داعش در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۴ میلادی اعلام خلافت کرد و رهبر این جریان خود را خلیفه مسلمین خواند. وی از مسلمین دعوت به بیعت کرد و از آنها خواست تا به عراق مهاجرت کنند و او را در برپایی دولت اسلامی یاری دهند!
پس از الغای خلافت عثمانی توسط آتاتورک در سال ۱۹۲۴ م. کوشش های فراوانی به منظور برقراری مجدد خلافت و حکومت اسلامی خاصه در میان اهل سنت صورت گرفت که سرانجامی نداشتند اما همین اهتمام مستمر موجب تئوریزه شدن اندیشه های نوین فقهی سیاسی در میان اهل سنت گردید.
پس از حدود یک قرن تکاپوی برقراری خلافت اسلامی، جریان تکفیری تروریستی داعش این مهم را دنبال کرده و خلافت را مستمسکی برای پیشبرد اغراض نابه هنجار خود قرار داده است. اتخاذ چنین راهبردی قطعا با تمهیدات و تاملات قبلی بوده است که کنکاش آنها حائز اهمیت می باشد و به این منظور می بایست تعریف و کارکردی از خلافت و سپس علل چرایی برگزیدن این مدل را از سوی داعشیون مطرح کرد.
«خلافت»، اندیشه و ساختار فقهی سیاسی اهل سنت برای حکومت بر جامعه اسلامی است. در لغت به معنای جانشینی است و تعریف آن، جانشینی رسول خدا به منظور پاسداشت دین و دنیا می باشد. در واقع، خلافت یک مقوله معنوی و مادی است که در جامعه اثر و نظام دهی فراوانی دارد.
برای خلیفه هفت شرط تعیین کرده اند: عدالت، اجتهاد، سلامت حواس، سلامت بدن، سیاست و تدبیر، شجاعت و نسب قریشی بودن که مورد هفتم در میان فرَق اهل سنت مشترک نیست و در فقه حنفی مورد توجه نیست. برای اینکه خلافت منعقد شود می بایست از سوی جمهور مردم و یا اصحاب حل و عقد با خلیفه بیعت صورت گیرد. خلافت در طول تاریخ اسلام در حکومت های متعددی تجربه شده و بعضا یکی از عوامل انسجام سیاسی در جهان اسلام به شمار رفته است. آخرین مصداق تاریخی آن را می توان سلطان عبدالحمید دوم عثمانی دانست که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بر منصب خلافت تکیه زده بود.
داعش در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۴ میلادی اعلام خلافت کرد و رهبر این جریان خود را خلیفه مسلمین خواند. وی از مسلمین جهان دعوت به بیعت کرد و از آنها خواست تا به عراق مهاجرت کنند و او را در برپایی دولت اسلامی یاری دهند! داعشی ها برای مشروع جلوه دادن خود دست به اقدامات فراوانی زدند در حالی که خلیفه داعشی طبق فقه مذاهب اهل سنت هرگز شرایط خلیفه شدن را ندارد.
از سوی دیگر، این اتفاق هیچ گاه مورد تایید مسلمانان و علمای اهل سنت و شیعه واقع نگردید بلکه بر عکس واکنش هایی چون جهاد علیه آنان را طبق فتوای تاریخی آیت الله سید علی سیستانی در برداشت. جمعیت بسیاری از علمای اهل سنت از او برائت جستند و چه با عنوان «تکفیر» و چه با عنوان «مفسدین فی الارض» مهر تاییدی بر نامشروع بودن ادعای آنان زدند. نکته اصلی در علت اتخاذ مدل خلافت اسلامی از سوی داعش است.
اگر گروه تکفیری تروریستی داعش را به عنوان یک جنبش تلقی کنیم، چند مولفه برای افزایش قدرت و نفوذ هر جنبشی مورد توجه خواهد بود که مهم ترین آن ها عبارت اند از: ایدئولوژی گسترده و پویا، پیوستگی سرزمینی و عقیدتی، منابع مالی، اعضا و جمعیت و... در واقع انتخاب مدل خلافت اسلامی از سوی داعش برای بهره مند شدن از یک ایدئولوژی پویا و گسترده با پیوستگی سرزمینی و جمعیتی است تا به وسیله آن دامنه نفوذ و گسترش خود را بسط دهد. از این رو داعش می تواند در سرزمین ها و کشورهای بیشتری فعالیت داشته باشد چنانکه گروه های تروریستی هم مسلکشان بر اساس همین ایدئولوژی با آنها همکاری می کنند.
«انصار بیت المقدس» در صحرای سینا و «بوکوحرام» در نیجریه نمونه های این ادعا هستند که به اصطلاح خود با خلیفه داعشی بیعت کرده اند و تحت لوای دولت اسلامی فعالیت می کنند! به طور مقایسه ای، می توان آنها را با طالبان مقایسه کرد. طالبان بیشتر رهرو اندیشه تاسیس امارت اسلامی در افغانستان هستند که این مدل محدودیت حوزه جغرافیایی آنان را آشکار می سازد حال آنکه داعش بر خلاف آنها خواهان اعمال اراده در گستره ای وسیع تر است.
در مدت یک قرن تکاپوی جنبش های اسلامی پس از الغای خلافت عثمانی، غرب از همان آغاز امر به مقابله با آن برخاست. به طور موردی می توان جنبش اخوان المسلمین و موسس آن شهید «حسن البناء» را نام برد. بریتانیا که در آن زمان سردمداری می کرد در تقابل با وی بسیار کوشا بود. معرفی جنبش اخوان المسلمین به عنوان یک جریان رادیکال و ترور حسن البنا توسط بریتانیا شاهد تقابل تاریخی غرب در مقابل تاسیس حکومت اسلامی و اندیشه های منتهی به آن است.
از سوی دیگر، نقش آمریکا در تاسیس و تکوین داعش قابل تامل است. اظهارات هیلاری کلنیتون وزیر خارجه سابق ایالات متحده دال بر نقش آمریکا در شکل گیری داعش نقش این کشور را آشکارتر ساخت. این نکته هنگامی قابل تامل می شود که ائتلاف به اصطلاح ضد داعش پس از اعلام خلافت توسط این جریان تکفیری تروریستی فعال و مترصد برخوردهای بیشتر با آنها شد. با توجه به تبلیغات رسانه ای سنگین کشورهای غربی علیه ماهیت اسلام، دولت اسلامی و معرفی داعش به عنوان یک جریان اصیل اسلامی که دنبال خلافت اسلامی است را می توان مقومی برای پروژه اسلام هراسی غرب قلمداد کرد.
اقدامات افراطی و رادیکال داعش، معرفی داعش به عنوان حقیقت اسلام و دولت اسلام، ادعای مقابله غرب با افراط و خشونت به رهبری خود که طبق ادعای آنها برگرفته از اسلام است، متغیرهای پیچیده ای هستند که پروژه اسلام هراسی را تقویت کرده و به افکار عمومی مردم اروپا و آمریکا جهت می دهند. این عوامل نقش غربی ها در تعیین قواعد این بازی پیچیده را پررنگ تر از قبل می سازند.
به طور کلی، داعش در امتداد تکاپوی احیای مجدد حکومت و برپایی خلافت اسلامی، آن را مستمسکی برای پیشبرد امور خود قرار داده است تا با توجه به ظرفیت ها و جایگاه آن در میان مسلمانان به ویژه اهل سنت به نفوذ بالایی دست یافته و از حوزه فعالیت بیشتری برخوردار گردد.
نقش غرب در این مورد قابل توجه است و شواهد تاریخی، تقابل غرب با اندیشه های پیرامون تاسیس حکومت اسلامی را تایید می کنند. به علاوه آنکه، رفتارهای افراطی و ناصحیح داعش در بستر قدرت رسانه ای غرب پروژه اسلام هراسی را تقویت نموده و سبب مخدوش شدن اندیشه اسلام ناب می شود.