۱۰ تير ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۰
کد خبر: ۵۱۱۴۴
ادعای مدیرعامل شرکت آرامکوی عربستان در برابر رسانه‌ها مبنی بر اینکه جریان نفت به بازار جهانی حتی در سایه درگیری نظامی در خلیج فارس تضمین شده است باید با شک و تردید مورد توجه قرار گیرد.
به گزارش پایداری ملی، امین ناصر مدیرعامل شرکت نفتی آرامکوی عربستان به تازگی گفته است که عربستان در صورت ایجاد تنش‌های جدی‌تر در تنگه هرمز خواهد توانست عرضه نفت به بازارهای جهانی را ضمانت کند و مانع از کمبود نفت در بازار شود.

شبکه خبری راشاتودی، در گزارشی به راستی آزمایی این ادعا پرداخته است. راشاتودی نوشته است:

پیام امین ناصر، مدیرعامل شرکت نفت دولتی آرامکوی عربستان، مبنی بر تضمین تداوم جریان نفت به بازار جهانی، را باید با دیده شک و تردید نگریست.

با در نظر گرفتن شرایط پرتنش کنونی در خلیج فارس، و احتمال بسته شدن موقت تنگه هرمز به نظر می‌رسد پیام مدیرعامل آرامکو بیش از حد خوشبینانه بوده است.

در واقع اگر تنگه هرمز بسته شود آرامکو نخواهد توانست عرضه نفت و فرآورده‌های نفتی به بازارهای آسیایی را در سطح مورد نیاز نگه دارد.

آرامکو حتی نخواهد توانست با استفاده از خط لوله 1200 کیلومتری خلیج فارس به دریای سرخ که از خاک عربستان کشیده شده است و ظرفیت روزانه آن 5 میلیون بشکه است به صادرات خود در سطح کنونی ادامه داده و در واقع برای تثبیت بازار نفت به بیش از این چیزها نیاز خواهد داشت.

در واقع به اظهارات ناصر در راستای تثبیت بازار باید به عنوان تلاشی به سمت کم کردن ترس کارگزاران نفتی و تحلیلگران مالی به خصوص پیش از برگزاری نشست پیش روی اوپک و تولید کنندگان عمده نفت در بازار جهانی نگاه کرد.



ناصر در سخنان خود تاکید کرده است که شرکت آرامکو می‌تواند از طریق دریای سرخ به اندازه کافی نفت به بازارهای جهانی صادر کند و در واقع وی تلاش کرد تا بگوید خط لوله لازم و زیرساخت‌های پایانه‌ای برای این کار فراهم شده است.

با این حال نخست باید گفت که اظهارات ناصر فقط درباره حجم صادرات نفت عربستان است که به نظر می‌رسد در تابستان آتی در محدوده توان صادرات خط لوله خلیج فارس به دریای سرخ باشد اما مشکل اینجاست در صورت ایجاد یک تنش نظامی جدی در خلیج فارس این فقط  صادرات نفت عربستان نیست که مورد تهدید قرار می‌گیرد.

در شرایط کنونی بین 20 تا 21 میلیون بشکه در روز نفت و محصولات پتروشیمی از طریق تنگه هرمز راهی بازارهای جهانی می‌شود که بخش قابل توجهی از آن را صادرات نفت عربستان تشکیل می‌دهد اما دیگر کشورها نظیر امارات، عراق، کویت، بحرین، قطر و ایران نیز باید به دنبال راه‌های جایگزین برای صادرات نفت خود باشند.



بسته شدن تنگه هرمز و یا ایجاد یک تنش نظامی در منطقه باعث متوقف شدن مقطعی ترافیک دریایی در تمام منطقه خواهد شد.

از طرف دیگر در کنار گزینه‌هایی نظیر خط لوله نفت عربستان از خلیج فارس به دریای سرخ و همچنین خط لوله بندر فجیره امارات در واقع هیچ گزینه جایگزین دیگری برای صادرات نفت منطقه وجود ندارد. چراکه ظرفیت حمل و نقل جاده‌ای و ریلی برای صادرات نفت خاورمیانه به بازارهای جهانی بسیار محدود است.

انتقال نفت از خطوط لوله عربستان و امارات نمی‌تواند اصلا یک گزینه جدی باشد چرا که مجموع ظرفیت هر دو لوله کمتر از 10 میلیون لیتر در روز است که حتی نمی‌تواند پاسخگوی نصف نفت عبوری از تنگه هرمز باشد. نباید فراموش کرد که خطوط لوله نمی‌تواند به صورت همزمان نفت و فرآورده‌های نفتی را منتقل کند.



از دیگر عواقب بسته شدن تنگه هرمز این است که نفتکش‌ها و کشتی‌ها پس از بسته شدن یا در خلیج فارس حبس می‌شوند یا نمی‌توانند از دریای عمان وارد خلیج فارس شوند و راه دیگری برای اینکار وجود ندارد.

انتظار می‌رود پیش از آنکه بازار بتواند راه حلی برای این مشکل پیدا کنند مدت‌ها شاهد افزایش قیمت نفت و فرآورده‌های نفتی در بازار جهانی باشیم که این مسئله به احتمال زیاد شامل دیگر کالاهای اساسی و حتی LNG خواهد شد.

در سایه بروز هر گونه تنش در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز کمتر کسی می‌تواند به ایمن بودن میادین نفتی و لوله‌های انتقال نفت فکر کند.

باید گفت که هر تحلیلگر نظامی در نخستین فاز هر گونه حمله محدود یا غیرمحدود علیه ایران از بین رفتن امنیت خطوط انتقال نفت و میادین نفتی را در نظر می‌گیرد. چرا که پس از این اقدام تمام زیرساخت‌های نفتی و گازی کشورهای حوزه خلیج فارس به یک هدف حمله مشروع برای تهران و متحدین این کشور بدل خواهد شد.



از منظر جغرافیایی تهران بهترین گزینه‌ها را در اختیار دارد. با نگاه به اکثر دارایی‌ها و زیرساخت‌های تولید نفت و گاز کشورهای عربی به خصوص عربستان، امارات و حتی عراق همه این تاسیسات در برد موشک‌های کوتاه برد، پهپادها و هواپیماهای جنگنده ایران هستند.

هر اقدامی علیه ایران می‌تواند به یک حمله تمام عیار به استان‌های شرقی عربستان که 80 درصد نفت و گاز این کشور در آنها تولید می‌شوند و زیرساخت‌های نفتی ابوظبی و خط لوله آن منجر شود.

با نگاه به تاریخ خیلی سخت نیست به این نتیجه برسیم که از بین بردن دسترسی کشورهای معاند به انرژی و نابود کردن ثبات آنها یکی از استراتژی‌های نظامی در جنگ است.

از طرف دیگر بدیهی است که متحدین ایران نظیر حزب‌الله لبنان، حوثی‌های یمن و دیگر گروه‌های مقاومت استراتژی خود در قبال زیرساخت‌های نفتی و گازی منطقه را آماده کرده‌اند.

واشنگتن، ریاض،‌ابوظبی و حتی منامه بارها تلاش کردند که به سؤال درباره سرنوشت زیرساخت‌های نفتی و گازی در صورت درگیری نظامی با ایران پاسخ دهند اما شرایط جغرافیایی بسیار فاجعه‌بار است. کم کردن ترس در بازار کار درستی است اما باید در این مسیر واقعیت‌ها بیان شوند.

در واقع پیام ناصر از منظر یک مدیر عامل شرکت نفتی است که می‌خواهد تمام اقدامات احتیاطی را در رویارویی با یک فاجعه در نظر گیرد.

ممکن است مدیران عامل دیگر شرکت‌های نفتی صحبت‌های مشابهی را بیان کنند اما بازار نفت در شرایط کنونی قربانی قدرت نمایی‌های ژئوپلیتیک رهبرانی است که احساس را جایگزین منطق کردند.

این رویارویی یکی از گزینه‌های بی‌سابقه است که برای نفت اتفاق نمی‌افتد؛ بلکه نفت به عنوان ابزاری برای شکست یا پیروزی در آن مورد استفاده قرار می‌گیرد.

اشاره به جنگ نفتکش‌ها در زمان جنگ تحمیلی بین ایران و عراق با واقعیت‌های کنونی سازگار نیست. چرا که این مسئله فقط بین ایران و عراق نیست و احتمالا بین ایران و کشورهای عرب منطقه به رهبری آمریکا خواهد بود.

کشورهای وارد کننده نفت آسیایی نه تنها باید خود را آماده افزایش شدید قیمت نفت کنند بلکه باید به فکر متوقف شدن بخش قابل توجهی از فعالیت‌های اقتصادی خود باشند.

درگیری نظامی فقط محدود به تنگه هرمز نخواهد بود چرا که باید انتظار داشت که شاهد واکنش‌هایی در خلیج عدن در یمن و یا شرق خاورمیانه باشیم.

عواقب این مسئله برای اروپایی‌ها نیز متصور است و در این زمینه عربستان نمی‌تواند کار زیادی انجام دهد و نجات اقتصاد جهانی در صورت تنش نظامی در خلیج فارس در توان آنها نخواهد بود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر