۱۶ تير ۱۳۹۸ - ۱۴:۰۰
کد خبر: ۵۱۴۱۷
برای اولین بار روز استقلال آمریکا که یک جشن ملی است و همه آمریکایی‌ها اعم از مخالفین و موافقین سیاست‌های کاخ سفید با شادی و حس وحدت در آن شرکت می‌کنند، به عرصه‌ای برای تضاد، برخورد و نمایشی از شکاف در میان مردم این کشور تبدیل شد.

به گزارش پایداری ملی، «جواد منصوری» در روزنامه «حمایت» نوشت:

جشن روز استقلال امسال آمریکا با مراسم این روز در سال‌های گذشته، تفاوت‌های فراوانی داشت. «دونالد ترامپ»، روز استقلال آمریکا را به کارزاری برای تبلیغات انتخاباتی خود تبدیل کرد و برای اولین بار، نیروهای مسلح با ادوات نظامی از مقابل رئیس‌جمهور رژه رفتند و هواپیماهای جنگنده بر فراز واشنگتن به پرواز درآمدند؛ اتفاقی که با مخالفت مسئولین این شهر روبه‌رو شد و ارتش را مجبور کرد که اطلاعیه‌ای صادر کند و به مردم اطمینان دهد که حرکت تانک‌ها در خیابان‌ها و پرواز جنگنده‌ها، دلیلی جز شرکت آن‌ها در مراسم روز استقلال آمریکا ندارد. این در حالی است که هفت دهه از آخرین باری که یک رئیس‌جمهور آمریکا در پارک «نشنال مال» طی روز استقلال سخنرانی کرده است، می‌گذرد. «هری ترومن»، آخرین رئیس‌جمهوری است که در محوطه «بنای یادبود واشنگتن» واقع در نشنال مال سخنرانی کرد اما سخنرانی ترومن با لفاظی‌های ترامپ، تفاوت‌های زیادی داشت.
برای اولین بار بود که روز استقلال آمریکا که یک جشن ملی است و همه آمریکایی‌ها اعم از مخالفین و موافقین سیاست‌های کاخ سفید با شادی و حس وحدت در آن شرکت می‌کنند، به عرصه‌ای برای تضاد، برخورد و نمایشی از شکاف در میان مردم این کشور تبدیل شد. موافقان و مخالفان ترامپ از شب پیش از آغاز مراسم در نزدیکی محوطه برگزاری مراسم تجمع کرده و برای یکدیگر رجز می‌خواندند. معترضین در روز برگزاری این جشن ملی، بادکنک «بچه ترامپ» که طی سه سال گذشته به نماد تمسخر رئیس‌جمهور آمریکا در سراسر دنیا تبدیل‌شده را برافراشتند اما اتفاق مهم این روز که بازتاب وسیعی در سراسر دنیا داشت، عبارت بود از به آتش کشیدن پرچم آمریکا. پرچم، نماد هر کشوری است و معترضین خشمگین که خود، آمریکایی هستند، در واکنش به شعار تبلیغاتی ترامپ (اول آمریکا) دست به این اقدام زدند. پیام این اقدام احتمالاً آن است که آمریکایی‌ها و بسیاری از کشورهای جهان، آمریکایی که ترامپ رهبری آن را بر عهده داشته باشد، به‌عنوان یک کشور قبول ندارند و ترجیح می‌دهند که چنین کشوری را به رسمیت نشناسند. حتی معترضین مراسم روز استقلال فریاد می‌زدند که «آمریکا هیچ‌وقت بزرگ نبوده است»! نماد بزرگی و سروری آمریکا دو مؤلفه قدرت «نظامی»‌ و «اقتصادی» است و طبق آمار و ارقام، این کشور، در سیاهه بزرگ‌ترین کشورهای بدهکار جهان قرار دارد و علاوه بر آن، ابهت نظامی و هژمونی برآمده از آن نیز به‌شدت کاهش‌یافته است. لذا تصریح بر اینکه آمریکا هیچ‌گاه بزرگ نبوده، می‌تواند ناظر به حقایق فعلی این کشور باشد؛‌ موضوعی که تا پیش از ترامپ، اختلاف چندانی حداقل در داخل بر سر آن وجود نداشت.
مهارت ترامپ در ایجاد دوقطبی در آمریکا به همین‌جا ختم نمی‌شود. کلیددار کاخ سفید، امروز آمریکا را به عرصه اختلافات شدید در مسئله مهاجران تبدیل کرده است. ترامپ ابتدا تلاش کرد که با کشیدن دیوار مرزی و تأمین هزینه‌های آن از همسایه جنوبی‌اش (مکزیک)‌، ورود مهاجران را به صفر برساند. مکزیکی‌ها به‌شدت در مقابل این ایده ایستادند و باعث شدند تا ترامپ، از کنگره آمریکا بخواهد در بودجه سالانه، هزینه 8.6 میلیارد دلاری ساخت این دیوار را بگنجاند و الا باید منتظر تعطیلی دولت باشد! کنگره اما زیر بار این باج‌خواهی نرفت و درنتیجه، دولت آمریکا طولانی‌ترین دوره تعطیلی خود را به مدت 35 روز تجربه کرد. پیروز این میدان، دموکرات‌ها و هم‌حزبی‌های مخالف سیاست‌های ضدمهاجرتی ترامپ بودند ولی این کش‌وقوس‌ها همچنان ادامه دارد. رئیس‌جمهور آمریکا، در اقدامی وحشیانه، کودکان مهاجر را از والدینشان جدا و کمپ‌های مهاجران را به جهنمی تبدیل کرد که در آن‌ها خبری از حداقل امکانات بهداشتی و رفاهی نیست. نگهداری کودکان به‌وسیله کودکان دیگر و گریه‌های مدام آن‌ها، غیربهداشتی بودن محیط نگهداری از کودکان، تجاوز و آزار مهاجرین، گوشه‌ای از رفتارهای ضدحقوقی بشری بزرگ‌ترین مدعی حقوق بشر است که صدای حامیان و مخالفان ترامپ را درآورده است. افزون بر این، پنجشنبه هفته پیش، «جاستین امش»، عضو جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان آمریکا به دلیل انفعال هم‌حزبی‌هایش در برابر سیاست‌های فاجعه‌بار ترامپ و عدم پیگیری طرح استیضاح وی، از عضویت در این حزب کناره‌گیری و روز گذشته طی مقاله‌ای در روزنامه واشنگتن‌پست، آن را اقدامی بی‌سابقه در تاریخ آمریکا علیه سیاست رئیس‌جمهور توصیف کرد.
از طرفی، ترامپ حدود چهار سال پیش که رسماً وارد رقابت‌های انتخاباتی شد، دریافت که چنانچه بخواهد بر کرسی ریاست جمهوری اتاق بیضی کاخ سفید تکیه بزند، باید خود را اپوزیسیون نظام مستقر معرفی کند. همین رویکرد وی، قشر فقیر این کشور را امیدوار کرد و آن‌ها را به‌پای صندوق‌های رأی کشاند ولی سیاست‌های اقتصادی او با آنچه در کارزار تبلیغاتی عنوان می‌کرد، دور از انتظار و متفاوت بود. در مهد به‌اصطلاح دموکراسی، سطح فقر و تعارضات اجتماعی بسیار بالاست و طبق گزارش‌های معتبر از نهادهای ارزیابی و پایشی، آمریکای امروز حتی از کشورهای توسعه‌نیافته نیز به‌مراتب از وضعیت وخیم‌تری برخوردار است. در حال حاضر، 40 میلیون فقیر در این کشور زندگی می‌کنند، در حالی است که در سال 1980 این رقم، 25 میلیون نفر بود و تنها بین سال‌های 2007 الی 2009، تعداد فقرای این کشور 10 درصد افزایش یافتند. پیش‌ازاین نیز سازمان ملل در گزارشی 20 صفحه‌ای اعلام کرده بود که آمریکا بیشترین آمار فقر را در میان کشورهای توسعه‌یافته دارد و دولت ترامپ موجب افزایش این فقر شده است. به عبارت گویاتر، آمریکای ترامپ درحالی‌که خود را در جایگاه بازرس، قاضی و مجری قانون در سراسر جهان قرار داده و کشورها را با کمترین تخطی از ارزش‌ها و آرمان‌های آمریکا مورد هجمه و تحریم قرار می‌دهد، از نابسامانی مضاعفی در داخل رنج می‌برد و رؤیای آمریکایی به کابوسی وحشتناک تبدیل‌شده است.
یکی دیگر از نمادهای بارز شکاف در میان جامعه آمریکایی، رشد نژادپرستی در این کشور و در سراسر جهان است. زمانی که ترامپ از اقدامات خشونت‌آمیز طرفداران برتری نژادی سفیدپوستان در ماجرای «شارلوتسویل» حمایت کرد، بسیاری از شخصیت‌ها ازجمله سیاستمداران هر دو جناح به وی تاختند و در تصاویری که از «جان کلی»، رئیس وقت کارکنان کاخ سفید به هنگام بیان این اظهارات از زبان ترامپ منتشر شد، دیدیم که وی در حالتی شرمسار و خجالت‌زده ایستاده بود. افزون بر این، «برنتون تارانت»، تروریست نیوزیلندی که با حمله به دو مسجد، ده‌ها نفر را به خاک و خون کشید، با انتشار مانیفستی مفصل، ترامپ را به‌عنوان الگوی خود معرفی کرده بود. نظیر همین روحیه را می‌توان در طرفداران راست افراطی در اروپا نیز مشاهده کرد که به‌شدت مخالف مهاجران و مسلمانان هستند.
و بالاخره اینکه ترامپ به تندیس بزرگ فروپاشیدن و به زوال بردن آمریکا تبدیل‌شده است. «مایک مالن»، رئیس اسبق ستاد مشترک ارتش آمریکا در گفتگویی با شبکه خبری «سی ان ان» در فروردین سال جاری تصریح کرده بود که «آمریکا در حال فروپاشی است، مانند یک کمپانی در آستانه ورشکستگی؛ سؤال پیش روی ما این است که آیا رهبران این کشور ما را پیش از فروپاشی از این گرداب سقوط نجات خواهند داد یا نه؟»؛ سؤالی که با مرور سیاست‌های گذشته و حال رئیس‌جمهور آمریکا، پاسخ آن کاملاً روشن و شفاف است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر