۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۸:۳۰
کد خبر: ۴۷۵۵۲
سیاست های مهاجرتی مبتنی بر حبس، اخراج و نظامی گری ثابت کرده اند که شکستی مصیبت بار بیش نیستند و ترامپ همچنان با سماجتی مضاعف به ادامه مسیری اصرار دارد که رنج افراد و خانواده های بیشماری را به دنبال دارد.
به گزارش پایداری ملی، اگر به برخوردی که دولت ترامپ در طول دو سال و نیم گذشته با مسئله مهاجرت داشته نگاه کنید، متوجه الگویی از تنش و ناکارآمدی مزمن در آن خواهید شد. مثل خیلی های دیگر ممکن است این الگو را به عنوان یک رشته ازشرایط اضطراری و رخدادهای پر تنش درک کرده باشید: اعلام وقوع یک «حمله» به مرزهای ما؛ تعطیلی یا تهدید به تعطیلی دولت یا مرزهای جنوبی ما؛ جداکردن خانواده مهاجران هنگام عبور از مرز؛ کناره گیری اجباری مقامات دولتی که قادر به برآورده کردن مطالبات رئیس جمهور برای در پیش گرفتن تمهیدات همواره شدیدتر نیستند.

بخشی از این رفتار جنون آمیز دولت را می توان ناشی از آمیزه ای خاص از بی لیاقتی، غفلت خودخواسته و خودشیفتگی مسموم کننده دانست. اما بخش عمده این رفتارها زمانی بهتر قابل می شود که مفهوم «دکترین شوک» را مد نظر قرار دهید، اصطلاحی که نویسنده و فعال سیاسی نائومی کلاین در سال 2007 در کتاب خود وضع کرد («دکترین شوک: ظهور سرمایه داری مصیبت»). کلاین در این کتاب و مطالب بعدی خود نشان داد که چگونه رهبران سیاسی از سردرگمی و ترس ناشی از انواع مصیبت ها بهره برداری می کنند، مصیبت هایی چون یک فروپاشی اقتصادی ناگهانی، یک حمله تروریستی، یک بلای طبیعی. این رهبران با دنبال کردن حاکمیت تمامیت گرایانه وضعیت اضطراری اعلام می کنند و از این شرایط برای به اجرا گذاشتن تمهیداتی که به نفع نخبگان اقتصادی و سیاسی است بهره برداری می کنند.

در مورد سیاست های مهاجرتی ترامپ چند «وضعیت های اضطراری» به وضوح از سوی دولت تولید یا ایجاد شدند، از جمله  متوقف کردن «برنامه اقدام تعویقی برای ورود کودکان» یا اعلام سیاست بی رحمانه «مدارای صفر» (جدا کردن خانواده ها). در حالی که عناوین خبری بر این مسائل موضوعات تمرکز داشتند، دولت به تلاش های خود برای جرم انگاری مهاجران و عادی سازی تاکید خود بر بازداشت، اخراج و نظامی کردن مرزهای ما ادامه می داد. این تلاش های دولت به تداوم سودآوری برای شرکت های زندانبانی انتفاعی مثل گروه جی ای او (با 2 میلیارد و 300 میلیون دلار درآمد در سال 2018) و کور سیویک (با یک میلیارد و 800 میلیون دلار درآمد در سال 2018) و تعدادی دیگر از پیمانکاران نظامی شریک در تامین امنیت مرزی  انجامید.

اکنون ما با یک بحران مرزی محض و بی سابقه مواجه ایم. همانطور که روزنامه نگاران نیویورک تایمز گزارش داده اند تعداد کسانی (اکثر اهل آمریکای مرکزی) که تلاش دارند از مرز عبور کنند و در آمریکا پناهجو شوند به حدود 100 هزار نفر در هر ماه یعنی حدود یک میلیون نفر در سال افزایش یافته است. تعداد خانواده های مهاجری که در فوریه گذشته به دنبال ورود به کشور بوده اند  پنج برابر شده و اکنون به 800 هزار پرونده ثبت شده در دادگاه های مهاجرت رسیده است که روند رسیدگی به هر پرونده به طور متوسط 700 روز طول می کشد. بسیاری از خانواده ها که به کشور وارد می شوند نیز به شکل دردناکی با منابع ناکافی در زمینه مسکن،  غذا و مراقبت های درمانی مواجه اند.

همانطور که نائومی کلاین اشاره کرده، اقدامات و سیاست های دونالد ترامپ به ناهنجاری انباشت گرایش های ضد دمکراتیکی انجامیده که تا سال ها بر فرهنگ سیاسی آمریکا تاثیر خواهد گذاشت. واکنش های ترامپ به تازه ترین بحران ها – تهدید او به بستن مرز، تلاش های او برای دشوارتر کردن روند پناهجویی و کاستن از میزان کمک های آمریکا به کشورهای آمریکای مرکزی- از دل چنین گرایش هایی ظاهر می شود. و همانطور که می توان انتظار داشت، واکنش های او  با تشویق مردم به اینکه هر چه زودتر دست به مهاجرت بزنند و با حذف برنامه هایی که می تواند به کاستن از خشونت در کشورهای همسایه کمک کند، نه تنها مشکلات را تخفیف نداده بلکه آنها را تشدید نیز کرده است.

دو سال و نیم گذشته ما را به تلاقی گاه حساسی رسانده است. سیاست های مهاجرتی مبتنی بر حبس، اخراج و نظامی گری ثابت کرده اند که شکستی مصیبت بار بیش نیستند و ترامپ همچنان با سماجتی مضاعف به ادامه مسیری اصرار دارد که رنج افراد و خانواده های بیشماری را به دنبال دارد. او به پشتوانه قدرت جایگاه و حمایت متحدان ضد مهاجرت خود، هر روز دکترین شوک خود را برای منحرف کردن حواس ها و سردرگم کردن ادامه می دهد. همراه با رشد این بحران، خطر و پتانسیل لطمات بیشتر نیز افزایش پیدا می کند.

 با این حال هر چه بحران بزرگ تر می شود، احتمال تغییر مثبت نیز افزایش پیدا می کند. دیدن اینکه کمک ها به دیگر کشورها برای مقابله با خشونت و فقر، سرمایه گذاری بسیار خردمندانه تری از صرف میلیون ها دلار روی پهبادها و دیگر تجهیزات نظامی است، نباید کار چندان دشواری  باشد. با اندکی آگاهی، درک غیراخلاقی بودن زندانی کردن مهاجران در تاسیسات نگهداری نباید کار شاقی باشد. فهم اینکه  بدیل بسیار بهتر (و بسیار کم هزینه تر) برنامه های مساعدت اجتماعی می تواند به مردم کمک کند تا در اجتماعات خود ادغام شوند یا درک اینکه حذف انگ جرم انگاری از میلیون ها تن می تواند  پتانسیل انسانی را به طرقی غیر قابل تصور تحقق بخشد، کار ناممکنی نیست.

شاید در جو سیاسی فعلی حاکم بر کشور، این دیدگاه ها از نگاه خیلی از افراد، بیگانه یا حتی تهدید آمیز به نظر برسد و اطمینان از شنیدن منصفانه صدای آنها در میان سرو صدای دکترین شوک ترامپ، دشوار و خسته کننده باشد. اما رنج های امروز بی ثمر نمی ماند و در دراز مدت، این رنج ها نویدبخش دیدگاهی جامع تر و غنی تر نسبت به اجتماع انسانی خواهند بود.

نویسنده: اندرو ماس (Andrew Moss) استاد «جنگ و صلح در ادبیات» در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر