیابانهای فلسطین را غصب کردند نه کشوری آباد
۳- تاریخ چگونه درباره سرزمین سرسبز فلسطین تحریف شد؟
۴-واکاوی پروژه مخفی مسیحیت برای انتقال یهودیان به فلسطین
۵-گروهی آلمانی که مقدمات اشغال فلسطین را فراهم کردند
۶- اتحاد نانوشته کمونیستها و انگلیسیها و آلمانیها برای ایجاد اسرائیل
۷-صهیونیست ها، از جنبشی پیش پا افتاده تا ریشههای مذهبی شکل گیری
۸- مخالفان سرسخت اسرائیل چگونه به عملههای این رژیم تبدیل شدند
۹-داستان تخیلی گدایی که در اسرائیل یک روزه پولدار شد!
۱۰-ماجرای تخریب خانههای فلسطینیها و کندن درختان زیتون واقعیت داشت؟
۱۱-پاسخ خاص گاندی به درخواست اسرائیل از او!
۱۲- ماجرای قتل عام و بی خانمان کردن مردم برای تصرف یک زمین!
۱۳-روحانی سوری که مشهورترین شخصیت نظامی فلسطین شد
۱۴-تاریخ سازی عجیبی که با دستور اسرائیل اتفاق افتاد!
۱۵-وقتی اسرائیل خود را به حضرت داوود تشبیه میکند!
۱۶-دغلبازی رهبران اسرائیل در جریان مرزبندی دولتها
در جبهه دیپلماتیک ماههای فوریه و مارس ۱۹۴۸ برای جنبش صهیونیست ماههای سختی بود. آمریکا از طریق مامورانش فهمید که طرح تقسیم نوامبر ۱۹۴۷ سازمان ملل شکست خورده است. این طرح به جای این که آرامش و امید را به کشور بازگرداند، به دلیل اصلی افزایش خشونت در کشور تبدیل شد. پیش از این نیز گزارشهایی داده شده بود که فلسطینیها به زور از خانههای شان آواره میشدند و دو طرف نیز کشته میدادند. هر دو طرف به وسایل حمل و نقل عمومی یک دیگر حمله میکردند و چندین روز، در مرز میان قسمتهای عرب نشین و یهودی نشین در شهرهایی که هر دو گروه زندگی میکردند درگیریها ادامه داشت.
هنری ترومن رئیس جمهور آمریکا وعده
داد که به تقسیم سرزمین دوباره فکر کند و برنامهای جدید پیشنهاد دهد. از طریق
نماینده اش در سازمان ملل پیشنهاد داد که هیاتی بین المللی به مدت ۵ سال بر تمام فلسطین حکم براند تا
زمان بیش تری برای جستجوی راه حل داشته باشند.
این مساله فورا به دلیل منافع برخی طرفها متوقف شد. این اولین بار بود که لابی
یهودیها در آمریکا باعث تغییر رویه دولت این کشور شد. آیپک در این مقطع هنوز وجود
نداشت با این حال این رویه که صحنه سیاست داخلی آمریکا با منافع صهیونیسم، و پس از
آن اسرائیل، در فلسطین گره بخورد وجود داشت. به هر حال این لابی کارگر افتاد و
دولت آمریکا دوباره به حمایت از برنامه تقسیم سرزمین روی آورد. جالب اینجاست که
شوروی حتی بیشتر از آمریکا حامی نظر صهیونیستها بود و به هیچ وجه راه حل دیگری
ارائه نکرد. با کمک اعضای حزب کمونیست فلسطین شوروی توانست پیش و پس از می ۱۹۴۸ از طریق چکسلواکی به نیروهای یهودی
اسلحه دهد.
ممکن است خوانندگان امروزی از این
مساله تعجب کنند، اما حمایت حزب کمونیست فلسطین از سهیونیستها به دو دلیل روی میداد.
اولین دلیل این تفکر شوروی بود که گمان میکرد دولت جدید یهودی سوسیالیست و ضد
بریتانیا است و از این رو در جنگ سرد، به بلوک شرق نزدیکتر میشود. دوم این که
حزب کمونیست گمان میکرد که جنبش آزادی بخش ملی فازی ضروری در راه انقلاب
سوسیالیستی شان است و از طرفی هم صهیونیستها و هم فلسطینیها را جنبشهای ملی میدانستند.
به همین دلیل این حزب همچنان از راه حل دو کشور حمایت میکند.
در حالی که جنبش صهیونیست برای محکم ساختن جای پای این مساله در جهان تلاش میکرد
خود را برای جنگ آماده میکرد و به سربازگیری و مالیات اجباری، افزایش آمادگی
نظامی و افزایش خرید مهمات روی آورده بود. آنها همچنین توانسته بودند اطلاعاتی را
کسب کنند که نشان میداد در دنیای عرب برای این مساله آمادگی وجود ندارد. تلاش در
دو جبهه دیپلماتیک و نظامی باعث نشده بود که رهبران اسرائیل از مهمترین مسالهای
که با آن رو به رو بودند غفلت کنند. چگونه کشوری دموکراتیک و یهودی را در وسعتی
بنانهند که میتوانند از دست فلسطینیها آزاد کنند؛ و یا به شیوه دیگر: با فلسطینیها
در دولت یهودی آینده چه کنند؟
بررسیها در مورد این سوال ۱۰
مارس ۱۹۴۸ پایان یافت زمانی که فرماندهی ارشد،
برنامه دالت یا پلن دی را مطرح کرد که در آن سرنوشت فلسطینیهایی که در سرزمینهای
اشغال شده توسط یهودیها زندگی میکردند مشخص میشد. این مباحث توسط دیوید بن
گورین رهبر جامعه یهودی رهبری میشد که مصمم بود انحصار جمعیتی یهودیان در هرگونه
دولت آینده را تثبیت کند. این مساله نه تنها از اعمال او پیش از ۱۹۴۸ رمزگشایی میکند بلکه تا مدتها پس
از تشکیل دولت اسرائیل را نیز میتوان به وسیله آن شرح داد. همان طور که خواهیم
دید، این مساله باعث شد که او در سال ۱۹۴۸
پاکسازی نژادی در فلسطین را رهبری کند و سال ۱۹۶۷ با اشغال کرانه باختری مخالفت کند.
پیش از آن که قطعنامه تقسیم تصویب شود، بن گورین به همکارانش در کادر فرماندهی
گفته بود که دولتی یهودی که تنها ۶۰
درصد آن یهودی باشند قابل دوام نخواهد بود، اما آشکار نکرد که از نظر او حد بالای
درصد حضور فلسطینیها برای به خطر نیفتادن دولت آینده یهودی چقدر است؟ با این وجود
پیام او برای ژنرالها و نیروهای یهودی روشن بود: هر چه فلسطینیها کمتر، بهتر.
همان طور که اساتید فلسطینی مانند نور ماسالا و احمدی سعدی ثابت کرده اند، این
مساله دلیلی بود برای آن که تلاش کردند تا از دست فلسطینیهایی که پس از جنگ در
دولت یهودی مانده بودند (همان اقلیت عرب) خلاص شوند.
مسائل دیگری نیز از ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ زمانی که قطعنامه سازمان ملل تصویب شد تا ۱۵ می ۱۹۴۸ زمانی که قیمومیت بریتانیا پایان یافت رخ داد که جنبش
صهیونیست را برای روزهای پیش رو آماده میکرد. با نزدیک شدن به پایان قیمومیت
نیروهای بریتانیا به بندر حیفا عقب نشینی کردند. هر سرزمینی که توسط آنها ترک
شد، به وسیله نیروهای یهودی گرفته شد و حتی پیش از پایان قیمومیت هم این نیروها
مردم محلی را پاکسازی کردند. این پروسه از فوریه ۱۹۴۸ با چند روستا اجرا شد و در آوریل با پاکسازی حیفا، یافا،
صفاد، اورشلیم غربی، عکا و بیسان به اوج رسید.
این گامهای آخر به صورت سیستماتیک تحت پلن بی برنامه ریزی شده و در کنار آن
فرماندهی عالی هاگانه، نیروی نظامی اصلی جامعه یهودی نیز آماده شده بود.
فردا