تغییر اولویت آمریکا از برکناری بشار اسد به شکست داعش در سوریه حامل پیام های مهمی است. در واقع شکست داعش یکی از سیاست های اصلی و مشترک میان آمریکا و روسیه است.
چرا آمریکا اولویت خود را در مورد سوریه تغییر داده است؟ زمینه های این تغییر اولویت چیست و چه پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت؟
الف: آمریکا از آغاز بحران سوریه در سال ۲۰۱۱، سیاست مشخصی را در مورد بشار اسد دنبال میکرد و آن اصرار بر برکناری او به عنوان کلید حل بحران بود.
در عین حال آینده نامشخص پس از بشار اسد مهمترین چالشی بود که آمریکا در صورت حذف وی نمی توانست برای آن راه حل مطمئن و جامعی ارایه دهد.
سیاست های اعلامی آمریکا در مورد سوریه را می توان در قالب سه مولفه زیر توصیف کرد:
۱ ـ برکناری بشار اسد
۲ ـ مبارزه با داعش و گروه های تروریستی
۳ ـ تقویت گروه های به اصطلاح میانه رو مخالف اسد
با توجه به سیاست های فوق و تفاوت اساسی آن با نگاه راهبردی ایران و روسیه، آمریکا با نوعی سیاست «صبر و انتظار» حضورش را در سوریه تعریف و تنظیم کرد، سیاستی که در سایه آن، فرصت لازم را برای جولان متحدان منطقهای یعنی عربستان سعودی، قطر و ترکیه فراهم آورد.
به نظر می رسد این سیاست برای آن بود تا موقعیت بشار اسد و ارتش روسیه در مقابله با گروه های تکفیری و تروریستی مشخص شود. اینکه در نهایت کدام سوی جبهه به برتری می رسند؟ موضوعی که در میان تحلیل گران آمریکایی با خوشبینی برای ادامه حضور بشار اسد همراه نبود و برای روسیه نیز «افغانستان جدیدی» پیش بینی می شد.
بر این مبنا استمرار جنگ و بحران در سوریه را می توان سیاست اصلی مورد انتظار آمریکا طی این سالها دانست، جنگی که در ظاهر دو دسته از دشمنان آمریکا را در مقابل هم قرار داده بود: تروریسم تکفیری، القاعده و انشعابات آن از یک سو و سوریه و متحدانش یعنی ایران و حزب الله از سوی دیگر.
تداوم جنگ داخلی، قدرت و ظرفیت هر دو گروه را در سوریه تحلیل برده و از مخاطرات و ماجراجوییهای آتیشان میکاست.
گذر زمان اما تخمین اشتباه آمریکایی ها را نشان داد. بشار اسد با وجود همه مسایل و فشارها، همچنان استوار و کارآمد توانست به حیات سیاسی اش ادامه دهد و با کمک حزب الله و ایران بخشی از ظرفیت های از دست رفته اش را جبران نماید.
ورود نظامی روسیه به سوریه و حضور پر رنگ ایران نه تنها سوریه را از وضعیت بحرانی خارج نمود که آمریکا و متحدانش را در وضعیت ضعف قرار داد. اتفاقی که با آزادسازی حلب، تمامی پیش بینی های قبلی آمریکا را با چالشی جدی مواجه ساخت.
در چنین شرایطی تلاش برای دستیابی به راه حلی جدید و اتخاذ سیاستی متفاوت با هدف حفظ منافع در سوریه امری کاملا طبیعی است.
ب: سخنگوی کاخ سفید در هفته های اخیر اعلام کرد: «در مورد اسد، یک واقعیت سیاسی وجود دارد که ما باید بر حسب شرایطی که هم اکنون در آن به سر میبریم، آن را بپذیریم. ما در دولت قبلی فرصت های زیادی را در مورد اسد از دست دادیم. ما اکنون لازم است که بر شکست داعش تمرکز کنیم. آمریکا در سوریه و عراق اولویت های بسیاری دارد. ما روشن ساختهایم که مقابله با تروریسم و به ویژه شکست داعش مهمترین اولویت ماست.»
تغییر اولویت آمریکا از برکناری بشار اسد به شکست داعش در سوریه حامل پیام های مهمی است. در واقع شکست داعش یکی از سیاست های اصلی و مشترک میان آمریکا و روسیه است.
به نظر می رسد واشنگتن با جلب همکاری روسیه تلاش می کند تا سیاست های زیر را پی گیری کند:
۱ ـ با نزدیک شدن به روسیه به توافقی مطلوب در مورد آینده سوریه دست یابد.
۲ ـ ایران را از بازیگری اصلی به بازیگری منفعل در بحران سوریه تبدیل نماید.
در موقعیت جدید، بر خلاف تصوری که وجود دارد، الزاما نمی توان سوریه را عرصه منازعه روسیه و آمریکا دانست، بلکه از زاویه ای دیگر نوعی همزیستی نیز قابل پیش بینی است.
با تقویت موقعیت بشاراسد در داخل سوریه، حمایت ضمنی کشورهای اروپایی از وی و چشم پوشی از تاکیدات قبلی مبنی بر ضرورت کناره گیری بشار از قدرت، آمریکا نیز ناچار به پذیرش این واقعیت های میدانی شده و رویکرد خود را درباره برکناری اسد تعدیل نمود.
در مقابل؛ می توان پیش بینی کرد که روسیه نیز به تدریج، برخلاف رویکرد نخستین خود که همه مخالفان اسد را تروریست تلقی می کرد، بخشی از مخالفان وی را که همان به اصطلاح میانه روهای مورد نظر آمریکا هستند، به رسمیت بشناسد .
این دو موضوع می تواند زمینه هایی را ایجاد کند تا منجر به کم رنگ شدن تدریجی اختلافات دو طرف درباره سوریه شود.
البته؛ اینکه جلب همکاری میان روسیه و آمریکا تنها در چهارچوب این توافق نظر پایان می پذیرد یا چشم اندازهایی فراتر را به دنبال خواهد داشت، موضوعی است که باید در ادامه تحولات سوریه به آن فکر کرد و از آن غافل نماند.