۲۷ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۳۰
کد خبر: ۵۳۰۹۴
جرج بوش حادثه سقوط برج‌های دوقلو را که طبق اسناد ادعایی خودشان توسط چند هواپیماربای سعودی، اماراتی، مصری و لبنانی انجام شده بود بهانه کرد و از همه هم‌پیمانانش در سراسر دنیا خواست به ائتلاف ضدتروریسم بپیوندند و دسته‌جمعی به کشور افغانستان حمله کنند!

به گزارش پایداری ملی، «عبدالمطهر محمدخانی» در سرمقاله شماره امروز روزنامه «فرهیختگان» نوشت:

11 سپتامبر سال ۲۰۰۱ را یادتان هست؟ همان انفجار برج‌های دوقلو در نیویورک. من آن زمان یک نوجوان ۱۳-۱۴ ساله بودم. یک نوجوان حسابی علاقه‌مند به سیاست و رسانه با کلی احساسات انقلابی و ضدآمریکایی. هر روز روزنامه‌ها را می‌خواندم و اخبار شبکه خبر را می‌بلعیدم. اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و این قرتی‌بازی‌ها هم نبود. شبکه خبر خودمان روزی 60  بار سقوط آن برج‌ها را نشان می‌داد و درباره‌اش تحلیل و خبر می‌رفت. من هم مشتری همان خبرهای لحظه‌ای شده بودم. اگر آن حادثه را به‌خاطر دارید، حتما یادتان هست که رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا در آن روزها جناب جرج بوش پسر بود؛ یکی از شبیه‌ترین روسای‌جمهور تاریخ آمریکا به همین آقای دونالد ترامپ خودمان. جرج بوش حادثه سقوط برج‌های دوقلو را که طبق اسناد ادعایی خودشان توسط چند هواپیماربای سعودی، اماراتی، مصری و لبنانی انجام شده بود بهانه کرد و از همه هم‌پیمانانش در سراسر دنیا خواست به ائتلاف ضدتروریسم بپیوندند و دسته‌جمعی به کشور افغانستان حمله کنند!

حالا چرا افغانستان؟! افغانستانی‌های بیچاره کجای این داستان بودند؟ رسانه‌های آمریکایی می‌گفتند مرکز تجمع و اقامت تروریست‌های القاعده و به‌خصوص محل سکونت فردی به‌نام بن‌لادن، رهبر آنها در کوه‌های افغانستان است.

بوش هم گفت دولت افغانستان از تروریست‌ها حمایت می‌کند و منشأ «شر» در دنیاست. به همین مسخرگی!

دوهزار و 900 نفر از عزیزترین و درجه‌یک‌ترین انسان‌های دنیا یعنی شهروندان آمریکایی، در این حادثه کشته شده بودند و پرزیدنت بوش واقعا از همه دنیا انتظار داشت! شورای امنیت سازمان‌ملل به‌سرعت قطعنامه صادر کرد. اروپایی‌ها همان اول به‌خط شدند و هر ساعت چند کشور از اقصی‌نقاط جهان به ائتلاف ضدتروریسم آمریکا می‌پیوستند. حتی بعضی کشورهای کوچک رسما اعلام می‌کردند با وجودی که توان نظامی قابل‌توجهی ندارند، اما برای تسلای دل جناب جرج بوش هم که شده 15-10 نفر از سربازان‌شان را به منطقه اعزام می‌کنند. برخی هم می‌گفتند به‌اندازه ارسال تجهیزات نظامی هم که شده، نخودی در این آش خواهند ریخت.

کشورهای عرب خلیج‌فارس هم با سخاوت و دلسوزی، سنگ‌تمام گذاشتند و هزینه‌های جنگ و میزبانی ارتش آمریکا در خاک‌شان را برعهده گرفتند.

همه این خبرها را البته شبکه خبر خودمان نمی‌گفت! برای دریافت اخبار ائتلاف آمریکایی‌ها باید تا فردا صبح صبر می‌کردم تا روزنامه‌های اصلاح‌طلب روی دکه روزنامه‌فروشی محل بیاید. آنها با آب و تاب و با دقت از ساز و برگ و هیمنه ائتلاف آمریکا می‌گفتند و ضعف شبکه خبر در اطلاع‌رسانی درست از لشکرکشی پرزیدنت بوش را خیرخواهانه جبران می‌کردند. در حد بضاعتم از دو سو اخبار را دریافت می‌کردم.

تکلیف ایران که مشخص بود؛ اما حالا این وسط یکی از کشورهای دیگر هم ساز مخالف زد! یک جمهوری اسلامی در منطقه که رئیس‌جمهورش یک ژنرال کارکشته نظامی بود؛ ژنرال پرویز مشرف، رئیس دولت جمهوری اسلامی پاکستان! مشرف گفت حاضر نیست به این ائتلاف که برای نابودی کشور برادر و همسایه‌اش افغانستان برپا شده، بپیوندد. گفت حادثه 11 سپتامبر را محکوم می‌کند، حتی مشکلی هم با ائتلاف ندارد، اما حاضر نیست فرودگاه‌های نظامی کشورش را در اختیار هواپیماهای ائتلاف آمریکایی بگذارد؛ چراکه معتقد بود در این حملات و بمباران‌ها، زنان و کودکان و غیرنظامیان هم کشته می‌شوند و این در عالم همسایه‌داری خوب نیست.

این یکی را شبکه خبر خودمان با افتخار پخش کرد! فکر کنم مثلا حوالی ظهر بود که گفت ژنرال مشرف در یک سخنرانی حماسی در حمایت از مردم مظلوم افغانستان با ائتلاف مخالفت کرده است. حسابی هم روی خبر مانور داد و گفت در میان این همه کشور، این ژنرال پاکستانی غیرت به خرج داده و دست رد به سینه آمریکا زده است. چندتا تحلیلگر هم آمدند در شبکه خبر و کلی تحلیل دادند. اما چند ساعت بعد انگار باد شبکه خبر خوابید! نه‌تنها خبر برای بار شصتم تکرار نشد، بلکه خبری هم از آن تحلیل‌ها نبود. مشکوک بود! حتی روایت شجاعت و دلاوری ژنرال پاکستانی به اخبار ساعت ۹ شب هم نرسید! لاجرم باید صبر می‌کردم تا فردا صبح، شاید ماجرا را در روزنامه‌های اصولگرا یا اصلاح‌طلب بخوانم.

همان هم شد، فردا صبح روزنامه‌های اصلاح‌طلب شرح کاملی از ماجرا داده بودند. ظاهرا بلافاصله بعد از آن سخنرانی حماسی جناب مشرف، پرزیدنت بوش در حاشیه یک برنامه در سخنان کوتاهی پاکستان را به‌خاطر مواضع غیراصولی ژنرال تهدید به قطع کمک‌های اقتصادی کرده بود. بعد از این تهدید، به دو ساعت نکشید که رئیس‌جمهور پاکستان در یک نشست خبری فوری، پیوستن کشورش به ائتلاف را اعلام کرد و برای اثبات حسن‌نیت گفته بود نزدیک‌ترین پادگان‌ها و فرودگاه‌های نظامی به خاک افغانستان را در اختیار لشکر آمریکا می‌گذارد تا خدای‌ناکرده آمریکایی‌ها سوخت اضافی هم برای بمباران برادران افغانستانی هدر ندهند.

کل ماجرای استقلال کشور پاکستان در برابر قدرت خارجی به یک نصفه‌روز هم نکشیده بود. رئیس‌جمهور ژنرال ارتشی در برابر چشمان باز دنیا مجبور شد به‌سرعت حرف خود را پس بگیرد و دور از جان شما و ملت پاکستان، از طرف کشورش یک غلط کردیم حسابی بگوید ‌و برخلاف مصالح ملی و امنیت کشورش و بر ضد اصول حسن همجواری با افغانستان و برخلاف مبانی انسانی و اسلامی، خاضعانه نه‌تنها با آمریکا در جنگ همراهی کند که خاک کشورش را هم برای مدت نامعلومی در اختیار ارتش آمریکا بگذارد. ایران در آن روزگار تنها کشوری بود که واقعا با ائتلاف همراهی نکرد. رهبر انقلاب در مقابل همه آن ائتلاف ایستادند و گفتند: نه با شماییم و نه با تروریست‌ها! آمریکا را برای رهبری ائتلاف ضدتروریسم، صالح نمی‌دانیم. همان هم شد. گرچه بعدها شنیدم برخی مسئولان وقت در سطوح بالای تصمیم‌گیری اصرار داشتند ما هم پایگاه‌های نظامی‌مان را حداقل برای سوخت‌گیری هواپیماهای نظامی در اختیار ائتلاف قرار دهیم. بگذریم...

از آن روزهای نوجوانی یعنی سپتامبر و اکتبر ۲۰۰۱ تا جولای و آگوست ۲۰۱۹ حدود ۱۸ سال گذشته و من در اواخر دوران جوانی هستم؛ اما سعی می‌کنم حافظه‌ام را برای ثبت درست و مراجعه به‌موقع به این تجربه‌های تاریخی، جوان و هوشیار نگه دارم.

حالا این روزهایی که مقامات آمریکایی، ایران را دائم تهدید به جنگ می‌کنند و از عزم «جامعه جهانی» برای مقابله با ایران می‌گویند، گاهی به این خاطرات مراجعه می‌کنم؛  خاطراتی که باید به تاریخ، یعنی تجربه جمعی ما ایرانی‌ها تبدیل شود. همین تجربه تاریخی که برایتان نوشتم از جناب مرحوم پرویز مشرف، این روزها دائم به یادم می‌افتد. به‌خصوص از وقتی بچه‌های سپاه کشتی انگلیسی را در خلیج‌فارس توقیف کردند؛ وقتی بعد از کلی تهدید و خط و نشان وزارت امور خارجه آمریکا و انگلیس برای ایران، خبری از آزادی کشتی انگلیسی نشد؛ وقتی پرزیدنت ترامپ خبر از ائتلاف دریایی در خلیج‌فارس علیه ایران داد و غیر از چند کشور معدود اروپایی کسی به این ائتلاف نپیوست؛ وقتی دولت محلی جبل‌الطارق از آخرین باقی‌مانده‌های نسل منقرض‌شده مستعمره‌ها در جهان، به‌رغم تهدید شدیداللحن آمریکا و با اجازه استعمارگرش انگلستان، ابرنفتکش توقیف‌شده ایرانی را آزاد کرد؛ وقتی همان شبکه خبر خودمان به‌صورت زنده آزادی «گریس-1» را پخش کرد؛ وقتی سخنگوی دولت انگلستان در مقابل سوال خبرنگاران درباره آزادی نفتکش ایرانی در حالی که هنوز نفتکش انگلیسی در اسارت ایران است، تنها سکوت کرد؛ حتی وقتی وزارت امور ‌خارجه آمریکا از سر انفعال ۶ خدمه کشتی را پس از آزادی به تحریم تهدید کرد!

راستی! مرحوم پرویز مشرف اگر زنده بود با دیدن این اتفاق چقدر خجالت می‌کشید؟

منبع: فارس
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر