داستان استر اصلا جزء تورات به معنای دقیق کلمه (۵ کتاب موسی) نیست. توضیح آنکه در ادبیات دین یهود وقتی واژه تورات به کار برده می شود دو معنا از آن برداشت می شود. تورات در معنای دقیق کلمه به ۵ کتاب اول عهد قدیم گفته می شود که یهودیان مذهبی معتقدند به قلم خود موسی و به القای وحی الهی نوشته شده است. اما گاه واژه تورات برای ارجاع به کل مجموعه عهد عتیق مورد استفاده قرار میگیرد.
نتانیاهو
در بخشی از صحبت اخیرش در کنگره آمریکا بار دیگر از برگ داستان استر برای
پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده کرد. اما این اولین باری نبود که وی از این
روش برای تشدید فضای ایران هراسی استفاده می کرد. دقیقا سه سال پیش در
تاریخ 15 اسفند 90 (۶ مارس ۲۰۱۲) نتانیاهو در دیدارش با اوباما در واشنگتن
نسخه ای از کتاب استر را به وی تقدیم کرد. هدف نتانیاهو از مانور بر روی
داستان استر مشخص است. وی از یک طرف می خواهد به دشمنی میان رهبران ایران
با یهودیان وجه ای تاریخی ببخشد و از طرف دیگر می خواهد با نشان دادن سندی
به زعم خود تاریخی اثبات کند تنها راه نجات یهودیان از رهبران یهودستیز
ایران حمله ای پیشگیرانه است. در واقع وی می خواهد با استفاده از داستان
استر خود را در جایگاه منجی یهودیان یعنی موردخای (عمو یا دایی استر و طراح
اصلی داستان استر) قرار داده و رهبران ایران را با شخصیت وزیر ایرانی
هامان (وزیر خشایارشا) مقایسه کند.
(قبرهای منسوب به استر و موردخای در همدان)
در
مقابله با این روش مزورانه وزیر امور خارجه کشورمان، جناب آقای ظریف در
مصاحبه خود با ان.بی.سی مدعی شد ایرانیان سه بار یهودیان را نجات داده اند:
دفعه نخست کوروش که ایشان را از قید پادشاه بابل نجات داد و اجازه برگشت
ایشان به فلسطین و در نهایت بازسازی معبد سلیمان را برایشان صادر کرد. دفعه
دوم همان خشایارشا که با صدور اجازه به مردخای و استر به ایشان این امکان
را داد که حدود هفتادهزار ایرانی از دشمنان یهودیان را بکشند. و دفعه سوم
در جنگ جهانی دوم با کمک به فرار عده ای از یهودیان از چنگ آلمان نازی.
در
کنار این عکس العمل و با مشاهده برخی مطالب منتشر شده از جانب اصحاب رسانه
در مورد داستان استر و عید پوریم مشخص می شود که علی الظاهر کسی توجه به
نکته مهم غیر تاریخی بودن کل ماجرای استر ندارد. متاسفانه هم جناب آقای
ظریف و هم بسیاری اصحاب رسانه در ایران ماجرای نقل شده در کتاب استر را به
عنوان حقیقتی تاریخی پنداشته و سعی در تفسیر آن به نفع ایران و بر علیه
یهودیان نموده اند.
اما داستان استر از کجا آمده است و سندیت تاریخی آن تا چه حد است؟
۱-
داستان استر اصلا جزء تورات به معنای دقیق کلمه (۵ کتاب موسی) نیست.
توضیح آنکه در ادبیات دین یهود وقتی واژه تورات به کار برده می شود دو معنا
از آن برداشت می شود. تورات در معنای دقیق کلمه به ۵ کتاب اول عهد قدیم
گفته می شود که یهودیان مذهبی معتقدند به قلم خود موسی و به القای وحی الهی
نوشته شده است (اگر چه در انتهای کتاب پنجم داستان مرگ خود موسی در آن ذکر
شده است!). اما گاه واژه تورات برای ارجاع به کل مجموعه عهد عتیق مورد
استفاده قرار می گیرد.
برای
اینکه میان این دو معنا خلط نشود بعضا برای ارجاع به مجموع کل عهد عتیق از
مخفف تَنَخْ استفاده می شود. تنخ مخفف سه واژه: تورا (تورات)، نوئیم
(پیامبران) ، و کتوویم (مکتوبات) است. بر اساس این تقسیم بندی تورات در
معنای دقیق خودش تنها به بخش اول عهد عتیق گفته می شود. از جهت اعتبار و
اهمیت نیز تورات چون منسوب به حضرت موسی (ع) است معتبرترین بخش عهد عتیق
محسوب می شود. دو بخش دیگر (پیامبران و مکتوبات) از اهمیت دینی کمتری نسبت
به تورات برخوردار بوده و شامل داستان ها، مناجات ها، و ادعیه ای است که در
دوران پیامبران بنی اسرائیل نوشته شده اند (از جمله مناجات های حضرت داوود
که شاید همان زبور داوود مذکور در قرآن باشد).
اما
آنچه از آن تعبیر به کتاب استر می شود در واقع یکی از این داستان هایی است
که در بخش سوم (مکتوبات) ضبط شده است. به همین دلیل است که ارزش و اعتبار
الهی این داستان حتی برای یهودیان معتقد هم سطح تورات محسوب نمی شود و
اصولا این داستان از منظر یهودیان مذهبی حداکثر به عنوان واقعه ای تاریخی
قلمداد می شود نه وحی منزلی همسان 5 کتاب موسی. در نتیجه دارای قداست مذهبی
نیست.
۲- اما چند خصوصیت این داستان:
اولا
این داستان تنها بخش یا فصلی از کل تنخ (عهد عتیق) است که حتی یک بار هم
نام خداوند در آن ذکر نشده و خداوند به عنوان عامل موثر در تحقق تاریخ مورد
توجه قرار نگرفته است. بر خلاف روایت غالب در تورات که خداوند عامل و
هدایتگر تاریخ و سرنوشت قوم یهود معرفی شده است، در داستان استر این انسان
ها و تلاش ایشان است که آنها را از دشمنان نجات می دهد نه خدا یا هر قدرت
دیگر ماوراء الطبیعه. از این منظر با تسامحی تاریخی می توان گفت داستان
استر دیدگاهی صهیونیستی به نجات یهودیان دارد و شاید به همین دلیل هم مورد
توجه صهیونیست ها قرار می گیرد. تفاوت دیدگاه صهیونیست ها با نگرش سنتی
دینی یهود به اختصار در ادامه ذکر خواهد شد.
ثانیا
علمای تاریخ/دین شناس هنوز هیچ سند یا مدرکی برای اثبات حقیقت تاریخی این
واقعه پیدا نکرده اند. توضیح آنکه برخی داستان های نقل شده در کتب مقدس با
کشف آثار و علائم تاریخی مورد تایید مورخان قرار گرفته اند و بسیاری از
ماجراهای منقول در این کتب هنوز از منظر مورخان مورد تایید و یا تکذیب حتمی
مورخان نیستند. داستان استر هم جزء همین دسته دوم است. تا به امروز این
واقعه تنها در حد یک داستان (یا افسانه دینی) مورد توجه قرار گرفته و دلیلی
بر صحت تاریخی آن یافت نشده است. در این زمینه باید توجه داشت که حتی بین
اسم پادشاه ایرانی که این اتفاق مدعی است در آن زمان واقع شده اختلاف است.
در زمان وقوع حادثه نیز اختلاف است و همچنین تناقضات زمانی میان حوادث ذکر
شده و تاریخ وجود دارد. در مجموع وجود این اختلافات و شبهات دین شناسان را
متقاعد کرده است که این ماجرا بیش از آنکه واقعه ای تاریخی باشد افسانه ای
برساخته توسط یهودیان است. و یا حتی در صورت صحت برخی مدعای آن باید پذیرفت
اغراق بسیاری در تعداد کشته ها و نحوه وقوع داستان صورت گرفته است. در این
صورت می توان نگارش داستان استر را از این جهت با آنچه حکیم توس انجام
داده است مقایسه کرد: "که رستم یلی بود از سیستان/ منش کردمی رستم
داستان."
ثالثا
نکته دیگری که گذرا به آن اشاره می شود توجه به تفاوت تعریف و فهم مدرن
امروزین ما از تاریخ نگاری است با آنچه گذشتگان از تاریخ نگاری فهم می
کردند. آنچه امروزه ما از آن تعبیر به تاریخ می کنیم و نحوه و شاخصه هایی
که برای ثبت وقایع برمی شماریم بسیار متفاوت است از آنچه مثلا هزار سال پیش
از حفظ رویدادهای گذشته می فهمیدند. تاریخ نگاران مدرن با لحاظ کردن این
تفاوت بنیادین اسناد و حکایت های نقل شده در متون باستان را مطالعه و تحلیل
می کنند. در چنین چهارچوب نظری نبایستی به اعداد و روایات داستان واره
حوادث تاریخی نگاهی ظاهر بینانه داشت و متون متعلق به چند هزار سال پیش را
چون تاریخ جنگ جهانی دوم خواند.
رابعا
حتی یهودیان مذهبی (چه برسد به یهودیان سکولار که دیدگاه شان در مورد عهد
عتیق در پی خواهد آمد) به این داستان بیشتر نگاهی سمبولیک دارند تا ماجرایی
حقیقی. با توجه به کشفیات علمای دین شناس (که در بندهای قبلی به آنها
مختصرا اشاره شد) عمده یهودیان مذهبی امروزه این داستان را به عنوان نمادی
از مقاومت اقلیت یهود و پیروزی ایشان بر اکثریت غالب می دانند. فلذا تاکید
ایشان بر برگزاری جشن پوریم با آن خصوصیات ذکر شده در سنت مکتوبشان (مثل
تاکید بر نوشیدن افراطی مشروب تا جایی که تفاوت میان هامان و مردخای را
متوجه نشوی!) بیشتر نشان از روشی جهت تسلای روحی قومی دارد که هزاران سال
تحت فشار و شکنجه از کشوری به کشوری دیگر در مهاجرت دائم بودنده اند.
خامسا
باید فضایی که این داستان در آن نوشته شده و قرن ها تکرار و توجه به آن را
مورد مداقه قرار داد. این واقعیت که جامعه یهودیان امروز در کسر بزرگی از
دنیا آقایی می کنند نباید ما را از حقیقت تاریخ چند هزار سال گذشته غافل
کند. یهودیان حداکثر دو قرن است که توانسته اند به عنوان شهروندانی دارای
حقوق برابر در جهان غرب زندگی کنند. و کمتر از 70 سال است که توانسته اند
با توسل به زر و زور و تزویر کشوری را اشغال و مکانی ثابت برای خود غصب
نمایند. در مقابل این کسر بسیار کوچک، تاریخ چند هزار سال گذشته نشان داده
است ایشان همواره مورد لعن و نفرین و تحقیر اقوام و ملل مختلف در اوج حقارت
و ذلت زندگی می کردند. جشن گرفتن چنین رویدادی (پوریم) در فضای تحقیر و
شکنجه چند هزار ساله باید مورد توجه و مطالعه قرار بگیرد نه در فضایی که
امروز اسرائیل مجهز به سلاح اتمی برای ایران شاخ و شانه می کشد. در نتیجه
بر خلاف دید ساده انگارانه و اشتباه برخی که متاسفانه در شطرنج صهیونیست
ها به نفع ایشان بازی می کنند جشن پوریم نه رویدادی برای قدرت نمایی یهود
بوده است و نه اصولا می توان به راحتی پذیرفت اقلیتی چنین بتوانند چنان
کشتاری راه بیندازند. بلکه این جشن و اغراق های کودکانه اش در حقیقت فرصتی
کوتاه برای شادی و عقده گشایی قومی تحقیر شده و سرخورده و مفلوک بوده که در
فرار مدام خویش برای یافتن سرپناهی شهر به شهر طی طریق می کردند اما هیچ
گاه روی آسایش و آرامش نمی دیدند. جشن پوریم از منظری تاریخی- دین شناختی
در واقع جوشش رویا پردازی شاعرانه قومی مغضوب بوده است که در عکس العمل به
ناتوانی مقابله با دشمن واقعی روی به داستان پردازی آورده و دمار از روزگار
دشمن خونخوار در خیالات خود در می آورده و مثلا در سه روز ۷۵۰۰۰ ایرانی ضد
یهود را سر به نیست می کرده است! آن هم با اجازه خود پادشاه ایرانی و در
حالی که ملکه یهودی است و وزیر هم یهودی!
۳-
اما نکته مورد غفلت دیگر در مواجهه با رجزخوانی های اخیر نتانیاهو (با
توسل به افسانه های عهد عتیق) این است که خود جناب نتانیاهو و همکاران
صهیونیست وی اصولا کمترین اعتقادی به تورات و سایر کتب مقدس یهود ندارند.
توضیح
آنکه اساس تفکر صهیونیزم بر مبنای نفی دین و نفی وعده های تورات بنا نهاده
شده است. اساس فکر صهیونیزم بر این مبنا شکل گرفت که تمامی وعده های دین
مبنی بر آمدن مسیح و نجات قوم یهود افسانه ای بیش نیست و ما خود باید برای
نجات خودمان از چنگال مخالفان قیام کنیم. و به همین دلیل هم بود که اولین
حرکات مجمع صهیونیزم با مخالفت بسیار شدید گروه های مذهبی یهود و اقبال
شدید یهودیان بی دین مواجه شد. اگر چه عمدتا بعد جنگ جهانی دوم و با ظهور
«صهیونیزم مذهبی» این دوگانه به مرور کمرنگ شد و امروزه یهودیان متعصب
بسیاری خود را وفادار به آرمان صهیونیزم می دانند اما در این مسئله هیچ شکی
نیست که صهیونیست های سکولار (از جمله نتانیاهو) کمترین اعتقادی به وحیانی
بودن تنخ ندارند. آقای نتانیاهو و دار و دسته صهیونیست های سکولار اگر
احترامی هم برای تنخ قائل باشند صرفا از دیدگاه فرهنگی است. یعنی این کتب
را جزئی از تاریخ قوم یهود می دانند و نه وحی منزل الهی. اصولا ایشان اکثرا
ملحد هستند و خدایی را قبول ندارند که بخواهند وحی او را و یا پیامبرانش
را قبول داشته باشند. دیدگاه ایشان به کتب مقدس (از جمله تورات) دقیقا این
عبارت است: يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ
الْأَوَّلِينَ ﴿الانعام ٢٥﴾
با
این توضیحات جناب آقای ظریف و سایر سیاست ورزان نظام و اصحاب مطبوعات و
جوانان حزب اللهی به جای اینکه در کتاب استر به دنبال «شواهد» کشتار
ایرانیان به دستور استر و مردخای بگردند یا در جلوی آرامگاه منسوب به استر و
مردخای در همدان تجمع کنند و خواستار تخریب آنها بشوند یا سعی کنند از
خشایارشا پادشاهی یهود دوست بتراشند، بهتر است در مواجههای علمی با
رجزخوانیهای آقای نتانیاهو حقایق را بازگو کنند.
بر
خلاف تلاش دوستان برای اثبات کشتار ایرانی ها در عید پوریم (و هولوکاست
نامیدن آن و نشر آن در فضای مجازی) و غضب ایشان از بافته های خیالی این
کتاب بهتر بود دوستان حزب اللهی با نگاه اندیشمندانه این داستان را به
عنوان نشانی از عقده تحقیر و سندی بر منفور بودن تاریخی قوم یهود معرفی می
نمودند. همچنین بهتر بود جناب ظریف تمسک منافقانه نتانیاهو به این افسانه
را (در حالی که خود نتانیاهو کمترین اعتقادی به حقیقت تاریخی آن ندارد) به
عنوان نشانه نفاق و ضدیت نتانیاهو با دین یهود معرفی می کرد.
به
اعتراف بسیاری اهل فن و اساتید یهودی ساکن سرزمین های اشغالی آنچه امروز
اتحاد جامعه متکثر اسرائیل را بیش از هر چیزی تهدید می کند نه بمب اتم
ایران است و نه حماس و نه بشار اسد و نه حتی حزب الله. تهدید درجه اول
موجودیت این رژیم مجعول اختلاف شدید میان یهودیان متعصب مذهبی و بدنه
سکولار جامعه یهودیان این کشور جعلی است. و به همین دلیل است که
سیاستمداران آن تمام تلاش سیاست خارجی خود را برای جعل یک دشمن و هیولای
خارجی قرار داده اند تا در سایه تهدید این هیولا جامعه متشنج و در آستانه
انفجار داخلی خود را مجبور به اتحاد کنند. گاهی این هیولا احمدی نژاد است و
گاهی بمب اتم ایران و گاهی بشار اسد. سیاستمداران ما بایستی با شناخت دقیق
تر از نقاط ضعف دشمن دست بر روی آنها بگذارند نه اینکه در زمین آنها بازی
کنند.
به
امید آنکه روزی سیاستمداران و اهل مطبوعات و جوانان کشور ما همانقدر از
جزئیات دین و فرهنگ اسرائیل بدانند که سیاستمداران آنجا به یمن مطالعات و
دانشکده های ایران و اسلام (شیعه) شناسی از دین و اوضاع داخلی ایران
میدانند.