۰۲ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۸:۳۹
کد خبر: ۴۹۰۱
عملیات‌های روانی برای تأثیرگذاری مقطعی و کوتاه‌مدت بر احساسات و افکار است. به همین دلیل هم به آن عملیات گفته می‌شود. بر این اساس، عملیات روانی ابزاری برای جنگ نرم و با آن متفاوت است.

   چند سالی است که از سخنان رهبر انقلاب مبنی بر وجود «جنگ نرم» جبهه‌ی استکبار علیه انقلاب اسلامی می‌گذرد. در این مدت، مطالب و مقالات زیادی در این باره منتشر شده است، اما به نظر می‌رسد هنوز حق این مطلب آن گونه که باید ادا نشده است. از سویی دیگر، برخی از محققان و نویسندگان، بین موضوعی چون «جنگ نرم» با مقولات متشابه دیگری مانند عملیات روانی، قدرت نرم و... تمیز قائل نشده‌اند.

بنابراین بر آن شدیم تا برای فهم بهتر این موضوع، به سراغ دکتر «حمید حاذق نیکرو» برویم. دکتر نیکرو، کارشناس مسائل استراتژیک و دارای دکترای اطلاعات فرهنگی است و بیش از ده سال است که تحقیقات خود را معطوف به موضوعات عملیات روانی، جنگ نرم، جنگ سایبری و... کرده و در این زمینه دارای تألیفات فراوانی است.

در سال‌های اخیر در مورد موضوع جنگ نرم بحث‌های زیادی در جامعه صورت گرفته است، اما به نظر می‌رسد هنوز این موضوع نیاز به بررسی بیشتری دارد.

گاهی موضوعی آن‌‌ قدر مطرح می‌شود که به صورت شعار درمی‌آید و از اهمیت آن کاسته می‌شود. جنگ نرم در این یک یا دو دهه، وارد ادبیات سیاسی غربی‌ها شده است که در مقابل آن، یک براندازی وجود دارد. جنگ یعنی چند گروه، کشور یا مجموعه با هم درگیر می‌شوند که مشخصه‌ها و مؤلفه‌هایی دارد. یکی از مسائل مهم جنگ، داشتن هدف است. هدف جنگ براندازی یک کشور است؛ یعنی به سقوط کشاندن، اشغال یا در کمترین سطح، زیر سلطه بردن آن کشور‌ است.

به مجموعه‌ی فعالیت‌هایی غیرنظامی‌ که در آن خشونت و اقدامات شدید فیزیکی نباشد، جنگ نرم می‌گوییم. می‌توان گفت قدمت جنگ نرم علیه اسلام به آغاز اسلام برمی‌گردد؛ یعنی مخالفین و دشمنان اسلام این جنگ را از همان آغاز اسلام شروع کردند. ولی آنچه بیشتر می‌خواهیم به آن بپردازیم، جنگ نرمی‌ است که علیه انقلاب اسلامی وجود دارد که یقیناً‌ با هدف براندازی صورت می‌گیرد.

جنگ نرم از چه زمانی آغاز شد؟

جنگ شروع شده است و نهایت آن زیر سلطه بردن است. اگر کسانی که درباره‌ی این موضوع اطلاعات و تخصص ندارند، راجع به آن بحث کنند، موضوع را به حاشیه می‌برند یا تعاریف بدی از آن ارائه می‌کنند. در برخی از نوشته‌ها، عملیات روانی و قدرت نرم را معادل جنگ نرم می‌دانند، در حالی که این طور نیست. جنگ نرم مجموعه‌ی بسیار وسیع و گسترده‌ای است که همه‌ی این‌ موضوعات را شامل می‌شود. می‌توانیم به جای جنگ نرم بگوییم جنگ فرهنگی، زیرا هم شمولیت دارد و هم وسیع و گسترده است. لذا عملیات روانی و قدرت نرم متفاوت با جنگ نرم است.

«عملیات روانی» معمولاً موضوع‌محور است، مثلاً احتمال دارد در طی یک سال، چندین مورد عملیات روانی صورت گیرد. یک سوژه‌ است و آغاز و پایان دارد. به فرض برندی مثل ندا آقاسلطان درست می‌کنند که از یک نقطه‌ شروع می‌شود و در نقطه‌ای به پایان می‌رسد.

بعد از آن، موضوع سکینه محمدی یا ترور سفیر عربستان در آمریکا توسط جمهوری اسلامی برند می‌شود. این‌ها عملیات‌های روانی برای تأثیرگذاری مقطعی و کوتاه‌مدت بر احساسات و افکار است. به همین دلیل هم به آن عملیات گفته می‌شود. بر این اساس، عملیات روانی ابزاری برای جنگ نرم و با آن متفاوت است.

«قدرت نرم» هم بحث جداگانه‌ای دارد و به معنی تمایل داوطلبانه‌ی مخاطب نسبت به پذیرش اهداف مجری و مبتنی بر ایجاد جذابیت است؛ یعنی برخی کشورها در حوزه‌ی اقتصادی، سیاسی، علمی یا سبک زندگی جذابیت‌هایی را ایجاد کرده‌اند که بقیه با دیدن این جذابیت‌ها، داوطلبانه به آن‌ها و موضوعاتی که ایجاد می‌کنند گرایش می‌یابند. قدرت نرم تطمیع، امتیاز دادن، تنبیه و حتی تشویق نیست، بلکه فقط جذابیت است.

مثلاً در جهان اسلام، نظریه‌ی انقلاب اسلامی و حاکمیت دینی قدرت نرم جمهوری اسلامی است؛ یعنی دیگران در جهان اسلام یا حتی برخی از کشورهای غیراسلامی هم از سبک مبارزاتی حضرت امام به انقلاب اسلامی گرایش پیدا می‌کنند که در حوزه‌ی سیاسی و انقلاب می‌توان از آن به عنوان قدرت نرم یاد کرد.

عکس این موضوع هم وجود دارد، مثلاً وقتی یک مخاطب شرقی، مثل مردم کشورهای آسیایی یا جمهوری اسلامی می‌خواهند وسایل صوتی و تصویری بخرند، سراغ یک برند معروف مثل «سونی» می‌روند. در حالی که شرکت سونی نه تبلیغ خاص، نه بسته‌بندی‌های زیبا و نه اشانتیون دارد. مثلاً نوت‌بوک این شرکت داخل یک جعبه‌ی معمولی است. این قدرت نرم ژاپن در حوزه‌ی همین محصولات است یا مثلاً فست‌فودهای مک‌دونالد، مارک کوکاکولا یا فلان دانشگاه مطرح آمریکا بین نخبگان، جزء مقولات قدرت نرم است. این‌ها جذابیت دارند؛ یعنی کسی برای آن‌ها تبلیغ نکرده است و مردم با زور و تشویق و تنبیه به این‌ها جذب نشده‌اند.

بنابراین عملیات روانی، جنگ سایبری، جنگ رسانه‌ای، ‌جنگ در فضای مجازی و جنگ روانی به نوعی ابزارهایی‌ هستند در اختیار جنگ نرم که در مواقع مناسب از آن‌ها استفاده می‌شود. رهبر معظم انقلاب در فرمایشات خود، از موضوعاتی چون شبیخون فرهنگی و تهاجم فرهنگی شروع کردند و بعد به تهدیدات نرم، عملیات روانی، ناتوی فرهنگی و جنگ نرم‌ پرداختند. به نظر من، جنگ نرم بیشتر مبتنی بر مباحث داخلی است تا ابزارها و اقدامات خارجی. تعریفی که از آن در حوزه‌ی تأثیرگذاری یا ارتباط با مخاطب ارائه می‌دهند، این است که جنگ نرم با دو محور یا دو نقطه‌ی مهم از جسم انسان‌ها یا مخاطبین سروکار دارد.

رهبری هم به این موضوع اشاره می‌کنند و می‌گویند در جنگ نرم با «ذهن» و «قلب» مردم کار دارند. اندیشمندان هم می‌گویند که جنگ نرم تمرکز بر فکر، ذهن و قلب‌ است. وقتی این موضوع را بررسی می‌کنید، می‌بینید که نقطه‌ی تأثیرگذاری‌ فکر و ذهن، حوزه‌ی اعتقادی‌، باور و نگرش است و در حوزه‌ی قلب هم که حوزه‌ی احساسات و عاطفه‌ و نفرت‌ است، تأثیر می‌گذارد که از چه کسی متنفر باشید یا چه کسی را دوست بدارید.

بنابراین در جنگ نرم، هدف این‌ است که قوه‌ی عاقله‌ و قلب مردم تحت تأثیر قرار گیرد و کارایی لازم را نداشته باشد؟

بله، جنگ نرم می‌خواهد بر دو عنصر قلب و ذهن تأثیر بگذارد تا به هدف خود که همان براندازی است برسد.

یعنی عقل و حس را طوری هدایت می‌کند که طراحان آن می‌خواهند؟

بله، مثلاً «باور» و یا یک «نظریه» طراحی و تولید می‌کند. برای مثال، در حال حاضر، ما با چند نظریه‌ی مهم مواجه هستیم، مثل نظریات جهانی شدن، پایان تاریخ، ‌برخورد تمدن‌ها، موج سوم تافلر و امثالهم. به نظر می‌رسد این نظریات با هم متفاوت هستند، ولی با بررسی متوجه می‌شوید که همه‌ی این نظریات به لیبرال‌دموکراسی ختم می‌شود که آمال و آرزوی غرب است؛ یعنی آنچه قرار است در ذهن‌ها و قلب‌ها گسترش پیدا کند و نهادینه و تبدیل به فرهنگ شود این است.

حال این‌ها مؤلفه‌هایی دارند که از طریق عملیات روانی، جنگ روانی، جنگ رسانه‌ای، جنگ سایبری و جنگ در فضای مجازی نهادینه می‌شوند. آن‌ها نظریه را ترویج می‌کنند و بر اساس آن، فیلم و انیمیشن می‌سازند، داستان و رمان می‌نویسند و سبک زندگی را در شیوه‌های مختلف تولید می‌کنند و گسترش می‌دهند. حدود دو هزار بنیاد، مؤسسه و کالج در آمریکا و اروپا‌ وجود دارد که دارند در خصوص جهان اسلام کار می‌کنند و مطمئناً هر کدام بر موضوع خاصی تمرکز دارند.

در حال حاضر بعضی از مؤسسات و مراکزی که در حوزه‌ی تحقیقات و مطالعه کار امنیتی یا نظامی انجام می‌دادند، گرایش‌های خود را به فعالیت‌هایی نرم، چه در حوزه‌ی فضای مجازی و چه در حوزه‌های دیگر، تغییر داده‌اند. از این حیث می‌گویم جنگ نرم متکی به داخل است، زیرا با مغز و ذهن و قلب مخاطب کار دارد. ذهن و قلب از آنچه می‌بیند و آن را احساس و درک می‌کند، تأثیر می‌پذیرد. ما معتقدیم که اگر دستگاه‌های خدماتی و اداری ما که باید به مردم خدمت کنند، وظایف خود را به درستی انجام ندهند و مثلاً کارهایی از قبیل برخورد نامناسب با ارباب‌رجوع، کم‌کاری، بی‌احترامی کردن به افراد، انجام ندادن کار یا ‌رشوه‌ گرفتن انجام دهند، خواسته یا ناخواسته، به ابزار جنگ نرم دشمن تبدیل می‌شوند.

مثلاً در حال حاضر، گروه‌های جهادی وجود دارند که شامل عده‌ای از دانشجویان است که وقت استراحت‌ خود، یعنی تعطیلات سال نو و تابستان را به خدمت در مناطق محروم اختصاص می‌دهند. این جوان‌ها داوطلبانه و به تبعیت از مقام معظم رهبری ثبت‌نام می‌کنند و در گروه‌های خاص، مناطق محروم را می‌یابند و در آنجا مشغول خدمت می‌شوند.

ممکن است آنان پزشک، قاضی یا دانشجویان رشته‌های مختلف علوم سیاسی، معارف، معماری، مهندسی، پزشکی و دندان‌پزشکی باشند، ولی آنجا کارهای یدی و مثلاً بنایی می‌کنند. کار این جوانان باعث می‌شود که جنگ نرم دشمن خنثی ‌شود. اگر به جای هفده هزار شبکه‌ی ماهواره‌ای، میلیون‌ها شبکه هم وجود داشته باشد، هیچ تأثیری بر این فرد روستایی نخواهد گذاشت، زیرا لذت خدمت بی‌ادعا را که برای او انجام می‌شود، به چشم می‌بیند و لمس می‌کند. ما از این کارها به عنوان راه‌های مقابله یاد می‌کنیم.

در حقیقت مهم‌تر از جنگ فیزیکی تسخیر قلب‌ها و ذهن‌هاست.

بله، باید قلب تسخیر شود تا فردی که جاسوس موساد است، بتواند دانشمندی را که فقط کار علمی انجام داده، ترور کند؛ یعنی آن ‌قدر روی ذهن و قلب او کار شده است که می‌تواند خیانت ‌کند. دشمن به دنبال فراگیر کردن این موضوع در مقاطع مختلف است؛ یعنی مثلاً در دل مردم نسبت به مسئولین یا نظام نفرت ایجاد می‌کند تا به کشور بی‌تفاوت شوند. این گونه دشمن با هر ترفندی می‌تواند بر کشور غلبه کند.

ابزارهای اصلی در جنگ نرم چیست؟

ابزارهای مختلفی مثل ابزارهای رسانه‌ای، علمی، نخبگان و مباحث اجتماعی‌ وجود دارد؛ یعنی اگر ما به درستی نتوانیم با نخبگان ارتباط و تعاون برقرار کنیم، دشمن از آن‌ها استفاده می‌کند که استفاده هم کرده است. یا در مباحث اجتماعی، ممکن است حوزه‌ی جامعه و احزاب مورد هدف دشمن قرار گیرد.

شاید یکی از زیربنایی‌ترین‌ ابزارها، ابزار علمی است که تولید نظریه می‌کند و ما ناچاریم نظریات غربی را در حوزه‌های انسانی مورد هدف و استفاده قرار دهیم. به همین دلیل، چند سال پیش رهبر انقلاب درباره‌ی این موضوع هشدار دادند. از آن زمان تا کنون اقدامات علمی بی‌شماری انجام شده و شاهد آن هستیم که رتبه‌ی علمی ایران، طبق آمار مراکز معتبر، به جایگاه پانزدهم دنیا ارتقا یافته است.

اما آنچه در بین ابزارهای جنگ نرم بسیار مشهود‌ است و دشمن سرمایه‌گذاری زیادی بر روی آن کرده، رسانه‌ها‌ست. دشمن برای عملیات روانی خود سناریویی طراحی می‌کند و برای پیاده کردن آن از رسانه استفاده می‌کند. مثلاً موضوعاتی مثل حقوق بشر، آزادی، آزادی زنان و آزادی مطبوعات را به عنوان سناریو مطرح می‌‌نمایند و از رسانه‌ها برای اهداف خود استفاده می‌کنند.

در حال حاضر، ما با حوزه‌ی وسیع رسانه‌‌های ارتباطی نوین مواجه هستیم؛ یعنی علاوه بر رسانه‌های دیداری، شنیداری، نوشتاری یا مکتوب، رسانه‌های دیگری نیز به وجود آمده است که تحت عنوان رسانه‌های جدید از آن‌ها یاد می‌کنند؛ مثل موبایل، بازی‌های رایانه‌ای، ماهواره‌ها و فضای مجازی و به خصوص شبکه‌های اجتماعی.

اگر بخواهیم از منظر عملیات‌های رسانه‌ای و روانی به موضوع هجمه به انقلاب اسلامی بپردازیم، آیا می‌توانیم تاکتیک‌ها و محورهای مشخصی را بیان کنیم؟

در مرحله‌ی اول، نظام سلطه پیام تولید می‌کند. رهبر انقلاب می‌گویند ما در حال حاضر با یک جبهه‌ی استکباری مواجه هستیم که شامل صهیونیسم جهانی، آمریکا که در رأْس این جبهه قرار دارد و برخی از کشورهای اروپایی است. اخیراً جبهه‌ای دیگر تحت عنوان «جبهه‌ی ارتجاع» را مطرح کرده‌اند که در سوریه، مصر، لیبی و جاهای مختلف دیگر، نمود پیدا می‌کند؛ ولی همه‌ی این ترفندها علیه انقلاب اسلامی است.

پس در مرحله‌ی اول، دشمن پیام تولید می‌کند و به وسیله‌ی همین پیام‌ها، در منطقه دو کشور را اشغال می‌کند. آن پیام گسترش دموکراسی است. پیام دیگر حقوق بشر است. در حال حاضر پیام مقابله با تروریسم را هم تولید کرده‌اند و بر آن متمرکز شده‌اند. اول برای این پیام‌ها زمینه‌سازی رسانه‌ای می‌کنند و مثلاً برای آن فیلم می‌سازند.

مثلاً وقتی می‌خواستند افغانستان و عراق را اشغال کنند، پروژه‌ی یازده سپتامبر را شکل دادند و قبل از شکل دادن آن، چند فیلم ساختند و اکران کردند؛ مثل «سی‌اچ»، «آرماگدون»، «جنگ دنیاها» و «روز استقلال» که موضوع همه‌ی این فیلم‌ها حمله به یک شهر‌ در آمریکاست که برج‌های بلندی دارد و دائماً در فیلم‌های هالیوودی تکرار می‌شود. این شهر، شهری جز نیویورک و محله‌ای جز ‌منهتن نیست. منهتن نماد نظام سرمایه‌داری و دنیای مدرن است. در این فیلم‌ها این گونه نشان داده می‌شود که گروه‌های تروریستی یا حتی موجودات فضایی به آن حمله کرده و در صدد نابودی آن و ساکنینش هستند.

با ساخت این فیلم‌ها بود که زمینه را برای واقعه‌ی یازده سپتامبر آماده کردند. در حالی که در فیلم‌های مستند، افشا شد و هر کسی هم که فکر کند متوجه می‌شود که انفجار برج‌های دوقلو کار هواپیما نمی‌تواند باشد. هواپیما به آن برخورد می‌کند، ولی این انفجار از بالا نیست، بلکه طبقه به طبقه و کارسازی شده است. این اتفاق را آقای تی‌یری میسان، نویسنده‌ی فرانسوی کتاب «دروغ بزرگ» در سال 2009، که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌ها هم محسوب می‌شود، تشریح کرده است.

اما بعد از این اتفاق، مؤسسه‌ی نظرسنجی گالوپ از مردم نظرسنجی می‌کند که این حمله توسط چه کسی صورت گرفته است؟ جالب آنکه 73 درصد آمریکایی جواب می‌دهند کار، کار مسلمان‌ها‌ست! چرا؟ چون رسانه‌های آمریکایی و غربی، از قبل برای آن ذهنیت ایجاد کرده و فیلم ساخته‌ بودند. بعد از یازده سپتامبر، به شهرهای آمریکایی و اروپایی که مسلمانان در آنجا مدرسه، خانه و فروشگاه داشتند یا مشخص بود که مسلمان هستند، حمله شد و حتی کشته هم دادند.

همچنین گفته می‌شود که این گونه نیست که بتوانند این برج آمریکا را منفجر یا در آن بمب‌گذاری کنند. امکان دارد با سلاح‌های غیرمتعارف یا از راه دور این حمله‌ها و این تهدیدات صورت گرفته باشد. اینجاست که بحث دروغینِ داشتن سلاح هسته‌ای عراق مطرح می‌شود و بعد عراق را در 23 روز اشغال می‌کنند. وقتی مؤسسه‌ی گالوپ در این زمینه نظرسنجی می‌کند، بیش از هفتاد درصد مردم رضایت می‌دهند که آمریکایی‌ها به عراق حمله کنند.

این ذهنیت را رسانه‌ها با چیدمان فعالیت‌های رسانه‌‌ای، دیداری، نوشتاری و الکترونیک به وجود می‌آورند. این گونه ماجرای یازده سپتامبر را طراحی و عراق و افغانستان را اشغال کردند. حال این اتفاق تنها اشغال این دو کشور نیست. این دو کشور دو همسایه‌ی بزرگ ایران از حیث داشتن مرز هستند؛ یعنی آمریکایی‌ها با این اشغال، هم‌مرز جمهوری اسلامی شدند. بعد از آن می‌بینید که تولیدات فرهنگی مثل فیلم، سی‌دی، مشروبات الکلی و مواد مخدر به راحتی از مرزها وارد ایران می‌شود.

آیا آن‌ها در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری هم اقداماتی را برای تأثیرگذاری بر فرآیند انتخاب انجام داده‌اند؟ آیا می‌توان سرفصل این اقدامات را مشخص کرد؟

در عملیات روانی حدود صد تاکتیک وجود دارد که غربی‌ها در این حوزه تخصص و تبحر زیادی دارند و سرمایه‌گذاری شدیدی هم روی رسانه‌ها و عملیات روانی کرده‌اند. آن‌ها متخصصین ویژه‌ای در حوزه‌ی عملیات روانی دارند که به درستی سناریو می‌چینند، به نتیجه می‌رسانند و ابزارهای مختلفی برای موضوع عملیات روانی تدارک دیده‌اند و ما نمی‌توانیم این موضوع را نادیده بگیریم که دشمن در حوزه‌ی عملیات روانی دارای تخصص است. دشمن از تاکتیک‌هایی مثل برچسب زدن، کلی‌گویی، شایعه‌سازی، دروغ، اهریمن‌سازی، سانسور، ترور شخصیت، تفرقه و تضاد، تکرار، مبالغه و امثالهم به وفور استفاده می‌کند.

موضوعی که رهبر انقلاب در بحث ویژگی‌های جنگ نرم بیان می‌کنند، این است که دشمن در جنگ نرم به دنبال ایجاد تردید‌ و ناامید کردن مردم از آینده‌ است و بر این اساس از تاکتیک‌های مختلف استفاده می‌کند. یکی از این تاکتیک‌های پُرکاربرد، مبالغه یا بزرگ‌نمایی است. رهبر انقلاب این موضوع را تحت عنوان اینکه اصلی‌ها را فرعی و فرعی‌ها را اصلی نکنید، بسیار تذکر داده‌اند.

ایشان می‌گویند من نمی‌گویم به این موضوعات نپردازید، بپردازید ولی آن را اصلی‌ نکنید. مثلاً اگر در فتنه‌ی 88 به مذاکرات مجلس در روزهای 23 تا 26 خرداد دقت کنید، می‌بینید که بحث ظلم به نظام و متهم کردن آن به تقلب یازده‌میلیونی را فراموش کردند و به چند تخلف فرعی پرداختند. این تاکتیک دشمن است که چیزهای کوچک را بزرگ و مسائل پیش‌پاافتاده را اصلی جلوه می‌دهد.

ما از سال 84 تا سال 88 تحقیقاتی راجع به صحبت‌های رهبر انقلاب در حوزه‌های فرهنگ و تهدیدات فرهنگی انجام دادیم. بیشترین کلمه‌ای که ایشان به کار برده بودند و حدود ششصد محور گوناگون داشت، کلمه‌ی «دشمن» بود. ایشان تأکید کرده بودند که دشمن را فراموش نکنید و او را بشناسید.

گویا موضوعی به نام «دشمن‌شناسی» آن قدر مهم و حیاتی است که همواره باید به آن پرداخت. البته واژه‌ی دشمن در تعریف ایشان جبهه‌ی استکبار است که در رأس آن هم آمریکا قرار دارد. در دیداری که همین چند وقت پیش در ماه رمضان با دانشجویان داشتند نیز باز ایشان به همین تاکتیک دشمن اشاره کردند و فرمودند که جدا کردن مسائل اصلی از فرعی، مسائل درجه یک از مسائل درجه دو و سرگرم نشدن به مسائلی که از اولویت برخوردار نیستند، از مسائل مربوط به عرصه‌های شور و شوق دانشجویی است.

البته بخشی‌ از این بی‌توجهی به دلیل کم‌کاری رسانه‌ها و نخبه‌های ما‌ست، برعکس رسانه‌های غربی که در این زمینه بسیار پیشرو هستند.

آن‌ها هماهنگ و به صورت جدی عمل می‌کنند و شاید به بسیاری از مسائلی که اتفاق افتاده هم نپردازند، ولی بعضی از مسائل را بر اساس سناریویی که می‌چینند بزرگ می‌کنند، ولی ما از آن غافل هستیم. رسانه باید تخصص داشته باشد و تفکر راهبردی پیدا کند و بداند چه مسئله‌ای در حال حاضر مهم است و باید به آن پرداخته شود و از کنار چه مسائلی باید گذشت. بر این اساس است که وقتی مسائل فرعی اصل شود، خیال دشمن راحت خواهد ‌شد، زیرا می‌داند که ما از دشمن و مسائل اصلی غافل شده‌ایم و آن زمان است که به راحتی بر همه‌ی گروه‌ها غلبه و تسلط پیدا می‌کند.

متأسفانه رسانه‌های ما تخصصی عمل نمی‌کنند. بیشتر از اینکه تعقل به خرج دهند احساسی هستند و متأسفانه پرداختن به مسائل اصلی و فرعی را رعایت نمی‌کنند. نمی‌گویم رسانه‌ها نباید وابسته به جریان یا گروه خاصی باشند (که شاید شدنی هم نباشد)، بلکه باید در عین وابستگی به یک جریان و گروه، برای خود اولویت داشته باشند.

ما قانون اساسی و انقلاب اسلامی داریم. انقلاب اسلامی تولیدات، پیام‌ها و نظریاتی دارد که اصل هستند. این اصل‌ها از بیانات حضرت امام و رهبر استخراج می‌شود و اولویت‌ها را مشخص می‌کند. اگر رسانه‌ها تفکر راهبردی داشته باشند، اولویت‌ها را انتخاب و بر اساس آن کار می‌کنند، نه بر اساس خواسته‌ها و امیال جریانی. آن‌ها می‌توانند وابسته به جریان و گروه خود باشند، ولی نباید از اهداف عالی عدول کنند.

مثلاً دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات با هم دشمن هستند، ولی در طی این 34 سال هرگز در مخالفت با جمهوری اسلامی و حمایت صد درصدی از رژیم اشغالگر قدس شک نداشته‌اند. هر دو همواره تأکید داشته‌اند که امنیت رژیم صهیونیستی یا اسرائیل برای آمریکا اولویت دارد، ولی شیوه‌‌های آنان متفاوت است. جمهوری‌خواهان و نئوکان‌ها، جنگ‌طلب هستند و معتقدند که برای رسیدن به هدف و ایجاد امنیت و رفاه برای مردم آمریکا باید خارج از مرزها وارد عمل شد؛ در حالی که دموکرات‌ها که نژادپرست هستند، به اقدامات نرم معتقدند. ولی در اهدافی که برای آمریکا ترسیم شده است، هیچ مخالفت و اختلافی با هم ندارند.

بنا بر شواهد، «رسانه‌ی ملی» دارای بیشترین نفوذ رسانه‌ای در ایران است، اما متأسفانه در مأموریت‌های محوله، آن گونه که باید، عمل نکرده است. مثلاً در همین ماجرای فتنه‌ی 88، رسانه‌ی ملی نتوانست در روزهای نخستین آشوب‌ها، فعالیت مناسبی در جهت کاهش حجم آشوب‌ها و درگیری‌ها داشته باشد.

بله، قبول دارم، اما رسانه‌ی ملی در حال حاضر بسیار بهتر از گذشته شده است. از فتنه‌ی 88 به بعد، هوشیاری، نوآوری و پرداختن به موضوعات سیاسی با تنوع ‌بخشیدن و ایجاد جذابیت را شاهد هستیم. رسانه‌ی ملی در حوزه‌های سیاسی هم بهتر کار می‌کند و اقدامات خوب و تأثیرگذار آن را نمی‌توان نادیده گرفت. اما انقلاب اسلامی یک رسانه‌ی تراز انقلاب اسلامی را می‌طلبد. رسانه‌ای که به یک دانشگاه تبدیل شود؛ چنان که حضرت امام فرموده بودند که صداوسیما باید به یک دانشگاه تبدیل شود.

با توجه به رسانه‌های متفاوت و مختلف، فراگیری رسانه‌های بیگانه، تسلط این رسانه‌ها بر حوزه‌های مختلف، تنوع، ایجاد جذابیت‌های کاذب و دسترسی آسان به سایر رسانه‌ها، هنوز حرف اول را در کشور ما رسانه‌ی ملی می‌زند؛ یعنی مخاطبین جمهوری اسلامی مخاطبین خوب رسانه‌ی ملی هستند و رسانه‌ی ملی باید از این فرصت استفاده کند و اگر به درستی از این فرصت استفاده نکند، مخاطبین خود را از دست خواهد داد.

رسانه‌ی ملی نسبت به گذشته خوب کار کرده است، ولی نه در حد یک رسانه‌ی تراز انقلاب اسلامی. یعنی تولیدات آن هنوز در شأن انقلاب اسلامی نیست. هرچند سریال‌های فاخری به ویژه در حوزه‌های دینی تولید کرده است؛ مثل «مردان آنجلس»، «مریم مقدس»، «امام علی»، «مختار» و «یوسف پیامبر» که مخاطبین جهانی پیدا کرده‌اند، ضمن اینکه مخاطب داخل را هم پاسخ‌گو بودند و جایگزین خوبی برای برخی از تولیدات خارجی شدند، اما هنوز در حوزه‌های دیگر مثل مستندهای مبتنی بر واقعیت، اخبار و گزارش‌های تولیدی مشکل دارد.

رهبر انقلاب چندی پیش دو مؤلفه را در بحث‌های خود تذکر می‌دهند؛ یکی آرمان‌گرایی و دیگری انقلابی‌ بودن. یعنی مقابله با جنگ نرم با آرمان‌گرایی تحقق پیدا می‌کند. رشد حوزه‌های مختلف، مثل اقتصاد مقاومتی، جنبش علمی، نهضت نرم‌افزاری، خودکفایی در اقتصاد و شکوفایی در فرهنگ، با کسانی که تفکر انقلابی داشته باشند، صورت می‌گیرد. کسی که تفکر انقلابی داشته باشد، باید آرمان‌گرا باشد. آرمان‌گرایی هم همان طور که رهبر گفته‌اند، می‌تواند متناسب با واقعیت‌ها باشد. این گونه می‌توان در مقابل جنگ نرم، عملیات روانی و جنگ رسانه‌ای دشمن کاملاً مقاومت و آن را خنثی کرد.

البته ما در برخی از موضوعات به یک جنگ نرم علیه دشمن تبدیل شده‌ایم؛ یعنی به نوعی دشمن دارد در مقابل هجمه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی از خود دفاع می‌کند، ولی دفاع او تهاجمی است، زیرا امکانات وسیع، عوامل، عناصر و نیروهای بسیار دارد و در همه‌ی جبهه‌ها علیه انقلاب اسلامی فعال شده است. این است که مردم ما، به ویژه جوانان، باید تفکر انقلابی و آرمان‌گرایانه داشته باشند و عمل ما هم باید عمل انقلابی باشد.

باید تفکر انقلابی حاکم باشد که متأسفانه در حال حاضر، بر حوزه‌های اداری حاکم نیست؛ یعنی سیستم اداری ما تغییر چندانی نکرده و به همان شیوه‌ی ثابت به نسل بعد منتقل شده است. یعنی برخی کارمندان مثل کارمندان سی سال پیش به ارباب‌رجوع بی‌احترامی و بی‌اعتنایی می‌کنند. البته این موضوع نسبی است و نمی‌خواهیم همه‌ی حوزه‌ها و افراد را زیر سؤال ببریم، ولی در اکثر حوزه‌ها به همین گونه است. اگر چنین باشد، دشمن نفوذ می‌کند و کلام و رسانه‌ی او تأثیرگذار می‌شود.

به همین دلیل است که مقام معظم رهبری دائماً تکرار می‌کنند و می‌گویند من دیپلمات نیستم، بلکه انقلابی هستم. تفکر انقلابی کارساز است و کارها را پیش می‌برد و در آن جهاد وجود دارد که عمل جهادی هم به نوعی عمل انقلابی است.

رهبر انقلاب در آخرین دیدار خود با دانشجویان، در رابطه با نقش رسانه‌های غربی، دو تاکتیک این رسانه‌ها در مقابله با انقلاب اسلامی را بیان کردند؛ اول واقعی نشان دادن غیرواقعیت‌ها و القای آن و دوم نادیده گرفتن برخی از واقعیت‌های موجود. آن‌ها برای این کار از چه تاکتیک‌ها و شیوه‌هایی استفاده می‌کنند؟

یکی از شیوه‌های آنان استفاده از تاکتیک سکوت است؛ یعنی آن‌ها بسیاری از پیشرفت‌های ما را اصلاً مطرح نمی‌کنند. این گونه جهان از شرایط ما بی‌خبر می‌ماند. آن‌ها از این تاکتیک برای جلوگیری از اطلاع‌رسانی درست یا آشنا شدن مردم دنیا با پیشرفت‌های علمی جمهوری اسلامی استفاده می‌کنند. برخی از افراد حاضر در اجلاس‌ها با دیدن وضعیت کشور ما تعجب می‌کنند یا وقتی برخی از گروه‌های نخبه‌ی ما در المپیاد‌ها و مجامع علمی شرکت می‌کنند، از رشد، تغییر و تحول و همچنین نخبه‌های ما متعجب می‌شوند.

یکی دیگر از این تاکتیک‌ها برچسب زدن است. در این تاکتیک مثلاً جمهوری اسلامی را به عنوان یک کشور حامی تروریسم معرفی می‌کنند و اتفاقاتی را که در گوشه‌وکنار جهان رخ می‌دهد، به جمهوری اسلامی منتسب می‌کنند. یعنی تولید پیام می‌کنند و این پیام تأثیر می‌گذارد و بعد از تأثیر‌گذاری، پاک کردن آن از ذهن دشمن، با توجه به محدودیت‌هایی که در حوزه‌ی رسانه داریم، بسیار سخت می‌شود.

یا از تاکتیک‌هایی مثل ایجاد تفرقه و اختلاف برای مشغول‌سازی استفاده می‌کنند. مثلاً بحث قومیت‌های ترک، فارس، کرد، بلوچ و عرب و موضوعاتی مثل پان‌ترکسیم و پان‌کردیسم را مطرح می‌کنند و رواج می‌دهند و باعث اختلافات و اقدامات خشن می‌شوند. یا ممکن است بین مذهب شیعه و سنی تفرقه ایجاد ‌کنند که البته به این حوزه‌ها توجه ویژه‌ای دارند و برای آن سرمایه‌گذاری می‌کنند. این گونه هم از تاکتیک بزرگ‌نمایی و اصل جلوه دادن موضوعات فرعی استفاده می‌کنند و هم پتانسیل‌هایی را که باید برای آبادانی، توسعه‌ و رشد علمی کشور استفاده شود، به اختلافات قومی و مذهبی مشغول می‌کنند.

یکی از تاکتیک‌های دیگر‌ تاکتیک دروغ یا شایعه است؛ یعنی به دروغ مباحثی را مطرح و به جمهوری اسلامی منتسب می‌کنند و در سایه‌ی آن، به پیگیری اهداف خود می‌پردازند. تاکتیک دیگر کلی‌گویی است که توسط آن مسائل غیرواقعی را به صورت کلی مطرح می‌کنند، بدون اینکه به جزئیات آن بپردازند. این کلیات را در ذهن مخاطب می‌گنجانند و او را به نظام و عملکرد نظام و مسئولین بدبین می‌کنند.

تاکتیک پاره‌ی حقیقت‌گویی تاکتیکی‌ است که در آن بخشی از حقیقت را مطرح می‌کنند و بقیه‌ی موضوع را با مسائل غیرواقعی جلوه می‌دهند. شایعه هم به همین گونه است، در شایعه هم همیشه بخشی از مسائل واقعی است، ولی آن را طوری که می‌خواهند سازمان‌دهی و ترسیم می‌کنند و به خورد مخاطب می‌دهند.

راهکارهای مقابله با تاکتیک‌های رسانه‌های غربی چیست؟

در مقابل این تاکتیک‌ها، تاکتیک‌هایی مثل روشنگری‌، آگاهی‌بخشی، پر کردن خلأهای خبری، خبررسانی درست (واقعیت‌ها را واقعی جلوه دادن) وجود دارد که رسانه‌ها باید از حیث تاکتیک‌های عملیات روانی این تاکتیک‌ها در پیش بگیرند، زیرا این تاکتیک‌ها تخصصی است و باید با فرآیند خاصی برنامه‌ریزی و به اجرا گذاشته شود. متولیان رسانه و نیروهای رسانه‌ای باید در این حوزه‌ها تخصص پیدا کنند و بدانند که چگونه باید با تاکتیک‌های روانی دشمن مقابله کنند.

در ابتدای سخن عرض کردم که جنگ نرم معطوف به داخل‌ و عمل‌ ماست. ما می‌بینیم که سیره‌ی ائمه «کونوا دعاه ‌الناس به غیر السنتکم» را تأکید می‌کند. مثلاً رهبر انقلاب در حوزه‌های سیاسی، اخلاقی، اقتصادی، مدیریتی و علمی، سبک و سیره‌ای خاصی را به نمایش می‌گذارند. آن‌چنان که مؤسسه‌ی «American Enterprise»می‌گوید ما در ایران با ابرحریفی مواجه هستیم که هر نقشه‌ای را که طراحی می‌کنیم، او دست ما را می‌خواند و آن را خنثی می‌کند.

این است که انقلاب اسلامی در منطقه، در حوزه‌های بیداری اسلامی، تأثیر گذاشته است. نمونه‌‌ی آن، روز قدس‌ است که فراگیر و جهانی شده است و حتی مردم کشورهای غیرمسلمان مثل آمریکای لاتین هم در این روز علیه صهیونیست‌ها شعار می‌دهند. در کنار اقداماتی که صورت گرفته، بیداری اسلامی در حال حاضر نهادینه شده است و همان طور که رهبر در دیدار با دانشجویان فرمودند، آن‌ها هر کاری هم در مصر و لیبی و بحرین انجام دهند، باید بدانند که بیداری اسلامی نهادینه شده است و ان‌شاءالله این روند ادامه خواهد داشت.

من مقابله با جنگ نرم و عملیات روانی دشمن را در حوزه‌ی عمل داخلی مؤثرتر می‌دانم؛ یعنی رسانه‌ها باید کار خود را انجام دهند، کارهای تاکتیکی‌ را اجرا، نقشه‌های دشمن را خنثی و با همان ابزارها و تاکتیک‌های مقابله، به دشمن هجمه کنند. اما در حوزه‌ی عمل باید گفت که مردم شب‌وروز با آن سروکار دارند. مردم در طی زندگی خود، نیازهای مختلف مادی، معنوی،‌ اقتصادی‌، سیاسی، اجتماعی‌ و نظامی دارند‌ که حل این نیازها باید به دست مسئولین مختلف در بخش خصوصی، مردمی و دولتی صورت گیرد.

این نیازها، نیازهای واقعی مردم هستند که باید مسئولین در برابر آن‌ها پاسخ‌گو باشند. مردم احترام می‌خواهند؛ یعنی کارمندان، مبلغان و قشرهای مختلفی که مسئولیت دارند، نباید بر مردم منت گذارند که کاری برای آنان انجام ‌داده‌اند. آنان در مقابل حقوقی که می‌گیرند، وظیفه‌‌ی خدمتگزاری دارند. خدمتگزاری باید بدون منت و همراه با احترام و خوش‌رویی باشد. رهبر این‌ موارد را در بحثی به نام سبک زندگی ترسیم کرده‌اند تا بتوانیم آسیب‌ها را بشناسیم و بر اساس این آسیب‌ها، سبک زندگی را اسلامی کنیم.

‌اگر ما بتوانیم در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی، سبک زندگی خود را به سبک زندگی دینی و اسلامی نزدیک کنیم و سبک زندگی اسلامی برای ما نهادینه و فرهنگ شود، عملیات روانی و جنگ روانی دشمن خنثی و تأثیر اقدامات دشمن بر مردم کمتر می‌شود. هر جا مردم احساس کرده‌اند که مسئولین صداقت دارند، از آنان حمایت کرده‌اند. این است که ما برای خنثی‌سازی باید از درون شروع کنیم. باید اصلاح اداری انجام دهیم و در تربیت مدیر و منابع انسانی تلاش کنیم تا مدیران مسلمان و متعهد باشند و با مردم با احترام و عزت رفتار کنند و برای انقلاب اسلامی و کشور بزرگی مثل ایران ارزش و اهمیت قائل باشند.

حوزه‌‌های علمیه باید در بحث‌هایی مثل سبک زندگی وارد شوند و متناسب با پیشرفت روز، نظریه تولید و رسانه‌ها این نظریات اسلامی را ترویج کنند. دانشگاهیان وقتی می‌خواهند درباره‌ی یک موضوع دینی تحقیق انجام دهند، از مدل‌های خارجی استفاده می‌کنند. وقتی از آن‌ها می‌پرسیم که چرا از قرآن و منبع وسیع و همه‌جانبه‌ی نهج‌البلاغه استفاده نمی‌کنید، ‌می‌گویند آن‌ها فاقد مدل هستند.

بنابراین این مدل را باید تولید کرد. مراکز دینی، حوزه‌های علمیه و علمای دین ما باید نظریه تولید کنند و اساتید و رسانه‌ها هم در ترویج، مدل‌سازی‌ و تبلیغ آن کوشا باشند. اگر ما سیره‌ی زندگی خود را از مهد کودک تا دانشگاه،‌ سیره‌ی ائمه قرار دهیم و از مؤلفه‌های موجود در قرآن و نهج‌البلاغه استفاده کنیم، رفتار ما اقناع‌کننده خواهد بود و به پیام‌های جذاب در دنیا تبدیل می‌شود. اگر ما آن پیام‌ها را در حوزه‌ی رفتار و هنجار به ارزش تبدیل کنیم و متناسب با آن رفتار خود را اصلاح و آن را در همه‌ی سطوح نهادینه کنیم، عملیات روانی و جنگ نرم دشمن خنثی خواهد شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر