۱۴ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۰
کد خبر: ۴۵۳۱
جمهوری اسلامی ایران در زمان کنونی مهمترین دشمن ایدئولوژیک غرب و به خصوص آمریکا محسوب می شود. از آن روست که از بدو انقلاب اسلامی در فازهای متعدد برای نابودی آن از سوی آمریکا هزینه شده است. آگاهی از این برنامه ها برابر است با آگاهی از دشمنی های دشمن. موضوع هسته ای ایران در سال های اخیر به خط مقدم نبرد نرم ایران و غرب تبدیل شده است.
اهمیت مسأله زمانی هویدا می شود که بدانیم آمریکا در مواجهه با شوروی درطول جنگ سرد، از سال ۱۹۴۵ تا۱۹۹۰، بمدت۴۵ سال،تنها سه دکترین عملیاتی در دستور کار داشت: دکترین «تلافی بزرگ»، «واکنش منعطف» و «انهدام حتمی متقابل» (ضد نیرو). اما بر روی ایران در ۱۰ سال اخیر از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱، حدود ۱۱ دکترین و استراتژی آزمایش کرده است. پس آمریکا در برابر ابرقدرتی مثل شوروی، بطور متوسط هر پانزده سال؛ یک دکترین!! و در برابر ایران تقریباً هر سال؛ یک دکترین!! به اجرا گذاشته و البته در همه آنها، کمابیش شکست خورده و ناموفق بوده است.

یازده استراتژی: از سال ۲۰۰۱، به ترتیب «هویج و چماق» (۲۰۰۲)- پلیس خوب، پلیس بد (۲۰۰۳)- مکانیسم ماشه (۲۰۰۴)- شوک و بهت (۲۰۰۵)- چیکن استراتژی (۲۰۰۵)- استراتژی قورباغه (۲۰۰۶)- آنفلانزای نیویورکی (۲۰۰۷)- استراتژی دایم پارادایم (۲۰۰۸)- هویج سمی (۲۰۰۸)- آژاکس ۲ (۲۰۰۹)- مده آ (۲۰۱۰).

این نکته اثبات می کند که حل و فصل موضوع هسته ای ایران برای غرب، پیچیده تر، پرهزینه تر و طاقت فرساتر از فروپاشی شوروی شده است.

غرب دائماً در حال تغییر تاکتیک و استراتژی است و جواب استراتژی را باید با استراتژی داد و به استراتژی دشمن حمله کرد. در این نوشتار به شکلی گذرا بر راهبردهای اتخاذ شده جهان غرب علیه جمهوری اسلامی ایران مروری خواهیم داشت.

دکترین (Doctrine) به نظریه، اصول عقیده، آیین، مکتب یا قواعد بنیادین معتبری گفته می شود که هدایت کننده اقدام در پشتیبانی از سیاستها و برنامه ها در جهت تامین اهداف بوده و به کاربردن آنها مستلزم درک مقتضیات و تصمیم گیری صحیح و منطقی می باشد.

این مقاله به معرفی دکترین ها و استراتژی های غرب در مقابل جمهوری اسلامی ایران به صورت اجمالی پرداخته است.

۱- استراتژی هویج و چماق (Carrot and Stick)

با طرح محور شرارت از سوی رئیس جمهور آمریکا، دکترین هویج و چماق، همزمان علیه عراق و ایران مطرح شد. مبتنی بر این دکترین، کشور هدف، همچون اسب «وحشی» است که باید «رام» شود. به هنگام گرسنگی اسب وحشی در بند، او را تطمیع نموده و به او «هویج» می دهند. اما با هربار که آن اسب، بخشی از هویج را می خورد، یک ضربه شلاق یا چماق بر سر او فرود می آید. تکرار این روند تطمیع با هویج و تهدید با چماق، تا زمان «رام» شدن آن اسب ادامه می یابد: تا زمانی که «زین» را بر پشت خود بپذیرد و «سواری» بدهد. این دکترین در مورد عراق صدام حسین در کمتر از چهارده ماه به نتیجه نشست، اما در مورد ایران مؤثر واقع نشد. چماق در دست آمریکا و اسرائیل و هویج در کف اتحادیه اروپا خشکید.

در استراتژی هویج و چماق فرض بر این بود که ایران به مثابه یک اسب وحشی است که باید رام غرب شود. در این فرآیند انگلیس، آلمان و فرانسه هویج را به دست می گیرند و آمریکا و اسرائیل چماق را. هویج عبارت است از امتیازاتی که این سه کشور پیشنهاد می دهند و چماق نیز ضرباتی است که آمریکا پس از جذب ایران به این امتیازات بر سر ایران می کوبد. به عنوان مثال می توان به وقایع سال ۸۲ در موضوع هسته ای اشاره کرد. در تاریخ ۲۹/۷/۸۲ تفاهم نامه سعدآباد بین ایران و ۳ کشور اروپایی امضا شد که در آن ایران برای حل وفصل موضوع هسته ای خود به پذیرش پروتکل الحاقی ترغیب شده بود. در همین راستا در تاریخ ۱۹/۸/۸۲ پروتکل الحاقی توسط ایران پذیرفته شد. اگر تا به اینجا را با دکترین هویج منطبق کنیم، صدور قطعنامه های دوم و سوم شورای حکام در تاریخ های ۲۵/۹/۸۲ و ۲۵/۱۲/۸۲ با محوریت آمریکا چماق هایی بود که باید بر سر ایران فرو می آمد. می بینیم که غرب برای اعمال بخش دوم طرح خود یعنی چماق بیشتر از یک ماه صبر نمی کند.

۲- استراتژی پلیس خوب، پلیس بد (Good Cop Bad Cop)

با شکست دکترین هویج و چماق، رویکرد غرب تلطیف شد و لعاب قانون به خود گرفت: یک قانون جهانی وجود دارد که ضابط آن «واحد پلیس جهانی» است که اتفاقاً همه اعضای آن کشورهای غربی هستند.

این «کلانتری» جهانی، دو نوع پلیس دارد؛ پلیس خوب و پلیس بد. انگلیس، فرانسه و آلمان، به عنوان پلیس های خوب، در سر «گردنه» گذرگاه جهانی، جلوی اتومبیل ایران را گرفته و تقاضای نامشروع «تعلیق» بدون مدت تحقیقات و فعالیت های تکنولوژیک هسته ای ایران را ارائه نمودند. هشدار آنها این بود: توصیه ما این است که به خواسته های ما تن دهید، در غیر این صورت دو پلیس بد _ آمریکا و اسرائیل _ تا لحظاتی دیگر آژیرکشان سر می رسند و این «خواسته ها» را به زور به شما تحمیل می کنند.

پلیس خوب، پلیس بد در سال ۲۰۰۴ فرآیند بعدی بود. در این طرح که می توان آن را به نوعی تکامل یافته دکترین قبلی دانست، دنیا به مثابه دهکده ای است که چند کشور غربی ژاندارم آن هستند. در این میان ۳ کشور اروپایی پلیس خوب و آمریکا پلیس بد است. ایران بهتر است که قضیه پرونده هسته ای خود را با پلیس های خوب به پایان ببرد و با خواسته های این سه کشور اروپایی مبنی بر تعلیق کلیه فعالیت های هسته ای موافقت کند. تاکید مفرط مذاکره کنندگان اروپایی در مذاکرات ۲۵/۸/۸۳ پاریس بر تعلیق گسترده فعالیت های هسته ای گواه این است که آن ها نقش پلیس خوب را به خوبی ایفا کرده اند. متعاقب موافقت نامه پاریس در تاریخ ۲/۹/۸۳ تاسیسات UCF اصفهان تعلیق شد. ضمن این که سال ۸۳ بیشترین فراوانی سفر مدیر کل آژانس به ایران را به خود اختصاص داده که بی ارتباط با دکترین پلیس خوب نیست.

۳- استراتژی مکانیسم ماشه (Trigger Mechanism)

با شکست نمایش پلیس خوب، پلیس بد، چهار کشور معارض یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، خط قرمزی را تعیین نموده و مبتنی بر آن «مکانیسم ماشه» را تعریف کردند: اگر به خواسته های ما تن ندهید، به طور اتوماتیک «ماشه» اسلحه ضابطین قانون جهانی چکانده شده و پرونده شما به شورای امنیت رفته و … . با عدم موفقیت ارسال پرونده ایران به شورای امنیت، این دکترین نیز در پائیز ۱۳۸۳ابتدای ۲۰۰۴ به شکست انجامید.

اواخر سال ۲۰۰۴ و اوایل سال ۲۰۰۵ سال اعمال استراتژی مکانیسم ماشه بود. بر این اساس ایران یا باید خواسته های غرب را برآورده سازد یا اینکه آمریکا به طرف ایران شلیک خواهد کرد. ایران محور شرارت نامیده می شود و در همین راستا تهدیدها به حمله نظامی در سال ۸۳ شدت می گیرد. مروری بر سیاست رسانه های غربی نیز هماهنگی در قوت احتمال حمله نظامی به ایران را ثابت می کند. مجموعه نظام سلطه این گونه نشان می دهد که غرب دست به ماشه منتظر جواب ایران در برابر خواسته های آن ها است.

۴- استراتژی شوک و بهت (Shock and Awe)

شوک و بهت، یک اصطلاح تاکتیکی نظامی است که اصطلاحاً «غلبه سریع» نامیده می شود. اساس این تاکتیک، مبتنی است بر گیجی قطعی نیروهای حریف مقابل که بر این اساس، می شود پیروزی های آسانی را به دست آورد!! درست مثل کسی که وقتی تصادف می کند، تا لحظاتی گیج و البته بهت زده است و اگر یک دزد همان لحظه بخواهد کیف یا جیبش را بزند، راحت ترین کار ممکن را پیش رو دارد!!! بر مبنای این تاکتیک، باید به دشمن جوری ضربه زد که فلج شود و نتواند دفاع مناسبی را در پیش بگیرد.

وقتی به یک موجود زنده شوک _ به ویژه شوک روانی _ وارد شود، آن موجود، دوره ای از بهت را سپری خواهد نمود. هرقدر شوک قوی تر، طبیعتاً دوره بهت طولانی تر خواهد بود. بخش اول این دکترین را چگونگی وارد آوردن شوک دربرمی گیرد. در پائیز ۱۳۸۳ اکتبر ۲۰۰۴ آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، به دکترین قدیمی شوک و بهت علیه ایران روی آوردند:

آمریکا و هم پیمانانش، به شوک از درون ایران، بیش از شوک از بیرون تمایل نشان دادند. به طور مشخص، در بحث شوک از درون، دو گزینه را مورد نظر داشتند: شوک انقلابی ناشی از یک اغتشاش گسترده در سطح کشور ایران، و دیگری شوک دموکراتیک، ناشی از تحقق یک انقلاب مخملین، مانند آنچه در گرجستان و اوکراین رخ داد. گزینه اغتشاش گسترده داخلی محتمل و قریب الوقوع نبود، اما از آنجا که تا انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری ایران چند ماه بیشتر نمانده بود، فرض سران کاخ سفید بر تحقق «انقلاب صورتی» در روزهای انتخابات مزبور بود. تبلیغات گسترده و فضاسازی برای کشاندن مردم ایران به خیابان ها، توأم با تحصن و تحریم انتخابات، خط مشی غرب بود.

سرمایه گذاری بر شبکه های NGO داخلی مبتنی بر الگوی عمل «جورج سوروس» در اوکراین، غرب را به این باور رسانده بود که انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، تبدیل به یک «شوک» برای ایران می شود. اما این برآورد غرب به شکست انجامید و در واقع روند و نتیجه انتخابات و بی اعتنایی مردم ایران به تبلیغات غرب، نوعی «شوک» برای آمریکا محسوب گردید نه ایران.

بخش دوم این دکترین را ارزیابی ابعاد «بهت» پس از شوک و برآورد دوره ماندگاری آن بهت و چگونگی بهره برداری بهینه از آن، دربرمی گیرد.

از آنجا که آمریکا، موفق به وارد آوردن شوک _ از درون یا بیرون _ به ایران نشد، لذا «بهتی» پدید نیامد که بتواند از آن بهره برداری کند. سرنوشت محتوم این دکترین نیز شکست بود.

شوک و بهت درسال ۲۰۰۵ به صورت مشترک برای ایران و سوریه (با شوک حاصل از ترور مشکوک «رفیق حریری») به منظور خارج کردن سوریه از شطرنج سیاست لبنان و اخلال در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ ایران طراحی شد تا در مورد ایران یک تیر و چند نشان باشد؛ هم انتخابات که بالقوه برای نظام فرصت است به تهدید تبدیل می شود و هم موضوع هسته ای ایران که هنوز در دوران تعلیق است به سرانجام خود می رسد. پافشاری دولت منتخب بر از سرگیری فعالیت های اصفهان از یک سو و بصیرت رهبری، ملت، و خواص حاضر در انتخابات ۸۴ از سویی دیگر، عوامل خنثی کننده این استراتژی بودند. تصور این که واکنش کاندیدای شکست خورده سال۸۴ در دور دوم انتخابات، همانند نمونه مشابه سال ۸۸ باشد کافی است تا دریابیم کشور از چه تنگنایی به سلامت عبور کرده است. هر چهار استراتژی ذکر شده به نوعی با توهین و تحقیر نسبت به ملت ایران ملازم بود.

 

ادامه دارد…


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر
نظرات بینندگان
ناشناس
ICELAND
۱۳:۴۱ - ۰۸ آذر ۱۳۹۲
3
0
متشكریم ادامه اش كو
پاسخ
مدیر پایگاه
 


احد جعفري
-
۱۲:۲۶ - ۲۴ دی ۱۳۹۲
3
0
باسلام و تشكر
چنانچه امكانپذير باشد ادامه مطالب را داشته باشم
پاسخ