۳۰ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۰
کد خبر: ۵۰۷۱۴
سرنوشت فلسطین به دست دو جوان لوس آمریکایی (جراد ,و ایوانکا ترامپ) افتاده است، این عروسک های کن و باربی که می توانند در کنار شبیه های مومی خود در موزه مادام توسو بایستند بی آنکه کسی تفاوتی در آنها ببیند، به معیار سنجش ورشکستگی کامل ایالات متحده در خاورمیانه تبدیل شده اند.
به گزارش پایداری ملی، با برگزاری انتخابات جدیدی که بنیامین نتانیاهو خواستار برگزاری آن در ماه سپتامبر شده، این احتمال وجود دارد که «معامله قرن» هرگز نور روز را به خود نبیند. طیف گسترده ای از فلسطینان این معامله را محکوم کرده اند و حتی حامیان آن در حال پس گرفتن حمایت خود هستند. مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا اخیرا گفته است این معامله ای بود «که فقط اسرائیلی ها می توانستند شیفته آن شوند» و احتمالا توافقی «غیرقابل اجراست.» با این حال با توجه به وجود ذهنیاتی که چنین طرحی از دل آن بیرون آمده، معامله قرن همچنان ارزش بررسی را دارد.

این «معامله» را که باید آن را شوخی قرن نامید نمی توان چندان جدی گرفت. اما این طرح چه یک معامله باشد چه یک شوخی، حد نهایی ارعاب و حتی قتل است. اگر حماس و جهاد اسلامی این معامله را نپذیرند، آمریکا به اسرائیل اجازه خواهد داد تا به رهبران آنها «شخصا آسیب وارد کند»، به عبارت دیگر آنها را به قتل برساند.

بسته کامل این معامله قرار است در اواخر ژوئن ارائه شود، اما هم اکنون جزئیاتی از آن در دسترس قرار گرفته که وزارت امور خارجه از طریق روزنامه شلدون ادلسون «ایسرائیل هیوم»، روزنامه ای که یک کانال تبلیغاتی برای دولت نتانیاهوست درز داده است. مریام همسر ادلسون مدیر اجرایی ایسرائیل هیوم یکی از ثروتمندترین زنان جهان است که ثروت شخصی او 22 میلیارد دلار برآورد می شود. او و شوهرش صدها میلیون دلار را خرج مسائل مربوط به حیوانات خانگی خود، یعنی حزب جمهوریخواه و دولت اسرائیل می کنند. این حامی مالی جنگ نژادپرستانه اسرائیل با فلسطینیان که رسانه های آمریکایی وی را «بشردوست» و «نیکوکار» توصیف کرده اند، برنده مدال آزادی ریاست جمهوری در سال 2018 شده  که مهم ترین مدالی است که یک غیرنظامی می تواند در آمریکا دریافت کند.

انتشار برخی از جزئیات «معامله قرن» جراد کوشنر ممکن است برای محک زدن شرایط باشد و قبل از انتشار رسمی طرح حک و اصلاح شود، بنابراین اصلا چیز بدی به نظر نرسد، اما در نیت مرگبار آن که همانا محو همیشگی فلسطین و جایگزین کردن آن با یک کشور تحت کنترل «فلسطین جدید» باشد تردیدی وجود ندارد.

همانطور که در ایسرائیل هیوم اشاره شده، اسرائیل شهرک های یهودی نشین کرانه غربی را ضمیمه خود خواهد کرد. اسرائیل در کنار به دست آوردن این یهودی نشین های دور افتاده از طریق این سرقت اراضی، می تواند انتظار داشته باشد اگر نه کل منطقه C کرانه غربی اما بخش عمده ای از آن را تصاحب کند، منظقه ای که بر اساس «روند صلح» مدت ها رو به موت، قرار بوده به کنترل کامل اسرائیل درآید.

این می تواند شامل 62 درصد کرانه غربی باشد. «فلسطین جدید» شامل منطقه A (حدود سه درصد) و ظاهرا بخش عمده ای از منطقه B باشد که 24 درصد آن برای تشکیل  دولتی اختصاص پیدا خواهد کرد که حتی دوام آن بسیار دور از ذهن است. قلمرو تصاحب شده از سوی اسرائیل شامل دره حاصلخیز و پر آب اردن خواهد بود. در مجموع تنها حدود 12 درصد از سرزمین مادری به سرقت رفته فلسطینیان برایشان باقی خواهد ماند. این «معامله» صرفا به اسکان و تصاحب اراضی فلسطینی از سوی اسرائیل، در قالب یک توافق جدید شبه قانونی رسمیت می بخشد.

کرانه غربی با یک بزرگراه به غزه مرتبط خواهد شد که هزینه احداث آن را عمدتا چین پرداخت خواهد کرد، اما با مشارکت های مالی کمتر کره جنوبی، استرالیا، کانادا، آمریکا و اتحادیه اروپا.

مصر  اراضی لازم را برای احداث یک فرودگاه و یک منطقه صنعتی در صحرای سینا به «فلسطین جدید» اجاره خواهد داد. فلسطینیان صاحب یک بندر نیز خواهند شد. این ها و دیگر هزینه های زیرساختی و اداری از محل 30 میلیارد دلاری پرداخت خواهد شد که کشورهای تولید کننده نفت خلیج فارس (70 درصد)، آمریکا (20 درصد)  و اتحادیه اروپا (10 درصد) آن را تامین خواهند کرد.

یک چهارچوب زمانی پنج ساله  فضای کاملا کافی را برای متوقف کردن این امتیازها در صورت سوء رفتار فلسطینیان فراهم خواهد کرد، یعنی در صورتی که راکت ها همچنان به سوی اسرائیل شلیک شوند یا به دلیل قصور احتمالی آنها از انطباق با شرایط تحمیل شده بر آنها، البته آنچنان که اسرائیل آن را تفسیر می کند.

اسرائیل همچنان به نظارت بر «امنیت» مرزهای زمینی و دریایی «فلسطین جدید» ادامه خواهد داد، بنابراین از این نظر هیچ تغییری با شرایط فعلی به وجود نخواهد آمد. از آنجا که در مذاکرات همیشه یک نفر دیگر از طرف آنها سخن خواهد گفت – اسرائیل، آمریکا یا مصر یا  اعطا کنندگان کمک های مالی برای پروژه های مختلف – فلسطینیان در مقابل تهدید و ارعاب و قطع کمک های مالی همواره بی دفاع خواهند ماند.

پایتخت این «فلسطین جدید» بیت المقدس خواهد بود، به احتمال زیاد روستای ابودیس که ایهود باراک در طول مذاکرات کمپ دیوید برای ایجاد خیال یک پایتخت مشترک، آن را وارد محدوده مرزهای شهری بیت المقدس کرده است. فلسطینیان  هیچ حقی در نحوه اداره هیچ یک از وجوه این شهر نخواهند داشت.

  فلسطینیان بیت المقدس شرقی همچنان شهروندان «فلسطین جدید» باقی خواهند ماند، اما اسرائیل مثل گذشته زندگی روزانه آنها را در کنترل خواهد داشت. به طور رسمی ممنوعیت هایی برای معاملات املاک و مستغلات آنها وجود خواهد داشت، به این ترتیب که اسرائیلی ها نمی توانند خانه های فلسطینیان را خریداری کنند و فلسطینیان نیز نمی توانند املاک شهرک هایی را که در تصرف ساکنان یهودی آنها قرار دارند خریداری کنند. در عمل با توجه به عزم اسرائیل برای تبدیل کردن بیت المقدس به یک شهر کاملا یهودی، به استثنای آثار باقیمانده فلسطینی، به سختی می توان انتظار داشت که این ممنوعیت ها در مورد یهودی نشین ها که قانون اشغال، اجازه تصرف اموال فلسطینیان را به مشکوک ترین شیوه ها به آنها می دهد قابل اطلاق باشد.

حماس باید تسلیحات خود را بی درنگ تحویل دهد. انتخابات جدید در ظرف یک سال برگزار خواهد شد. فلسطین جدید دارای هیچ ارتشی نخواهد بود، جز یک نیروی پلیس دارای تسلیحات سبک. اسرائیل که بیش از هفت دهه را صرف نابود کردن فلسطین قدیم - فلسطین واقعی- کرده، مسئولیت دفاع از فلسطین جدید را برعهده خواهد داشت، اما فلسطینیان باید هزینه های حفاظت از خودشان را بنا برای محاسبه ای که خود اسرائیل انجام می دهد متحمل شوند.

فلسطینیان مجبورند بپذیرند که هیچ حقی برای بازگشت ندارند و طبیعتا هیچ اشاره ای به صدها میلیارد دلاری نمی شود که به دلیل سرقت اراضی و نابودی صدها روستای آنها در سال های 1948 و 49 متحمل شده اند. اسرائیل که سخت مشتاق دریافت غرامت از آلمان است، هرگز هیچ گونه تمایلی به پرداخت غرامت به فلسطینیان بابت آنچه که از آنها به سرقت رفته و زندگی هایی که نابود شده از خود نشان نداده است.

اگر فلسطینیان «معامله قرن» را نپذیرند، آمریکا هر کاری را که در توان دارد انجام می دهد تا اطمینان حاصل کند که هیچ نهاد یا کشوری در جهان هیچ گونه حمایت مالی از آنها به عمل نیاورد. اگر سازمان آزادی بخش فلسطین این معامله را بپذیرد اما حماس و جهاد اسلامی نپذیرند، آمریکا در طول درگیری ها از هر گونه اقدام اسرائیل برای «شخصا آسیب وارد آوردن» به رهبران آنها حمایت خواهد کرد. به عبارت دیگر دولت آمریکا علنا از سوء قصد به جان آنها حمایت خواهد کرد.
همانطور که ایالات متحده همیشه به طور تاکتیکی از قتل رهبران فلسطینی حمایت کرده، تنها تغییر در اینجا حرکت از حمایت پنهان به حمایت آشکار از این اقدام است، اما به هر طریق که باشد، این کار به معنای گانگستریسم تمام و عیار و آشکار است که پسر  یک دلال املاک از نیوجرسی با آن صورت شیربرنجی اش، آن را مکتوب کرده است. کجاست تام ولف اکنون که برای ریختن این ماجرا در مطلوب ترین قالب یعنی هجویه، به وجودش نیاز است؟
اگر اسرائیل از قبول این پیشنهاد خودداری کند، در این صورت این کشور نیز هیچ حمایت مالی بیشتری را از دولت آمریکا دریافت نخواهد کرد. چه تصور ابلهانه و دور از ذهنی! مگر می شود دولت اسرائیل از  پذیرش توافقی امتناع کند که عملا تمام چیزهایی را که تاکنون خواستار آن بوده،  به جز بیرون ریختن کامل فلسطینیان، یکجا به آن می دهد؟
چقدر حیرت انگیز است که در 102 سال پر ماجرایی که از زمان صدور اعلامیه بالفور می گذرد، بعد از یک قرن قتل عام، کشتن و سوء قصد به جان فلسطینیان و دیگر اعراب از سوی صهیونیست ها و حامیان «غربی» شان، بعد از مقاومت پیر و جوان فلسطینی نسل بعد از نسل، با وجود این سابقه طولانی از نامشروع بودن کامل اقدامات صهیونیست ها، این معامله ای نکبت بار بهترین چیزی است که جراد کوشنر توانسته است عرضه کند.
او به وضوح هیچ درکی از تاریخ ندارد. شکی نیست که او در این مورد با ایوانکا گفتگو کرده است. این سرنوشت فلسطین است که به دست این دو جوان لوس آمریکایی افتاده است، این عروسک های کن و باربی که می توانند در کنار  شبیه های مومی خود در موزه مادام توسو بایستند بی آنکه کسی تفاوتی در آنها ببیند، به معیار سنجش ورشکستگی کامل ایالات متحده در خاورمیانه تبدیل شده اند.
 به همین اندازه چقدر حیرت انگیز است که جراد یا ایوانکا یا ترامپ یا دیوید فریدمن، سفیر حامی شهرک نشینان یهودی او در اسرائیل، بتوانند این چنین نسبت به تاریخ نادان و جاهل باشند، این چنین نسبت به آن روح انسانی که نه تنها فلسطینیان بلکه تمام مردمانی که در سراسر تاریخ  جهان مورد اشغال و سرکوب قرار گرفته اند از خود نشان داده اند، نا آگاه باشند که بتوانند حتی فکر این را به سرشان راه دهند که فلسطینیان را می توان با این شیرین کاری دلال مسلکانه و ارزان قیمت فروخت. 
شرافت، احترام، غرور، عدالت، اخلاقیات، استحقاق قانونی و تاریخی همگی از محاسبات جراد کوشنر غایب هستند.  معامله نقد روی میز است و طرف بهتر است آن را بپذیرد، چون این بهترین معامله ای است که او تاکنون توانسته پیشنهاد دهد، و اگر او این کار را نکند، تا وقتی که دلیلی نببیند ممکن است پا پس بکشد.
جراد در مصاحبه ای در آکسیو- اچ بی او خطاب به فلسطینیان گفته است: «من اینجا نیستم که کسی به من اعتماد کند. آنها باید بر اساس واقعیات قضاوت کنند و بعد تصمیم خود را بگیرند...وقتی که من با فلسطینیان حرف می زنم، می بینم چیزی که آنها می خواهند فرصت برخورداری از یک زندگی بهتر است...آنها فرصتی می خواهند تا رهن خود را بپردازند.» در نتیجه مشکل فلسطینیان به نگرانی های مالی یک خانواده آمریکایی حومه نشین تقلیل پیدا کرده است.
در انجیل  به برادر اسحاق که گرسنه از دشت بازمی گردد، گفته می شود که حق حیات خود را در ازای «یک چیز اغوا کننده اما بی ارزش» که ظاهرا یک بشقاب عدس است به برادرش یعقوب بفروشد. به شکلی مشابه جراد نیز می خواهد همین پیشنهاد را به فلسطینیان پشت میز آشپزخانه کند: آنها باید از حق حیات خود صرفنظر کنند، ولی آیا عدس را می خواهند یا نه؟
او حتی مطمئن نیست که فلسطینان می توانند ثابت کنند قادر به حکومت کردن برای خودشان خواهند بود یا نه. این همان خط مشی انگلیسی بود که وقتی در سال 1929 فلسطین را از فلسطینیان گرفتند دنبال کردند. آنها گفتند تا وقتی که مردم آمادگی حکومت بر خود را پیدا کنند، فلسطین را برای آنها نگه خواهند داشت. در واقع این دروغگویان فلسطین را در تصرف خود نگه داشتند تا وقتی که ساکنان صهیونیست مقدمات لازم را فراهم کردند و آماده حکومت کردن بر خود بدون فلسطینیان شدند.
در طول دهه ها خط مشی صهیونیستی این بود که «ما هیچ طرف مذاکره ای نداریم.» در واقع این فلسطینیان بودند که هرگز یک طرف مذاکره نداشته اند و اکنون هم ندارند. اسرائیل تک تک پیشنهادهای صلحی را که تاکنون مطرح شده نادیده گرفته، تضعیف کرده یا به شکست کشانده است. اسرائیل هر بار تمام فلسطین را به صلح ترجیح داده است. اکنون «معامله قرن» برای تعطیل کردن تمام گزینه های باقی مانده و محکوم کردن فلسطینیان به یک زندگی در قید بندگی دولت اسرائیل از راه رسیده است که از نظر ساختاری رسما به زندگی یهودیان در بابل شباهت دارد.
فلسطینیان پیشتر با ارسال این پیام پاسخ خود را به جراد داده اند که او می تواند «معامله قرن» خود را در جایی قرار دهد که نور خورشید هرگز به آن نتابد. این کشمکش ادامه خواهد یافت، کشمکشی که در درون فلسطین و از ورای مرزهای آن ادامه پیدا خواهد کرد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر