- درباره لگاتوم
موسسهی لگاتوم که در لندن واقع شده است، یک موسسهی سیاست عمومی مستقل و بی طرف محسوب میشود که تحقیقات، انتشارات و برنامههایش را در جهت پیشبرد ایدهها و سیاستهایی قرار میدهد که از ایجاد جوامع آزاد و مرفه در جهان حمایت میکند.
- دربارهی نویسنده
بن جودا نویسندهی کتاب «امپراتوری شکننده: چطور روسیه ابتدا عاشق پوتین و سپس از او متنفر شد» میباشد که توسط انتشارات دانشگاه یل و هم چنین توسط یک شخص بازدید کننده از موسسهی ثبات اروپایی (ESI) در استانبول به چاپ رسید. او گزارشگر خبرگزاری رویترز در مسکو و هم چنین محقق بخش روابط خارجی در اتحادیهی اروپا دربارهی سیاست روسیه بوده است. گزارشهای او از سرتاسر روسیه که شامل جنگ گرجستان در سال 2008 و نا آرامیهای قرقیزستان در سال 2010 میشود در روزنامههای فایننشال تایمز، اکونومیست، سیاست خارجی و ذکر شدهاند. او که ملیتی انگلیسی – فرانسوی دارد، کودکی خود را در رومانی و یوگوسلاوی سابق گذراند و تحصیلات خود را در رشتهی تاریخ مدرن و سیاست در دانشگاه آکسفورد گذراند.
فهرست مطالب این گزارش به شرح زیر میباشد:
۱- تلهی ثروت
۲- تلهی تکنولوژی
۳- تلهی فرهنگ
۴- تلهی اقتصادی
۵- تلهی ضد فساد
نتیجه گیری: پایان توافق
۱- تلهی تکنولوژی
در دههی 2000، کرملین مصمم شد تا رسانههای روسی را از طریق مالکیت یکجای روزنامهها و شبکههای تلویزیونی و هم چنین از طریق اعمال نفوذ بر جرگههایی که باقی رسانهها را در دست داشتند، کنترل نماید. نتیجتاً تا سال 2008، نود درصد از رسانههای روسیه تحت کنترل مستقیم و یا غیر مستقیم دولت درآمدند[1]. در گذشته رسانههای آزاد به هیچ عنوان حذف نشده بودند، اما بخش کوچکی را تشکیل میدادند که شامل وبلاگها، چند ایستگاه رادیویی و کاغذهای خبری با گردش و وسعت کم میشدند و بیشتر نخبگان تحصیل کرده در شهرهای بزرگ آنها را میخواندند. روزنامه نگارانی که در مطبوعات آزاد کار میکردند نیز تا زمانی که مخاطب زیادی پیدا نکرده بودند، میتوانستند مطابق با میل خود بنویسند. آنهایی که مشهور میشدند، و یا آنهایی که مطالبشان تخریب کننده میشد، در برخی موارد به موانع قانونی بر میخوردند – و یا حتی بدتر. در شرایطی که هنوز بدون توضیح باقی مانده است، یک روزنامه نگار به اسم آنا پولیتکوفسکی در سال 2006 در آپارتمان خود در مسکو به قتل رسید.
■ دولت اکثر مطبوعات و رادیو و تلویزیونها را تحت کنترل خود گرفت ■
این نوع از کنترل مطبوعات، تأثیر گذار بود. در مبارزات انتخاباتی سال 2000، 83 درصد از مردم اطلاعات خود را از طریق تلویزیون به دست آوردند، که خیلی زود تحت کنترل غیر رسمی دولت در آمد[2]، این در حالی بود که فقط 19 درصد از افراد مطبوعات ملی را میخواندند[3]. در آن زمان کمتر از دو درصد مردم به اینترنت و یا ماهواره دسترسی داشتند[4]. بنابراین کنترل تلویزیون به معنای کنترل دسترسی مردم به اطلاعات سیاسی بود. اکنون این مدل منسوخ شده است. از سال 2000 تا 2006 مخاطبان برنامههای خبری تلویزیون چهل درصد کاهش داشته است. این در حالی است که استفاده از اینترنت در بین مردم تا چهل درصد بین سالهای 2000 تا 2008 افزایش داشته است[5]. امروز 60 درصد از خانهها کامپیوتر دارند، که این رقم در سال 2006، 25 درصد بوده است[6]. تا سال 2010 روسیه بزرگترین بازار اینترنت در اروپا را داشت، که این رقم در بین کشورهای در حال توسعهی برزیل – روسیه – هند و چین سر آمد است، و یکی از شلوغترین شبکههای اجتماعی دنیا را تشکیل میدهد[7].
این جهش عظیم در استفاده از اینترنت به این معناست که کنترل تلویزیون ملی دیگر نمیتواند موجب کنترل کرملین بر دسترسی به اطلاعات سیاسی شود. از طرفی این یک موقعیت خوب را در اختیار مخالفان قرار میدهد. در دههی 2000، مردم هیچ گاه یک مقاله و یا برنامهی انتقادی از سیاستهای پوتین را ندیده بودند، و گزارشات کمی از فساد خوانده بودند. برای درک دیدگاههای مخالفان، آنها باید در تظاهراتها شرکت میکردند و یا یک اعلامیهی چاپی خانگی را بر میداشتند. اما شبکههای اجتماعی به این معناست که اطلاعات مربوط به مخالفان میتواند به زودی رواج پیدا کند. توسعهی تلفنهای همراه هوشمند و دوربینهای داشبوردی نیز شبکههای اجتماعی را مملو از مدارک مربوط به فساد، سوءاستفاده، تقلب در انتخابات و بی نزاکتی کرده است.
■ شبکههای اجتماعی: کمکی به مخالفین ■
الکسی ناوالنی اولین رهبر مخالفان بود که از این شرایط جدید به نفع خود استفاده کرد. در حالی که مخالفان قدیمی که در دههی 1990 فعال بودند از ساماندهی یک حزب سیاسی عاجز مانده بودند، او از فضای اینترنت برای معرفی خود به عنوان یک چهرهی مبارز علیه فساد استفاده کرد. تا سال 2012، وبلاگ او بیش از 1. 3 میلیون بازدید کننده در ماه داشت[8]. وب سایت اصلی او، راسپیل، به عنوان منبعی برای رجوع مردم و اطلاع از فساد در قراردادهای دولتی استفاده میشد که او سپس از شبکههای اجتماعی برای این منظور استفاده کرد. ولادیمیر آشورکوف، شریک ناوالنی، معتقد است: «اینترنت یک امر خیلی مهم است، چرا که به ناگهان موانع ورود به سیاست را از سر راه برداشت.»
■ حجم بالای وبلاگهای روسیه جایگزین وسیع و قدرتمند رسانههای جمعی شدهاند■
او تنها نیست. حجم بالای وبلاگهای روسیه به یک جایگزین وسیع و قدرتمند برای رسانههای جمعی مبدل شدهاند. تحقیقات نشان میدهد که تعداد زیادی از گروههای لیبرال و ملی گرا در بین سایتهای آنلاین وجود دارند، اما خبری از طرفداران پوتین نیست. بعضی از این وبلاگ نویسان توانستهاند میلیونها خوانندهی ماهانه را به خود جلب کنند. ناوالنی تا به حال هیچ گاه در تلویزیون ملی دیده نشده است مگر مواقعی که به عنوان آشوب گر در تلویزیونهای تحت کنترل دولت معرفی شده است، اما در سال 2012 در فیسبوک روسیه او در ردهی دهم موضوعاتی قرار دارد که بیشترین بحث در مورد آنها شده است[9] . سونیا کبچاک ، یکی از چهرههای مشهور روسیه ، نیز که به صف مخالفان پیوسته بود ، در ردهی هفتم قرار دارد . گروه ضد پوتین "پوسی رایوت" نیز در ردهی دوم قرار دارد [10].
■ تلاش دولت برای محدود کردن دسترسی به اینترنت و شبکههای اجتماعی■
مقامات در پی ایجاد یک ابزار سرکوب دیگر هستند – اف اس بی نیز تیمهایی را برای کار کردن روی اینترنت و یک لیست از وب سایتهای ممنوعه که به سرعت در حال رشد هستند، تشکیل داده است – اما در حال حاضر به نظر نمیرسد آنها توانایی تقلید از چین را در سانسور کردن جست و جوی اینترنتی نداشته باشند. با افزایش تعداد کاربران اینترنت و هم چنین با کاهش مخاطبان تلویزیون، تسلط کرملین بر جریان اطلاعات، که امری مهم در حفظ قدرت پوتین در دههی 2000 بود، کاهش بیشتری خواهد یافت. بستن شاهراه اینترنت نیز به عنوان یک حمله به شیوهی زندگی روسها از زمان تصدی پوتین تلقی خواهد شد، که این خود ممکن است موجب بروز مجدد اعتراضات اجتماعی شود.
■ تاریخ انقضای پوتین نزدیک است■
۲- تلهی فرهنگ
تاریخ انقضای پوتین نزدیک است. او در مبارزات انتخاباتی سال 2012 از شعارهای نوستالژیک شوروی استفاده کرد. او رهبران شوروی سابق را متهم میکند که آن چنان که باید و بدن ترس از تمامیت ارضی ما دفاع نکردند[11]. او از مردم روسیه خواست تا حکومت اشرافی طبقهی کارگر را مجدداً زنده کنند و از همه خواست تا برای قدرت یافتن روسیه، و در جهت ارتقاء صنعت دفاعی کشور همانند آن چه در دههی 1930 اتفاق افتاد، بکوشند[12]. اما روسیه هم چنان در حال بیرون آمدن از حالت جماهیر شوروی است. آن دسته از افرادی که زمان شوروی سابق را درک کردهاند، باید سنی حدود 40 و یا بیش تر داشته باشند. در سال 2009 اکثریت مردم روسیه بعد از فروپاشی شوروی به دنیا آمده بودند و زیر 39 سال سن داشتند[13].
■ مردم روسیه کاملاً از آرمانهای شوروی سابق فاصله گرفتهاند ■
با بالا رفتن سن جمعیت، نوستالژی شوروی سابق نیز از بین رفت. تعداد افرادی که از فروپاشی شوروی ناراحت بودند از 75 درصد در ماه دسامبر سال 2000 به رقم 49 درصد در دسامبر 2012 رسید. اعتقاد قوی مردم برای ایجاد یک کشور قدرتمند نیز در حال کاهش است. در اکتبر 2001، 54 درصد از مردم فکر میکردند که تقویت مقامات مهم تر از جوابگو کردن آنها است. در دسامبر 2011، شصت درصد از مردمی که در نظرسنجی شرکت کرده بودند، معتقد بودند که جوابگو بودن مسئولین باید در درجهی اول قرار داشته باشد. اکثریت مردم در حال حاضر با برداشتن مجسمهی لنین از میدان سرخ موافقند. نظرسنجی لوادا نشان میدهد که مردم روسیه نسبت به حکومت مرکزی بدبین هستند، و بیشتر به ارزشهای اپوزسیون گرایش دارند.
در همین حال جایگاه پوتین و میزان اعتماد مردم به او از 77 درصد در سال 2008 به 44 درصد در سال 2012 کاهش پیدا کرده است[14]. این روند در مورد مخاطبان تلویزیون نیز صادق است. میزان محبوبیت برنامههای تلویزیونی که در مورد زندگی پوتین و دستاوردهایش صحبت میکنند نیز به میزان دو سوم کاهش یافته است[15]. کیریل رگوف، تحلیل گر مسائل سیاسی، میگوید: روسیه شاهد یک تغییر در ارزشهاست. این ارزشها به پوتین مشروعیت بخشیده بودند، و همزمان با از بین رفتن آنها، روسیه نیز بی ثبات تر خواهد شد.
■ نسل جوان روسیه: در انتظار جایگزین شدن ■
اگر بخواهیم در سطح نخبگان نیز بررسی کنیم، میبینیم که کادر اداری یک دست شوروی و هم چنین مقامات سابق کی جی بی نیز جایگزین شدهاند. تعداد جاسوسان سابق و افسران امنیتی شوروی که زمانی در قویترین پستها قرار داشتند نیز امروزه از میزان 30 درصد در سال 2008 به میزان 20 درصد رسیده است[16]. سیاست مداران جوان، مردانی که در یک حرفهی خاص رشد کردهاند، یا گروههای جوان مانند «ناشی» در حال جایگزین شدن با آنها هستند. آنها فاقد روحیهی کار گروهی شوروی هستند و از این که مردانی هم سن و سال پوتین سالهاست که در رأس کار قرار دارند، ناراحت هستند. یک نسل جدیدی از جرگه سالاران نیز در صف جایگزین شدن با قدیمیها قرار دارند. آنها نمیتوانند برای همیشه به پوتین وفادار بمانند.
■ پوتین جنگی فرهنگی را آغاز کرده است■
پوتین یک جنگ فرهنگی را آغاز کرده است، که احتمال عکسالعمل متقابل نیز میرود. با از دست دادن حمایت قشر ثروتمند جامعه، و هم چنین قشر متوسط تحصیل کرده، کرملین در حال حاضر نیاز به جلب حمایت قشر فقیر دارد. این یک حوزهی انتخابیهی کوچک نیست: اکثریت مردم روسیه حقوق، مستمری و منافع خود را از دست دولت دریافت میکنند. برای به دست آوردن این گروه، به مقامات محلی دستور داده شده که ترویج روح میهن پرستی را در دستور کار خود قرار دهند. در یک برنامهی تلویزیونی گفته شد که کارگران شهر «نیژنی تاگیل» آمادهاند تا در صورت لزوم برای ایجاد ثبات به مسکو بیایند و مخالفان را سرکوب کنند. از کلیسای ارتودکس روسیه نیز خواسته شده بود تا از دولت حمایت کند، و آنها نیز موافقت کردند. رییس کلیسا، دوران پوتین را معجزهی خداوند نامید[17].
استفاده از این زبان برای بازگرداندن اعتقاد بعضی از افراد ارتودکس به دولت پوتین کارساز بود، و دیگران را نیز متقاعد ساخت تا لااقل کنار بایستند و از صف مخالفان دوری کنند. اما نتوانست افراد زیادی را به طرفداری قرص و محکم از کرملین وادار کند و قشر متوسط مسکو را نیز بیشتر منزوی کرد. در حال حاضر 52 درصد از مردم روسیه معتقدند که شاهد رشد نارضایتیها و رادیکال تر شدن اپوزسیون خواهند بود. فقط 29 درصد از مردم باور دارند که به گفتهی دولت، اپوزسیون از خارج از کشور حمایت مالی میشود. 41 درصد از مردم نیز معتقدند این یک داستان هولناک است که برای ترساندن مردم طراحی شده است.
■ دستگیری و سرکوب رهبران مخالفان ■
کاملاً روشن است که به کار بردن این ادبیات نمیتواند موجب حمایت مردم از رژیم شود، دولت از زبان خشن تری استفاده میکند و دور جدیدی از سرکوب را آغاز کرده است. در ماههای اخیر، مدیر جدید مرکز موقعیت سیاسی داخلی، یاچسلاو ولودین، تبلیغات جدیدی را علیه مخالفان آغاز کرده است که آنها را عوامل انقلاب نارنجی، جاسوس غرب، و دشمنان روسیه معرفی میکند. او با همکاری الکساندر باستریکین، رییس کمیتهی تحقیقاتی که به اف بی آی روسیه مشهور است، اقدام به راه اندازی یک کمپین جدید برای سرکوب رهبران مخالفان کرده است. به طور مثال در جریان برخوردهای بین پلیس و معترضان در ماه می 2012، خیلی از فعالان به اتهام توطئه برای ایجاد ناآرامی عمومی محکوم به زندان شدند. پلیس به خانهی رهبران مخالفان حمله کرد و اتهاماتی را علیه ناوالنی وارد کرد، و او نیز ممنوعالخروج شد. گنادی گودکوف، یکی از اعضای مخالف پارلمان روسیه که از مخالفان نیز حمایت کرده بود، از دوما اخراج شد و وادار به فروش کسب و کار خود شد. سرگئی آدالتسوف، فعال نئوکمونیست در حال حاضر در حصر خانگی به سر میبرد. پلیس هم چنین یک بازجویی را از الکساندر لبدوف انجام داد، شخص جرگه سالاری که به ناوالنی کمک مالی کرده بود، و آنها او را به فتنه انگیزی متهم کردند، کاری که مجازات زندان دارد. زمان سخت گیری و سرکوب در حال نزدیک شدن است، اگر رژیم رهبران مخالفان را سرکوب و زندانی کند، فضای سیاسی به ناگهان تیره و تار خواهد شد و اما اگر این کار را نکند متهم به بلوف زدن خواهد شد.
این تلهی فرهنگی در مسکو در حال شکل گیری است. در حالی که جامعهی روسیه یک جامعهی سالخورده است، اما پایتخت هم چنان به خاطر مهاجرتهای دسته جمعی از مناطق صنعتی و روستایی جوان باقی مانده است – بیش از یک سوم جمعیت این شهر زیر 35 سال سن دارند[18]. این موضوع میتواند شهر را در معرض هجوم معترضان جوان قرار دهد. سیاست سرکوب توانست موجب ارعاب مردم شود اما حامیان این سیاست را در نظر قشر متوسط این شهر خوار کرد. این افراد در حال حاضر بسیار آزرده خاطر هستند. حتی ممکن است رادیکال تر هم بشوند، که این میتواند دولت را وادار به سرکوب بیشتر کند، و یک دور تسلسل را به وجود بیاورد.
ادامه دارد...
[2] Tina Burrett, Television and Presidential Power in Russia (London: Routledge, 2011)
[3] Ibid.
[4] Ibid.
[5] Ibid.
[6] Mikhail Dmitriev and Daniel Treisman, ‘The Other Russia: Discontent Grows in
the Heartland’, Foreign Affairs, September/October, 2012.
[7] Ben Judah, Fragile Empire: How Russia Fell In And Out Of Love Vladimir Putin,
(London: Yale University Press, 2013) .
[10] Ibid.
[11] Putin Regrets USSR Did Not Fight’ Agence France Presse, December 15, 2011.
[12] Vladimir Putin, ‘Building Justice—A Social Policy For Russia,’ February 13, 2012;
Gleb Bryanski, ‘Russia’s Putin Calls For Stalin Style "Leap Forward”’ Reuters,
August 31, 2012.
[13] Belanovsky, Dmitriev, Mishikhina and Omelchuk, Socio-Economic Change And
Political Transformation in Russia, (Moscow, Center for Strategic Research, 2011)
[14][14] Report of the Experts of the Center for Strategic Research to the Committee of
Civic Initiatives, ‘Changes In Political Sentiments Of Russian Citizens After The
Presidential Elections’, October 23, 2012. Available at: http: //www. iceur-vienna.
at/pdf/Dmitriev/csr_report. pdf.
[16] These figures were gathered by the Elites Department of the Institute of
Sociology of the Russian Academy of Sciences. Elite is defined here as the
members of the security council, both houses of parliament, the Russian
government and the heads of Russia’s federal subjects in a given year; Charles
Clover and Catherine Belton, ‘Putin’s People,’ The Financial Times, May 30, 2012.
[18] Belanovsky, Dmitriev, Mishikhina and Omelchuk, Socio-Economic Change And
Political Transformation in Russia, (Moscow, Center for Strategic Research, 2011)