۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۳
کد خبر: ۲۷۲۳۹
ترامپ که موقعیت دولتش تضعیف شده، برای جلب حمایت لابی صنایع نظامی آمریکا، لازم دارد تا جنگ تازه‌ای راه بیاندازد و برای این منظور ایران بهترین هدف است.
خبرگزاری «نووستی» روسیه در تحلیلی می نویسد: پس از حمله ناگهانی اخیر به پایگاه هوایی در سوریه، بسیاری از "دونالد ترامپ" رئیس جمهوری آمریکا بعنوان سیاستمداری یاد کردند که همه مشکلات را با استفاده از توان نظامی بی رحمانه و تبلیغات قوی حل و فصل خواهد کرد.

بعد از آنکه تهدید حمله به کره شمالی، یک بلوف توخالی از آب درآمد، اعتبار ترامپ بشدت کاهش یافت و اکنون او بعنوان بازیگر ضعیفی در نظر گرفته می شود که حتی "کیم جونگ ایل" هم از او نمی ترسد.  

بعد از امکان درگیر شدن آمریکا در مناقشه نظامی در سوریه و همچنین بعد از ماجراجویی ناموفق در مورد کره شمالی، ترس و نگرانی از دست زندن ترامپ به اقدام خطرناک دیگری بوجود آمده که در واقع کمکی هم به درنظرگرفتن هوشیارانه خطرات احتمالی و امکانات سیاست خارجی واشنگتن نمی کند. برای مثال این احتمال کاملا جدی است که جنگ بعدی آمریکا دقیقا با هدف گیری موشکهای «تاماهاک» به سمت ایران آغاز شود.

نیاز ترامپ به حمایت لابی صنایع دفاع آمریکا

البته بسیار مهم است در نظر گرفت، دولت ترامپ که اکنون هم به دلیل اختلافات داخلی در حال گسستن است، مجبور باشد خود را از بند چندین محدودیت اساسی در سیستم اقتصادی و سیاسی آمریکا خارج سازد. مسئله این است که صنایع نظامی آمریکا برای اقتصاد این کشور بسیار ضروری و با اهمیت است و دارای منابع سیاسی بسیار جدی نیز می باشد که هر نوع تلاش برای ممانعت از کشانده شدن آمریکا به جنگ دیگری تنها ممکن است آن را به تعویق بیاندازد، نه آنکه امکان آن را از بین ببرد.   

یک ضرب المثل سیاسی است که می گوید: هر یک از روسای جمهوری آمریکا حتما باید یک جنگ بزرگ خاص خود داشته باشد. این به معنای آن نیست که رهبران آمریکا تشنه خون هستند، بلکه چنین جنگی در واقع قربانی معمولی دولتهای آمریکا به پای لابی صنایع نظامی است. ترامپ هم بعنوان رئیس جمهوری که محبوبیتی در میان سیاستمداران آمریکایی ندارد، بسیار نیاز دارد تا حمایت این نیروی قدرتمند داخلی را بدست آورد و برای این کار نیاز به یک جنگ دارد.  

اقتصاد آمریکا توان یک جنگ بزرگ را ندارد

البته بعید است که اقتصاد آمریکا بتواند توان مقاومت در برابر یک جنگ گسترده واقعی را داشته باشد، بخصوص اگر این جنگ آسیب جدی به اقتصاد جهانی وارد سازد که این به معنای آن خواهد بود که به فناوریهای بین المللی و زنجیره عرضه جهانی خسارت وارد می شود که این عوامل برای کار با ثبات شرکت‌های آمریکایی بسیار لازم هستند. چنین واقعیتی اهداف احتمالی برای چنین جنگ افروزی را بسیار محدود می سازد. بطور مشخص در خصوص دولت ترامپ، دو محدودیت مهم وجود دارد: از یک طرف او بسیار نیاز دارد که در مواردی که "باراک اوباما" ضعف نشان داده، قدرتنمایی کند. ولی از طرف دیگر هم، جامعه آمریکا از درگیری‌های نظامی دیگر خسته شده است و خود ترامپ هم در مبارزات انتخاباتی وعده داد که قصد ندارد به جنگ در خارج از سرحدات ایالات متحده بپردازد.

بر اساس آنچه گفته شد، خویشتن داری خاص دولت ترامپ در اقدام نظامی در سوریه و کره شمالی بیش از پیش قابل درک می شود. موضع گیری تبلیغاتی و قدرت نمایی، می تواند سیاست خوبی باشد، ولی خطر درگیری مستقیم نظامی با نیروهای دولتی سوریه در خاک این کشور و همچنین خطر جدی حمله هسته ای و آغاز یک جنگ واقعی در شبه جزیره کره، برای کاخ سفید، حداقل در شرایط فعلی قابل قبول نبودند. در رابطه با کره شمالی اوضاع از آن جهت پیچیده تر شده بود که حتی متحدان آمریکا در منطقه، یعنی سئول و توکیو هم مخالف سناریوی حل و فصل نظامی مشکل هستند و حتی رسانه های گروهی غربی نیز به این مسئله اعتراف کرده اند. البته اکنون دیگر ماجراجویی بالقوه آمریکا در سوریه و کره شمالی برای دولت ترامپ نتایج منفی بیشتری تا اثر مثبت به دنبال داشته است، ولی در صورت حمله به ایران، توازن نتایج مثبت و خطرات ناشی از آن کاملا متفاوت خواهد بود.

بایید اوضاع را از نگاه رئیس جمهوری آمریکا و اطرافیان او نگاه کنیم و همچنین عواملی را در نظر بگیریم که ممکن است به تصمیم کاخ سفید برای ماجراجویی نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران منجر شود.

صنایع نظامی آمریکا به دنبال جنگ تازه است

از لحاظ تبلیغاتی ترامپ می تواند از کارت ایران برای آن استفاده کند که نشان دهد می توان از راه حل نظامی هم به موفقیت برسد، در حالیکه دولت اوباما دست به سازش غیرموجهی در برابر تهران زده بود. علاوه بر این ترامپ می تواند یک مسئله دیگر را به فهرست وعده های انتخاباتی خود اضافه کند. او قول داده بود که با ایران با شدت تمام مقابله کرده و توافقنامه هسته ای را لغو کند. در شرایطی که وی از بسیاری از این وعده ها صرف نظر کرده، رویارویی با تهران می تواند کمک مهمی به حفظ وجهه سیاسی او کرده و ثابت کند که او توانسته حرف خود را عملی کند.

مسلما هر نوع اقدام نظامی علیه چنین قدرت منطقه ای بزرگی مانند ایران، نیازمند سرمایه گذاری قابل توجه و ابزار بسیار زیادی است و در عین حال هر نوع افزایش هزینه های نظامی دولت آمریکا را توجیه خواهد کرد و قطعا لابی صنایع نظامی از چنین سناریویی حمایت خواهد کرد.     

ضمن اینکه به دلایل تاریخی، ایدئولوژیکی، سیاسی و اقتصادی بسیاری هم حمله نظامی به ایران به احتمال زیاد مورد حمایت عربستان سعودی و اسرائیل قرار خواهد گرفت که هر دو متحدین اصلی آمریکا در منطقه خاورمیانه بشمار می روند و در عین حال نفوذ خاصی نیز در عرصه سیاست داخلی ایالات متحده دارند. طبق اطلاعات رسانه های گروهی آمریکایی، دقیقا موضوع ایران، مهمترین موضوع مذاکرات ترامپ در سفر آتی خود به ریاض و تل آویو خواهد بود.

منافع اقتصادی حمله به ایران چه خواهد بود؟

ترامپ بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشد، «رئیس جمهوری نفتی» معروف شده است.  او تاکنون هم چند گام برای حمایت از شرکت‌های نفتی آمریکایی برداشته است که از جمله آنها انتصاب "رکس تیلرسون" مدیر غول نفتی «اکسون موبیل» به سمت وزیر امور خارجه دولت خویش است. لغو محدودیتهای اکولوژیکی در نظر گرفته شده در دولت اوباما، بدون تردید کمک بزرگی به بخش نفتی آمریکاست، البته این مسئله اصلا قابل مقایسه با باران دلارهایی نیست که در صورت بروز جنگ در منطقه خلیج فارس، بر سر شرکتهای نفتی آمریکایی خواهد بارید. حتی افزایش تنشهای سیاسی پیرامون ایران می تواند منجر به رشد قیمت انرژی بشود، ولی یک عملیات نظامی تمام عیار علیه ایران، صعود جدی قیمت نفت را تضمین می کند.  

جایزه مضاعف چنین اقدامی برای آمریکا، حل مشکل چین است که می تواند برای مدت زمان نامشخصی این کشور را از شر یکی از رقبای اصلی خود در عرصه صادرات انرژی خلاص کند.

ایجاد هرج و مرج در خاورمیانه، هدف دیگر آمریکا

از دیگر اهداف راهبردی دیگری که آمریکا می تواند در ایران بدست آورد، ایجاد منطقه قابل هدایت هرج و مرج در خاورمیانه است. آنچه «تندرویان» آمریکایی تلاش می کنند تا به آن دست یابند، فروپاشی نظام جمهوری اسلامی در ایران و همچنین متحدان آن در منطقه است که در صورت رسیدن به این هدف، شرایط برای گسترش نفوذ گروههای تروریستی اسلام گرای افراطی در خاورمیانه فراهم خواهد شد و از بین رفتن عامل ایران، ثبات در همه کشورهای همسایه آن را نیز دچار مشکل خواهد ساخت و چنین  روند اوضاعی تهدیدی جدی برای روسیه که به این منطقه بسیار نزدیک است، نیز محسوب می شود. از بین رفتن توان ایران تاثیر منفی نیز بر دورنمای طرح ژئوپلیتیکی چین برای ایجاد «کمربند اقتصادی راه ابریشم» خواهد داشت که ایران و همسایگان آن نقش مهمی در تحقق آن دارند. بدین ترتیب چنین می شود که حمله آمریکا به ایران از لحاظ بازدارندگی روسیه و چین هم تصمیم درستی برای دولت آمریکا خواهد بود.

البته در میان نتایج منفی درگیری نظامی با ایران باید به خطرات ناشی از وجود سامانه دفاع ضد هوایی مدرن روسی در ایران و همچنین عدم تمایل متحدان اروپایی آمریکا از صرف نظر کردن از نتایج توافق هسته‌ای اشاره کرد، برای اینکه در سایه همین توافق است که امروزه شرکتهای اروپایی دسترسی خوبی به منابع و بازار پرسود ایران پیدا کرده اند. در مجموع زمان نشان خواهد داد که خطر بروز درگیری نظامی واقعی بین واشنگتن و تهران تا چه اندازه جدی است.  

متاسفانه در حال حاضر دولت آمریکا در حال بازنگری در توافقنامه هسته‌ای است و امکان لغو آن از طرف واشنگتن وجود دارد. برغم اینکه پایبندی ایران به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) ثابت شده است، ولی ترامپ همچنان آن را توافق بدی نامیده و تلاش می کند بهانه ای برای خروج از آن پیدا کند.

واکنش مسکو به حمله احتمالی آمریکا چه خواهد بود؟

در پاسخ به این سئوال که روسیه در صورت حمله نظامی آمریکا به ایران چه خواهد کرد، باید گفت که مسلما جنگیدن با جمهوری اسلامی، اقدام سنجیده و منطقی نیست. و بیشتر از آن حمایت از آمریکا در صورت چنین حمله ای، اقدامی نادرست تر خواهد بود. هرچند اکنون شاید زیاد خوش بینانه به نظر نرسد، ولی منطقی ترین برخورد آن خواهد بود که روسیه به هر دو طرف پیشنهادات سیاسی یا اقتصادی برای خویشتن داری بیشتر ارائه بدهد. بهترین حالت آن است که روسیه با حمایت چین و اتحادیه اروپا که قطعا آنها نیز از چنین اقدامی از سوی واشنگتن حمایت نخواهند کرد، بعنوان میانجی بین المللی راه حل و فصل سیاسی مناقشه بین دو کشور را در پیش بگیرد. البته بسیار زود است که در این خصوص صحبتی شود. مسلما هنوز این امیدواری وجود دارد که ترامپ بعد از سفر خاورمیانه ای خود، واقع بینانه تر عمل کرده و از چنین نظریات و طرحهایی بطور کلی صرف نظر کند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر