تحلیلگر برجسته سعودی در مصاحبه اختصاصی با فارس، گفت: آلسعود به دلیل بحرانهای داخلی هویت خود را در ایجاد تنش و تقابل با ایران میبیند.
دولت عربستان سعودی روز شنبه 12 دی، خبر اعدام شیخ نمر، روحانی برجسته شیعه و از مخالفان آلسعود را به طور رسمی اعلام کرد. این اقدام سعودیها منجر به تظاهراتهای متعدد در کشورهای گوناگون شد و مردم در سراسر دنیا این اقدام را محکوم کردند. از جمله در ایران نیز جمعی از مردم در اعتراض به این جنایت آلسعود مقابل دفترهای سفارت عربستان در تهران و مشهد تجمع کردند.
عدهای از معترضین، که وزارت کشور آنها را «افراد خودسر» دانسته است، در میان اعتراضات، اقدام به حمله به ساختمانهای سفارت عربستان و به آتش کشیدن این ساختمانها کردند. تعرض به ساختمانهای سفارت، بهانهای شد تا آلسعود افکار عمومی جهان را از اعدام شیخ نمر به ابعاد خلاف عرف دیپلماتیک حمله به سفارت عربستان در تهران و مشهد معطوف کند. نهایتاً سعودیها ضمن شکایت به سازمان ملل، اعلام کردند در پاسخ به اقدام معترضین در ایران، روابط دیپلماتیک و اقتصادی با تهران را به طور کامل قطع میکنند.
به فاصله چند روز پس از آنکه «عادل الجبیر» وزیر امور خارجه عربستان اعلام کرد ریاض روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع میکند، دولتهای بحرین، سودان و جیبوتی هم به پیروی از آلسعود، اعلام کردند که روابط خود را با تهران قطع کردهاند. چند کشور نیز در ادامه سفرای خود را از تهران فراخواندند.
خبرنگار بینالملل خبرگزاری فارس در خصوص دلیل تصمیم سعودیها مبنی بر قطع روابط با ایران و تأثیری که قطع روابط بر دو کشور خواهد گذاشت با «علی الاحمد» مدیر عربستانی اندیشکده «مؤسسه امور خلیج [فارس]» مصاحبه کرده است که متن این مصاحبه به شرح زیر است:
به نظر شما دلیل اصلی تصمیم عربستان مبنی بر قطع روابط دیپلماتیک با ایران چیست؟ آیا صرفاً حمله به سفارت عربستان در تهران در اعتراض به اعدام شیخ نمر میتواند انگیزه قطع روابط بوده باشد؟
دلیل اصلی اقدام آلسعود، منحرف کردن اذهان عمومی از مشکلات داخلی عربستان است. بزرگترین تهدیدی که خاندان سلطنتی این کشور را تهدید میکند، تضعیف آنها در جبهه داخلی است: وضعیت اقتصادی وخیم است؛ این روزها شاهد بیشترین میزان نارضایتی عمومی از آلسعود و بیشترین شمار زندانیان سیاسی در تاریخ عربستان هستیم.
بنابراین یک بحران داخلی وجود دارد که رژیم سعودی را مجبور کرده تا مشکلات داخلی خود را به بیرون صادر کند. روند انتقال قدرت در خاندان آلسعود هم وضعیت را وخیمتر کرده است. ساختار قدرت در عربستان هنوز به ثبات نرسیده است، چون همه اعضای خاندان آلسعود حامی رهبران فعلی کشور نیستند و آنها را نپذیرفتهاند. اینها دلایل اصلی قطع رابطه با ایران بوده است.
آیا میتوان گفت ایرانیها نقشی در تحریک اقدام عربستان نداشتهاند؟
قطعاً این اقدام به صورت یکجانبه صورت نگرفته، بلکه بهانهای به دست آلسعود داده شده است. ضمناً ایران با توافق هستهای که با 1+5 امضا کرده، اکنون به جامعه جهانی برخواهد گشت و آلسعود با قطع رابطه با تهران تلاش میکند به نوعی مانع از برگشتن ایران به صحنه بینالمللی شود. اگر شما به سال 1980 نگاه کنید، زمانی که انقلاب اسلامی ایران در حال تحکیم بود، صدام به ایران حمله کرد؛ این کار هم با سرمایه و تشویق آلسعود انجام شد.
بنابراین ایرانیها باید بسیار مراقب باشند تا بار دیگر به دام سعودیها نیفتند و از توطئه آلسعود جلوگیری کنند. افرادی که به سفارت عربستان حمله کردند، اگر واقعاً از میان مردم عادی ایران بودهاند و عوامل تشویق شده از سوی خارجیها نبودهاند، باید بدانند که به سعودیها کمک کردهاند و آب به آسیاب آلسعود ریختهاند. باید خیلی بیش از این مراقبت میکردند تا مبادا به دشمن کمک کنند. اکنون بهانه به دست سعودیها داده شده و دنیا منتظر است ببیند این کشور در آینده و علاوه بر قطع روابط، چه اقدامات دیگری ممکن است انجام دهد.
فکر میکنید نتیجه قطع روابط میان دو کشور، به خصوص تأثیر آن بر سعودیها چه خواهد بود؟ آیا آلسعود میتواند تمرکز مردم بر مشکلات داخلی را منحرف کند؟
شاید الآن نتوان به طور قطع نتیجه را پیشبینی کرد. مهم است که ایران در نهایت چه پاسخی به قطع روابط خواهد داد. شاید بتوان اتفاقی را که افتاده، فرصتی هم برای ایران دانست تا روابط با عربستان را به گونهای شکل دهد که خودش میخواهد. اخیراً وزیر دفاع سعودی به پاکستان سفر کرد، در حالی که چهار وزیر دیگر عربستان هم پیشتر به این کشور رفته بودند.
ایرانیها باید بررسی کنند و ببینند چرا این سفرها انجام میشود. آیا سعودیها به دنبال تعیین موضع پاکستان به نفع خودشان هستند؟ مطمئناً اگر ایرانیها اندکی در این زمینه تلاش کنند و جدیت نشان دهند، آلسعود طی تنها چند ماه، در موضع ضعف قرار خواهد گرفت. عربستان در مقایسه با ایران نمیتواند کشورهای زیادی را به طرف خود جذب کند. البته کشورهای انگشتشمار و کوچکی مانند جیبوتی، سودان و بحرین را ممکن است بتوانند متقاعد کنند که روابط دیپلماتیک خود را با تهران قطع نمایند، اما توان آلسعود تنها در همین حد است.
این ناتوانی سعودیها هم نشانهای بسیار مهم است. آلسعود در گذشته میتوانست کشورهای مهمی را وادار به عمل به دستوراتش کند، اما الآن باید خودش را به جیبوتی و سودان راضی کند. البته این را هم بگویم که دستکم گرفتن سعودیها هم اشتباهی است که ایرانیها قبلاً هم مرتکب شدهاند. آلسعود را باید از آن جهت جدی گرفت که وقتی بخواهند به کشوری آسیب برسانند، همه تلاش خود را میکنند و از هر چه در اختیار داشته باشند استفاده مینمایند.
اگر ایرانیها بخواهند از این فرصت استفاده کنند، به راحتی میتوانند این کار را انجام بدهند، چون در حال حاضر آمریکایی هم واقعاً از دست آلسعود خسته شدهاند. این را میتوانید به وضوح در رسانههای مختلف و انتقاداتی ببینید که به سعودیها و وضعیت حقوق بشر در این کشور و سیاستهای نادرست آلسعود میکنند.
بسیاری از کشورهای شرقی و غربی تلاش کردهاند تا میانجیگری کنند و مانع از وخیمتر شدن اوضاع و روابط میان دو کشور شوند. دلیل این کارشان چیست؟
همانطور که گفتم، آمریکاییها از دست آلسعود خسته شدهاند. برای همین است که ایرانیها باید روی تقویت روابط با اروپا و آمریکا تمرکز کنند، چراکه وقتی ایران با آمریکا رابطه برقرار کند، واشنگتن ضرورتی نخواهد دید تا به رابطه مستحکم با عربستان اهمیت زیادی دهد. وقتی ایران به صحنه بیاید، چه بسا سعودیها خودشان ترجیح بدهند که صحنه را ترک کنند.
منظور من از برقراری روابط با آمریکا، این نیست که ایران استقلال خودش را رها کند، بلکه منظور این است که گفتگو با آمریکا داشته باشد و جایگاه خود را در جامعه جهانی پیدا کند. اگر این اتفاق بیفتد، آلسعود از بین خواهد رفت، چراکه سعودیها بدون اختلاف و دشمنی با ایران، نمیتوانند به زندگی خود ادامه دهند. مردم و مقامات ایران باید حواسشان باشد این بهانهها و این فرصتها را به آلسعود ندهند.
چرا رگ حیات آلسعود، تنش است؟
به خاطر اینکه حکومت عربستان یک حکومت وهابی است. اینها تا ابد با ایران و جمهوری اسلامی و تشیع دشمن خواهند بود. برای آنکه مردم خودشان را متحد کنند، به تنش با ایران نیازمند هستند. برای همین است که به فرقهگرایی دامن میزنند، روحانیون شیعه مانند شیخ نمر را اعدام میکنند و تعصب نژادی را گسترش میدهند و تلاش دارند دعواهای عرب و عجم و شیعه و سنی را گسترش دهند. در دهه 1980 موفق شدند همین کار را بکنند و صدام را به جان ایرانیها بیندازند. از آنجایی که از خودشان چیزی ندارند، مجبورند هویتشان را در تنش با کشورهایی مانند ایران تعریف کنند.
به نظر شما نتیجه این درگیریها چه میشود؟ آیا روابط دو کشور کاملاً قطع خواهد شد یا ایران و عربستان دوباره رابطه میان خود را احیا خواهند کرد؟
فکر نمیکنم روابط کاملاً قطع شود. هر چه باشد، دو کشور ایران و عربستان از هم جدا نیستند و بالأخره با هم روابطی خواهند داشت. من به مقامات ایرانی توصیه نمیکنم که به روند قطع روابط دامن بزنند. روابط میان دو کشور باید باشد. ضمن اینکه ایرانیها باید میان دولت عربستان یعنی آلسعود و مردم این کشور تمایز قائل شوند. دولت ایران باید با مردم عربستان مستقیماً صحبت کند؛ نه تنها با شیعیان، بلکه با خواص آن کشور، اگرچه سنی و یا حتی وهابی باشند. دلیلش هم این است که مردم عربستان و مجامع سنی و وهابی این کشور اطلاعات اشتباه زیادی درباره ایران دارند و تبلیغات ضدایرانی آلسعود، روی آنها تأثیرگذار بوده است.