خليج فارس به عنوان شعبهاي بزرگ از اقيانوس هند كه بر سر راه كليه خطوط دريائي در مشرق عدن واقع شده است، مانند دالاني است كه بين 24 دقيقه 30 درجه عرض شمالي و 48 دقيقه 50 درجه طول شرقي واقع شده است. حدود آن از شمال و شمال خاوري به سواحل ايران، از شرق به درياي عمان، از جنوب و غرب به شبه جزيره عربستان محدود است.
خليج فارس، شيار هلالي شكلي است كه بيش از يك چهارم ذخاير فسيلي جهان را در خودجاي داده و از طريق درياي عمان به اقيانوس هند و آبهاي آزاد راه مييابد. اين خليج طولي نزديك به 900 كيلومتر و پهنايي نزديك به 240 كيلومتر دارد و در كشاله و چينخوردگيهاي پست و فرو افتاده جنوب زاگرس پديد آمده است.خليج فارس به عنوان شعبهاي بزرگ از اقيانوس هند كه بر سر راه كليه خطوط دريائي در مشرق عدن واقع شده است، مانند دالاني است كه بين 24 دقيقه 30 درجه عرض شمالي و 48 دقيقه 50 درجه طول شرقي واقع شده است. حدود آن از شمال و شمال خاوري به سواحل ايران، از شرق به درياي عمان، از جنوب و غرب به شبه جزيره عربستان محدود است.
خليج فارس به مثابه يك راه آبي و دريايي از آغاز تاريخ موقعيت برجسته سياسي داشته است و به نوعي خاستگاه تمدنهاي بزرگ خاور باستان با پيشينهاي چند هزار ساله است. از قرنها پيش عيلاميها از بندر بوشهر و جزيره خارك براي سكنا و كشتيراني و حكمفرمايي بر سواحل خليج فارس و بازرگاني با هند غربي و دره نيل استفاده ميكردند.اكثر مورخان يوناني از جمله هرودوت معتقدند كه بابليها وسایل مورد نياز خود را كه از عربستان و هندوستان تهيه ميكردند، از طريق خليج فارس حمل مينمودند. به لحاظ موقعيت سوقالجيشي نيز بابل در حوالي خليج فارس در كنار دجله و فرات قرار گرفته بود و سه درياي فارس، هند و اسود را به هم مرتبط ميساخت. همچنين هرودوت و استرابون تأكيد ميكنند كه در اين نواحي مراكز مهم تجارتي وجود داشته است.
پيشينه تاريخي
خليج فارس از هزاران سال پيش نه تنها توسط ايرانيان، بلكه توسط ملتهاي دیگر از جمله يونانيان و روميان با عنوان «درياي پارسي» ناميده شده است. عربهانيز قرنها آن را «خليجفارس» يا «بحر فارس» ناميدهاند. خليج فارس با همين نام طي هزاران سال گذشته شناخته شده و تمامي كشورها و اقوام مختلف از جمله اعراب از اين نام استفاده كردهاند.تمام متون قديمي جغرافي جهان از نقشههاي «هكاتايوس» و «بطلميوس» تا آثار جغرافيدانان و جهانگردان مسيحي و مسلمانان، شعبهاي بزرگ از اقيانوس هند را كه از جنوب ايران به موازات بحر احمر تا قلب دنياي قديم پيش رفته است، خليج فارس يا درياي فارس ناميدهاند.
از سدههاي هفتم و هشتم پيش ميلاد تمام عالمان از جمله آناكسي ماندر، هكاتوس، هرودوت، اراتوستن، هيپارك، پومپوني مله، كراتس مالوس، استرابون، بطلميوس، مايكروپيوس، ايزيدورسويلي، محمدبن موسي الخوارزمي، ابوزيد بلخي، ابن سرابيون، ابن رسته، ابن فقيه، قدامه، ابن فضلان، ابن خردادبه، مسعودي، استخري، ابن حوقل، مقدسي، ناصرخسرو، ادريسي، جيحاني، فرازي، بيروني، ابن جبير، ياقوت، قزويني، مستوفي، ابن بطوطه، حافظ، شرفالدين علي يزدي، ابوالغازي و … درياي جنوبي ايران را تحت اسامي و عناويني نظير خليج فارس، خليج پارس، درياي فارس، بحرالفارس، بحر فارس، سينوس پرسيكوس، ماره پرسيكوس، گلف پرسيك، پرژن گلف (گالف)، پرزشير گلف، پرسيس يا پرسيكوس، ناميدهاند.
قدمت خليج فارس با همين نام چندان ديرينه است که عدهاي معتقدند: «خليج فارس گهواره تمدن عالم يا خاستگاه نوع بشر است.» ساکنان باستاني اين منطقه، نخستين انسانهايي بودند که روش دريانوردي را آموخته و کشتي اختراع کرده و شرق و غرب را به يکديگر پيوند دادهاند. اما دريانوردي ايرانيان در خليج فارس، قريب پانصد سال پيش از ميلاد مسيح و در دوران سلطنت داريوش اول آغاز شد. داريوش بزرگ، نخستين ناوگان دريايي جهان را به وجود آورد. کشتيهاي او طول رودخانه سند را تا کرانههاي اقيانوس هند و درياي عمان و خليج فارس پيمودند، و سپس شبه جزيره عربستان را دور زده و تا انتهاي درياي سرخ کنوني رسيدند. او براي نخستين بار در محل کنوني کانال سوئز فرمان کندن ترعهاي (کانالي) را داد و کشتي هايش از طريق همين ترعه به درياي مديترانه راه يافتند. در کتيبهاي که در محل اين کانال به دست آمده نوشته شده است: "من پارسي هستم. از پارس مصر را گشودم. من فرمان کندن اين ترعه را داده ام از رودي که از مصر روان است به دريايي که از پارس آيد پس اين جوي کنده شد چنان که فرمان دادهام و ناوها آيند از مصر از اين آبراه به پارس چنان که خواست من بود." اين نخستين مدرک مکتوب بجا مانده درباره خليج فارس است. از سفرنامه فيثاغورث 570 قبل از ميلاد تا سال 1958 در تمام منابع مکتوب جهان نام خليج فارس و يا معادل هاي آن در ديگر زبان ها ثبت شده است.
خلیج فارس در قرآن
- سوره كهف آيه 60 :
«به خاطر بياور هنگامي را كه موسي به جوان همراه خود گفت: دست از جستجو برنمي دارم تا به محل تلاقي دو دريا برسم، هر چند مدت طولاني به راه خود ادامه دهم.»
در تفسير اين آيه علامه طباطبايي(ره) مي نويسد:«و در باره اينكه مجمع البحرين كجاست؟ بعضي گفته اند: منتهي اليه درياي روم (مديترانه) از ناحيه شرقي و منتهي اليه خليج فارس از ناحيه غربي است، كه بنابراين مقصود از مجمع البحرين آن قسمت از زمين است كه به يك اعتبار در آخر شرقي مديترانه و به اعتبار ديگر در آخر غربي خليج فارس قرار دارد و به نوعي مجاز آن را محل اجتماع دو دريا خوانده اند.
- سوره نمل آيه 61:
«يا كسي كه زمين را مستقر و آرام قرار داد و ميان آن نهرهايي روان ساخت و براي آن كوه هاي ثابت و پابرجا ايجاد كرد و ميان دو دريا مانعي قرار داد ]تا با هم مخلوط نشوند با اين حال[ آيا معبودي با خداست؟ نه بلكه بيشتر آنان نمي دانند.» برخي تفاسير در تفسير «وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً» گفته اند «حاجزا» جزيرة العرب است كه ميان درياي پارس و درياي روم قرار دارد.