۰۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۴:۰۸
کد خبر: ۴۴۸۹۰
استاد دانشگاه هاروارد و مشاور باراک اوباما رئیس جمهوری پیشین امریکا معتقد است مقامات رسمی از علوم رفتاری استفاده می‌کنند؛ چرا که می‌خواهند در مشکلاتی که باید به طور فوری حل شود پیشرفت کنند؛ از جمله امنیت، بهداشت، رشد اقتصادی و فرصت‌های اقتصادی.

به گزارش پایداری ملی، «سازمان‌های به‌کارگیرنده اقتصاد رفتاری و روانشناسی» در آمریکا، بریتانیا و کشورهای دیگر به وجود آمده‌اند. در سراسر دنیا مقامات دولتی از علوم رفتاری برای حفظ جامعه، ایجاد کار بیشتر، رشد اقتصادی، کاهش فقر و افزایش امنیت استفاده می‌کنند.

گفتگویی با «کاس سانشتاین» در خصوص کتاب «اخلاق نفوذ؛ دولت در عصر علوم رفتاری» که توسط دانشگاه کمبریج منتشر شده، انجام داده است که از نظر می‌گذرد. این کتاب شامل منابع غنی اطلاعات درباره دیدگاه مردم نسبت به طیف وسیعی از نیروهای ترغیب کننده، شکل دهی گزینه‌های موجود و دستورات است.

«کاس سانشتاین» در حال حاضر استاد دانشگاه «رابرت والسملی» (Robert Walmsley University) در ‌هاروارد است. او از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ رئیس دفتر اطلاعات و امور تنظیمات کاخ سفید بوده است. او همچنین بنیانگذار و رئیس برنامه اقتصادی رفتاری و سیاست عمومی در دانشکده حقوق دانشگاه‌هاروارد می‌باشد. او پیش از کمیته کنگره بسیاری موضوعات را مورد بررسی قرار داده است و در نوشتن قانون اساسی و فعالیت‌های مربوط به قوانین فعالیت‌های اصلاحی در بسیاری از کشورها شرکت داشته است. وی مشاور باراک اوباما رئیس جمهور پیشین آمریکا نیز بوده است.

در این کتاب «کاس سانشتاین» ـ که یکی از نویسندگان کتاب پرفروش «Nudge» (سال ۲۰۰۸) است ـ به زمینه جدیدی دست یافت که تحقیق عمیق و در عین حال قابل فهم و جالب درباره مسائل اخلاقی مرتبط با موارد نیروی‌های ترغیب‌کننده، شکل دهی گزینه‌های موجود، دستوراتی بود که به مسائلی چون رفاه، آزادی، استقلال، عزت و بزرگی، بازیچه دیگری قرار گرفتن و الزامات و مسئولیت‌های یک کشور اخلاقی مربوط می‌شد. سانشتاین کتاب «کمک رسانی: چگونه تصمیم‌های مرتبط به امور بهداشتی، مالی و خوشبختی را بهبود بخشیم »، « Nudge : Improving Decisions about Health, Wealth, and Happiness » را همراه با اقتصاددان رفتارگرا ریچارد تالر  Richard Thaler به نگارش در آورد. در این اثر آن دسته از تأثیرات اجتماعی بررسی می‌شود که مصرف کنندگان را به انتخاب‌های بد تشویق می‌کند. بر این اساس، آنها نظریه‌ای را مطرح می‌سازند که با تکیه بر همان تأثیرات اجتماعی می‌توان مصرف کنندگان را به «انتخاب‌های خوب» واداشت. و این همانی است که آنها «پدرخواندگی لیبرال» می‌نامند، یعنی یک ناسازه گوئی که رسماً روش تحریف افکار عمومی را تشویق می‌کند.

در سپتامبر ۲۰۱۵ «باراک اوباما» رئیس جمهور امریکا که دوست بسیار نزدیک «کاس سانشتاین» بود «پدرخواندگی لیبرال» را به سیاست نوینش تبدیل کرد و ابزارهایی در اختیار دولت قرار داد تا این نوع «کمک‌رسانی‌ها» را افزایش دهند.

سوال اصلی شما در کتاب «اخلاق نفوذ» چیست؟

سوال اصلی آسان است. در واقع سوال اصلی این بود که چه زمانی تلاش دولت برای نفوذ بر شهروندان از نظر اخلاقی صحیح است؟ به طور خاص‌تر: آیا اینکه دولت مردم را منحرف کند، غیراخلاقی است؟ تلاش برای ترغیب مردم به داشتن رفتار خوب؟ من هم به بخش‌های خصوصی علاقه مندم؛ به کمپانی‌ها و  شرکت‌ها و همچنین به زندگی‌های خصوصی.

اگر ما می‌خواهیم پایبند اصول اخلاقی باشیم چه کاری باید انجام دهیم؟ شما از چه فرضیه‌ای برای پاسخ به این پرسش استفاده می‌کنید؟ استدلال اصلی شما چیست؟

استدلال اصلی من این است که دولت باید احساس کند آزاد است تا مردم را تحت تاثیر قرار دهد، ولی دولت نباید آنها را فریب دهد یا بازیچه خود قرار دهد. دولت باید حقیقت را بگوید، باید برای مردم احترام قائل شود.

ضرورت نوشتن این کتاب چه بود؟

همه جای دنیا دولت‌ها در تلاشند نفوذ خود را بر مردم اعمال کنند. گاهی به دلایل خوب و گاهی به دلایلی که خوبی آنها کمتر است. علاقه اخیر به «سازمان‌های به کار گیرنده اقتصاد رفتاری و روانشناسی» نشان می‌دهد اقتصاد رفتاری در هر منطقه‌ای در بسیاری کشورها نقش مهمی دارد. این یعنی مهم است که بپرسیم: محدودیت‌ها چیست؟

چرا مقامات رسمی از علوم رفتاری برای حفظ جامعه، ایجاد کار بیشتر، رشد اقتصادی، کاهش فقر و افزایش امنیت ملی استفاده می‌کنند؟

آنها از علوم رفتاری استفاده می‌کنند؛ چرا که می‌خواهند در مشکلاتی که باید به طور فوری حل شوند پیشرفت کنند؛ از جمله امنیت، سلامت، رشد اقتصادی و فرصت‌های اقتصادی. ملت‌ها دریافته‌اند که رویکردهای رفتاری از جمله «سازمان‌ها و نهادهای به کار گیرنده اقتصاد رفتاری و روانشناسی» واقعا موثرند. آنها می‌توانند باعث حفظ زندگی و طول عمر شوند و به دولت کمک کنند، عملکرد بهتری داشته باشد. علوم رفتاری کمک می‌کنند ایده‌های جدید موثری به وجود آیند که قبلا به کار گرفته نشده‌اند.

چرا ما در اقتصاد به دیدگاه اخلاقی نیاز داریم؟

ممکن است مردم کاملاً با اخلاق موافق نباشند، ولی موافقند که اخلاق مهم است. این در سال‌های اخیر در مورد همه ما صدق می‌کند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر