۲۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۷:۵۰
کد خبر: ۲۵۳۰۳
حضور رژیم صهیونیستی در منطقه اقلیم کردستان در راستای سیاست های توسعه طلبانه آن تنظیم شده است و مساله کردها و آرمان آن ها برای کسب استقلال و خودمختاری وسیله و یا بهانه را برای این رژیم در راستای اهداف راهبردی آن در این منطقه فراهم می کند
به گزارش پایدرای ملی، متن حاضر در صدد است رابطه رژیم صهیونیستی با اقلیم کردستان و تاثیر آن بر امنیت جمهوری اسلامی ایران را مورد بررسی اجمالی قرا دهد.

با توجه به اهمیت موضوع و شرایط منطقه ای، در وضعیت کنونی روابط رژیم صهیونیستی با اقلیم کردستان با منافع جمهوری اسلامی سازگار نیست و به همین علت به دنبال این هستیم که منافع، اهداف و طرح های رژیم صهیونیستی برای نفوذ و حضور در شمال عراق را شناسایی کنیم.

حضور رژیم صهیونیستی در منطقه اقلیم کردستان در راستای سیاست های توسعه طلبانه آن تنظیم شده است و مساله کردها و آرمان آن­ها برای کسب استقلال و خودمختاری وسیله و یا بهانه را برای این رژیم در راستای اهداف راهبردی آن در این منطقه فراهم می کند تا با تشویق آنها به استقلال، زمینه را برای تجزیه عراق و تعقیب و تحقق ادعاهای ارضی خود در این سرزمین فراهم نماید.

همچنین این ادعای استقلال و خودمختاری کردها این فرصت را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده تا با مداخله و حضور در شمال عراق و حمایت از کردها زمینه را برای ایجاد ناامنی و افزایش منازعات قومی و مذهبی در منطقه فراهم نماید. چون کردها در امتداد مرزهای ترکیه، ایران، عراق و سوریه قرار دارند و خودمختاری کردها می­تواند ترکیه، ایران و سوریه را با بحران های جدی در آن کشورها مواجه سازد.

کردستان عراق به عنوان حلقه پیوندی میان کردستان ایران با کردستان ترکیه و سوریه محسوب می شود. این بخش از کردستان ، سرزمینی است غنی و کوهستانی که از سلسله کوه های زاگرس واقع در کردستان ایران به سوی کردستان های ترکیه کشیده شده است.

ژئوپلیتیک کردستان عراق

به دنبال شکست نیروهای عراقی از نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا پس از جنگ اول خلیج فارس در سال 1990، شورای امنیت سازمان ملل با تصویب قطعنامه 688، در صدد ایجاد مناطق امنی در شمال و جنوب این کشور برای کمک به مردم آواره برآمد.

منطقه امن کردستان عراق، سرزمین های واقع در شمال مدار 36 درجه را شامل می شد که در پی آن استان های کردنشین سلیمانیه، اربیل، و دهوک از نفوذ بغداد رهایی یافتند و کردها موفق شدند پس از برگزاری انتخابات پارلمانی به تاریخ 19 مه 1991 میلادی یک دولت خودمختار منطقه ای با حظور اقلیت های آشوری و ترکمن در این مناطق تشکیل دهند.

به این ترتیب جنگ دوم خلیج فارس و حمله آمریکا و متحدانش به عراق در مارس 2003 که منجر به سقوط صدام حسین و تحول سیاسی در عراق شد موقعیت کردها را نه تنها در شمال عراق بلکه در سطح دولت ملی بهبود بخشید، بلکه آنها توانستند پست ریاست جمهوری و وزارتخانه های عمده دولت عراق را به دست گیرند و بر فرآیندهای سیاسی و شکل گیری نظام سیاسی جدید عراق تأثیر بگذارند.

کردستان شمال عراق نیز در قالب ایالت فدرال وآن هم با اختیارات گسترده و رسمی به حیات خود ادامه داده و اصول 4 ،1 ، و 113 قانون اساسی عراق اختیارات قانونی لازم را به حکومت منطقه ای کردستان اعطا کرد. از لحاظ جغرافیایی کردستان عراق، بخشی از مناظق کرد نشین غرب آسیا به شمار می رود که با وسعتی معادل 75000 کیلومتر مربع از موقعیتی کم و بیش میانی و مرکزی در بین مناطق کردنشین پیرامونی برخوردار است؛ به عبارتی دیگر کردستان عراق به عنوان حلقه پیوندی میان کردستان ایران با کردستان ترکیه و سوریه محسوب می شود. این بخش از کردستان ، سرزمینی است غنی و کوهستانی که از سلسله کوه های زاگرس واقع در کردستان ایران به سوی کردستان های ترکیه کشیده شده است.

تقسیم بندی استان های کردستان عراق به شرح زیر است:

 استان کرکوک 19543 کیلومتر مربع، استان اربیل 15319 کیلومتر مربع، استان سلمیانیه 11993 کیلومتر مربع، استان نینوا 11000 کیلومتر مربع، استان دهوک 9754 کیلومتر مربع، استان دیاله 5500 کیلومتر مربع و استان واسط 895 کیلومترمربع. از این 74000 کیلومتر مربع، تنها محدوده استان های اربیل، سلمانیه و دهوک یعنی 37062 کیلومتر مربع در قلمرو حکومت منطقه ای کردستان قرار دارد که این مقدار تا سال 1975 نیز جزو قلمرو خود مختار محسوب می شد. بقیه محدوده کردستان عراق، یعنی چیزی حدود 40000 کیلومتر مربع در کنترل حکومت مرکزی عراق قرار گرفته است که قرار است بر اساس ماده 140 قانون اساسی عراق، این مشکل عمده بین حکومت اقلیم کردستان و حکومت مرکزی عراق حل و فصل شود. همچنین استان نینوا شامل بخش های کردنشین عقره، شیخان، سنجار و زمار است، استان دیاله بخش های کرد نشین خانقین، مندلی، میدان و قره تو را شامل می شود و استان واسط که شامل بخش کرد نشین بدره است. کردستان عراق با دارا بودن 17 درصد از مساحت عراق و 28 درصد جمعیت این کشور موقعیت ممتازی را به لحاظ استراتژیکی در اختیار دارد(1).

بزرگترین چالش پایدار ژئوپلیتیک کردستان عراق موقعیت جغرافیایی بسته آن است. این شرط لازم برای هر تبادل با جهان خارج و همکاری با کشورهای اطراف به ویژه ایران و ترکیه است. بسیاری از نیازهای کردستان از طریق گذرگاه های مرزی بین دو کشور است و وجود هر گونه چالش در کردها و روابط آمریکا با این دو کشور نشان داده است که این دو کشور به دلیل موقعیت برتر، تردیدی برای تحمیل خواسته‌های نخواهد کرد(2)

در کردستان عراق، برخی شرایط نامساعد جغرافیای سیاسی یکسری محدودیت هایی را در مورد تصمیم گیری برای رهبران آنها، که اثر قابل توجهی در سیاست های منطقه ای دولت کردستان داشته، اعمال کرده است. این شرایط مهم عبارتند از:

– محصور بودن منطقه کردستان عراق در خشکی، با وجود در دسترس بودن منابع آب فراوان.

– قرار گرفتن منطقه کردستان بین دو قدرت منطقه ای ایران و ترکیه و برخی از کشورها که از نظر هویت قومی (فارسی، ترکی و عربی) با کردستان عراق ناهمگن هستند.

– قرار گرفتن استان نفت خیز کرکوک، موصل، و بخش عمده ای از دیالی در نزدیکی مرزهای ایران و ترکیه و در حال حاضر، موصل و برخی از بخش های دیالی توسط گروه تروریستی داعش تحت سلطه است.

– حکومت اقلیم کردستان به نحوی عملا یک دولت است و به عنوان یک دولت مستقل کردستان و یا قانونی در آینده است.

برخی از دولت‌های خارج این منطقه در جهت منافع خود از مسئله کردها بهره‌برداری نموده و با تجهیز و همکاری با این قومیت اهداف خود را دنبال کنند. از طرف دیگر اکراد عراق به‌ منظور حفظ موجودیت خود و دستیابی به برخی از امتیازات، تنها راه پیش‌‌روی خود را اتحاد و همکاری با دولت‌های خارجی قدرتمند و مهم‌تر از آن معارض با دولت مرکزی تصور می‌نموده‌اند

روابط تاریخی میان رژیم صهیونیستی و کردهای عراق

بررسی تاریخی وضعیت کردستان به‌ویژه پس از فروپاشی عثمانی نشانگر آن است که این قوم بزرگ به دلایل مختلفی که مهم‌ترین آن قرار گرفتن در میان کشورهای همسایه می‌باشد، هیچ‌گاه از وضعیت امنیتی آرامی برخوردار نبوده است. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که کشورهای همسایه دارای اقلیت قومی کرد، به بهانه‌های مختلف و به‌ویژه حفظ یکپارچگی سرزمینی تدابیر سختی را در این راستا اتخاذ می‌نمودند. این موضوع با شکل‌گیری تمایلات استقلال‌طلبانه و گروه‌های معارض کردی برای این دولت‌ها با شدت بیشتری پیگیری می‌شد.                   

به عبارت دیگر حائل ‌شدن قومیت کرد در میان این کشورها، خود موجبات همکاری بیشتر این دولت‌ها در سرکوب و پیشگیری از شکل‌گیری اقدامات استقلال‌‌طلبانه را فراهم می‌ساخت و به این ترتیب موضوع کردها به عنوان یکی از مسائل اصلی امنیت ملی این دولت‌ها بدل گردید. سرکوب و فشارهای شدید بر این اقلیت به‌ویژه در کشور عراق موجب گردید تا اکراد در مقاطعی از حقوق اولیه خود نیز محروم گردند و از امکانات اولیه زندگی نظیر بهره‌برداری از تغذیه مناسب و بهداشت نیز محروم باشند. این موضوع سبب شد تا برخی از دولت‌های خارج این منطقه در جهت منافع خود از مسئله کردها بهره‌برداری نموده و با تجهیز و همکاری با این قومیت اهداف خود را دنبال کنند. از طرف دیگر اکراد عراق به‌ منظور حفظ موجودیت خود و دستیابی به برخی از امتیازات، تنها راه پیش‌‌روی خود را اتحاد و همکاری با دولت‌های خارجی قدرتمند و مهم‌تر از آن معارض با دولت مرکزی تصور می‌نموده‌اند(3).

از همین رو تاکنون هر تلاشی در جهت ایجاد دولت کردی مستقل، بلافاصله با مخالفت سه کشور ترکیه، ایران و عراق روبه‌رو شده است. هر یک به شکلی ابراز مخالفت کرده و هیچ‌ یک با اصل موضوع موافقت نداشته‌اند. این مخالفت‌ها حساب شده بوده است زیرا هر کدام می‌دانند در صورتی که به آن تن دهند باید بخشی از قلمرو خود را از دست بدهند. این در حالی است که سرزمین‌های کردستان سرشار از منابع طبیعی ـ‌ به‌ویژه نفت‌ ـ می‌باشند.    

مخالفت‌های شدید این سه کشور موجب گردید که کشورهای غربی بعد از قرارداد لوزان موضعی واقعی و جدی در قبال استقلال کردها اتخاذ نکنند و مساعدت و همکاری خاصی با کردها از خود بروز ندهند و صرفاً برخی از سرویس‌های اطلاعاتی غرب ارتباطاتی با بعضی از مقامات کرد ایجاد کرده‌اند تا در صورت نیاز از آن‌ها به عنوان مهره جایگزین بهره‌برداری کنند. جمهوری ترکیه به‌ صورت هدفمند و حساب‌ شده اقدام به تصفیه کردهای فعال در خاک خود کرد.

آتاتورک و آن‌هایی که پس از او روی کار آمدند ضربات مهلک و ویران‌کننده‌ای به ساختار قبایل کرد در ترکیه وارد کردند. تعداد زیادی از نخبه‌های کرد را اعدام کردند و بقیه را نیز به جاهای مختلف آواره ساختند. این اقدام باعث شد که مرکز ثقل قبایل کرد به کردستان عراق منتقل شود. در واقع این موضوع نگاه رژیم صهیونیستی را به عنوان یک فرصت بالقوه متوجه کردستان عراق می‌نماید؛ چرا که عراق از دشمنان اصلی و قدرتمند رژیم صهیونیستی در منطقه محسوب می‌گردید و حضور دولت عراق در کنار سایر کشورهای عربی برای مقابله با رژیم صهیونیستی خطرات فراوانی را از بدو شکل‌گیری دولت رژیم صهیونیستی متوجه آن ساخته بود و لذا، رهبران این رژیم اهمیت ویژه‌ای را برای حضور در کردستان عراق و همکاری با این قومیت معارض دولت مرکزی در نظر می‌گیرند(4)

حمایت رژیم صهیونیستی از کردها در شمال عراق زمانی جدی تر شد که موساد در 1950 میلادی بخش بزرگی از یهودیان کرد را به رژیم صهیونیستی در یک عملیات به نام "عزرا و نحمیا” مهاجرت داد. مهاجرت دیگر نیز توسط موساد طی سال های 1970-1971 سازماندهی شده بود(5).  ارتباط بین کردهای عراق و رژیم صهیونیستی از طریق بدیرخان علی در سال 1964 آغاز شد، در این بین رژیم صهیونیستی در مقیاس بزرگ کمک های نظامی به کردستان عراق در دهه 1960 و 1970 در طول جنگ جدایی طلب کردها با دولت عراق کرده بودند(6)

در انقلاب کردها علیه حکومت عراق که از سال 1961 تا سال 1975، به مدت 24 سال ادامه داشت، رژیم صهیونیستی نیز از همان آغاز کار، اشتیاق بسیاری برای پشتیبانی و حمایت از حرکت مسلحانه کردها داشت و این کار را با ارسال اسلحه و آموزش نیروهای مسلح کرد انجام می داد. هدف رژیم صهیونیستی، تضعیف ارتش عراق و ناتوان ساختن آن در هر گونه برخورد نظامی محتمل در آینده بود. پس از آن، اختلافات بین کشورهای عرب نیز به حمایت از حرکت مسلحانه کردها در عراق انجامید و بارزانی با مشاهده این کمک ها از سوی رژیم صهیونیستی از آن به عنوان یک وسیله برای اتصال به ایالات متحده آمریکا نگاه می کرد(7)

تنها راه ممکن برای خروج یهودیان از عراق، فراری‌ دادن آن‌ها از منطقه کردستان هم ‌مرز ایران بود و کردهای عراق به ‌منظور نشان ‌دادن اهمیت رابطه با رژیم صهیونیستی به ‌رغم خطرات بسیار زیادی که با آن مواجه بودند این کار را بر عهده گرفتند.

علل توجه رژیم صهیونیستی به کردهای عراق

شرایط خفقان حاکم بر عراق در دوران حکومت بعث مانع از آن می‌شد تا رژیم صهیونیستی بتواند در راستای دستیابی به اهداف خود در عراق دست به اقدامات وسیع و قابل توجهی بزند؛ چرا که هر گونه وجود نشانه‌هایی از روابط و همکاری اتباع عراق با یهودیان و رژیم صهیونیستی سرنوشت خطرناکی را به همراه داشت. لذا رژیم صهیونیستی در این دوران، تنها به صورت پنهانی و با اهداف خاصی در عراق حضور داشته است و مهم‌ترین زمینه آن وجود اقلیت کرد عراقی معارض دولت مرکزی در منطقه شمالی عراق بود.

یهودیان عراق خصوصاً پس از جنگ 1967 در وضعیت بی‌ نهایت بدی قرار داشتند و تحت تعقیب بودند. دولت تمامی یهودیان را که در ادارات و وزارتخانه‌های دولتی کار می‌کردند و حتی آن‌هایی را که در بخش‌های خصوصی شاغل بودند بازنشست کرد و خرید و فروش یا اجاره‌ دادن ملک و املاک و ثبت و نقل و انتقال هرگونه مالکیت را برای یهودیان ممنوع کرد. به بانک‌ها و مؤسسات مالی و اعتباری دستور داد که ماهیانه بیش از صد دینار به هر یهودی پرداخت نداشته باشند. به وکلا و اطبای یهود دستور داد که حق وکالت و طبابت غیر یهودی را ندارند. تلفن‌های آن‌ها اعم از منزل، مطب و محل کار را قطع کرد و آن‌ها را از عضویت در تمامی باشگاه‌ها و انجمن‌ها محروم نمود. شخصیت‌های بارز آن‌ها را بازداشت و مورد محاکمه و شکنجه قرار داد. اماکن مقدسه یهود مصادره شدند. دولت همچنین یک مرکز گردآوری یهودیان تأسیس کرد و آن‌ها را در مکان کوچکی به ‌نام بعقوبه در نزدیکی بغداد گرد آورد. شروع جو ترور علیه یهودیان باعث شد که تعداد زیادی از آن‌ها در منازل خود بمانند و به اماکن عمومی تردد نکنند. همراه با فروکش ‌کردن آتش قتل و کشتار، محدودیت‌های ایجاد شده در مسیرهای منتهی به مناطق کردنشین نیز کم شده بود؛ افرادی که قصد فرار داشتند باید به مناطق کرد‌نشینی می‌رفتند که به عنوان تفریح‌گاه و استراحت‌گاه استفاده می‌شد و همچنین در مناطقی نظیر صلاح‌الدین ثقلاوه و دربند ساکن می‌شدند که مورد ظن نبودند.

از این رو تنها راه ممکن برای خروج یهودیان از عراق، فراری‌ دادن آن‌ها از منطقه کردستان هم ‌مرز ایران بود و کردهای عراق به ‌منظور نشان ‌دادن اهمیت رابطه با رژیم صهیونیستی به ‌رغم خطرات بسیار زیادی که با آن مواجه بودند این کار را بر عهده گرفتند. اولین دوره فرار بزرگ یهودیان به کمک کردها و در خلال ماه‌های جولای و آگوست 1970 صورت گرفت و این موضوع در خلال ماه‌های سپتامبر و اکتبر آن سال به اوج خود رسید؛ به نحوی که روزانه حدود پنجاه نفر یهودی از مرز ایران می‌گذشتند. بارزانی از عملیات فراری ‌دادن یهودیان از عراق و نقشی که در انجام آن ایفا می‌کرد اظهار فخر می‌کرد. روزنامه‌نگار امریکایی به ‌نام جک اندرسون در مقاله‌ای که نشریه واشنگتن‌پست مورخ 17 سپتامبر 1972 آن را منتشر کرد نوشته است: زمیر رئیس موساد طرح و نقشه رساندن مساعدت به یهودیان برای فرار کردن از عراق را به بارزانی ارائه داد. بعدها نزدیکان بارزانی در رابطه با نقش کردها و شخص بارزانی در فراری‌ دادن یهودیان از عراق فاش ساختند که: بارزانی با تمام وجود این طرح و اندیشه را پیگیری می‌کرد زیرا یهودی‌ها برای خاطر ما کارهایی کردند. عملیات فراری‌ دادن یهودیان مساوی بود با به خطر انداختن کردها. خود بارزانی و پسرش شخصا عملیات فراری‌ دادن یهودیان را پیگیری می‌کردند(8).

نکته دیگری که در همین رابطه قابل توجه است اینکه رژیم صهیونیستی دارای یکی از اقتصادهای برتر در غرب آسیا بوده و با تغییر در استراتژی رژیم صهیونیستی از جنگ و درگیری به استراتژی اقتصادی، این رژیم از رشد بسیار زیادی برخوردار گردیده به حدی که امروزه در بسیاری از فن‌آوری‌ها و تکنولوژی‌ها از رشد قابل ملاحظه و غیر قابل قیاسی نسبت به سایر کشورهای منطقه برخوردار است. اما نکته اساسی موضوع عدم در اختیار داشتن منابع نفتی به عنوان موتور محرک کارخانجات و صنایع این رژیم است و از این رو رژیم صهیونیستی در این بخش از کمبود و مشکل اساسی برخوردار است. این مسائل موجب گردیده است تا رهبران و پژوهشگران رژیم صهیونیستیی طرح‌های بسیار زیادی را در زمینه تأمین منابع نفتی مورد نیاز و در حقیقت دستیابی به یک منبع مورد اطمینان ارائه نمایند. این مسئله به‌ویژه در منطقه غرب آسیا که تقریباً کلیه کشورهای صادرکننده نفت، صادرات نفتی خود را به رژیم صهیونیستی ممنوع کرده‌اند، برای این رژیم از اهمیتی مضاعف برخوردار است. یکی از شیوه‌های اساسی در طرح‌های رژیم صهیونیستیی برای حل بحران نفتی، طراحی خطوط انتقال نفت از کشورهای منطقه به رژیم صهیونیستی بوده است(9).

با شکل‌گیری رژیم صهیونیستی در غرب آسیا در سال 1948 و آغاز خصومت رژیم صهیونیستی با اعراب، نفت عراق که تأمین‌کننده نیاز کشور فلسطین بود قطع گردید و رژیم صهیونیستی را از منبع ارزان و در دسترس نفت عراق و خط لوله موصل ـ حیفا محروم نمود. لذا رژیم صهیونیستی مجبور گردید تا از میان راه‌های جایگزین خط لوله قبلی، به روسیه توجه نماید و قسمت اعظم نفت مورد نیاز خود را از این کشور خریداری کند؛ که به نسبت خط لوله قبلی از جوانب مختلف نظیر طولانی بودن مسیر انتقال، از هزینه بسیار بالایی برخوردار می‌باشد .از همین رو دستیابی به منابع مطمئن و ارزان نفتی همواره یکی از اهداف رژیم صهیونیستی در منطقه وهمچنین نئوکان‌های طرفدار رژیم صهیونیستی در کاخ سفید بوده است. از این منظر می‌توان جنگ عراق را در راستای منافع رژیم صهیونیستی نیز دانست؛ چراکه یک بار دیگر موضوع احیای خط لوله نفت موصل ـ حیفا را در نظر تصمیم‌گیران رژیم صهیونیستی زنده نموده است.

حضور رژیم صهیونیستی در اقلیم و ناامن  کردن کشورهای منطقه

درگیر کردن کشورهای منطقه با یکدیگر به خصوص ایجاد و تشدید تنش بین ایران و عراق از یک سو و نیز ایجاد جنگ و ستیز بین کردهای عراقی با دولت آن کشور بخشی از توطئه رژیم صهیونیستی با هدف مشغول کردن دولت‌های منطقه و گسترش و تعمیق اغتشاشات محلی و منطقه‌ای بود که در نهایت به سود دولت صهیونیستی تمام می‌شد. به بیان دیگر صهیونیست‌ها با تضعیف قوای داخلی کشورهای مسلمان و انحراف افکار عمومی منطقه به اشکال مختلف در صفوف مسلمانان اخلال می‌کردند تا مانع اتحاد ضدصهیونیستی آنان شوند.

رژیم صهیونیستی به منظور حفظ امنیت خود و تضعیف قدرت­های منطقه­ای، ایجاد واگرایی سیاسی-امنیتی در کشورهای منطقه را در راس برنامه­های استراتزیک خود قرار داده است. ایجاد اختلافات فرقه­ای و قومی ضمن آنکه باعث افزایش قدرت چانه زنی رژیم صهیونیستی در منطقه می­شود. می­تواند اهرم فشاری بر علیه کشورهای باشد که دشمن رژیم صهیونیستی محسوب می­شوند. استقلال و خودمختاری کردها این فرصت را در اختیاررژیم صهیونیستی قرار داده تا با مداخله و حضور در شمال عراق و حمایت از کردها زمینه را برای ایجاد ناامنی و افزایش منازعات قومی و مذهبی در منطقه فراهم نماید.

موقعیت استراتژیک منطقه کردستان به دلیل همسایگی با ایران، سوریه و ترکیه این امکان را در اختیار موساد قرار داده است که با حضور در این منطقه و ایجاد پایگاهای اطلاعاتی و امنیتی در شمال عراق فعالیت­های ایران، سوریه و جنوب ترکیه را کنترل نماید. بسیاری از نخبگان نظامی رژیم صهیونیستی در پوشش بازرگان و کارمندان شرکت­های خصوصی رژیم صهیونیستی مشغول فعالیت هستند. از جمله اقدامات آنان، راه اندازی سیستم هشدار دهنده جاسوسی و اطلاعاتی در مرز مشترک ایران و آذربایجان در آسیاسی میانه است.(10)

گسترش جاسوسی و فعالیت خرابکاری رژیم صهیونیستی در شمال عراق در برابر کشورهای منطقه پس از سقوط صدام به طور محسوسی انجام می گرفت. در مصاحبه ای با روزنامه الجزیره، یک منبع امنیتی عالی رتبه در ترکیه بیان داشت که رژیم صهیونیستی سازمان اطلاعاتی موساد در سال 2005، پایگاه جاسوسی سایبری خود را در شمال عراق تکمیل کرد و این دومین پایگاه جاسوسی پس از استقرار اولین پایگاه جاسوسی در جمهوری آذربایجان واقع در مرزهای مشترک با ایران است(11)

موقعیت استراتژیک منطقه کردستان به دلیل همسایگی با ایران، سوریه و ترکیه این امکان را در اختیار موساد قرار داده است که با حضور در این منطقه و ایجاد پایگاهای اطلاعاتی و امنیتی در شمال عراق فعالیت¬های ایران، سوریه و جنوب ترکیه را کنترل نماید.

مرز کردستان برای دسترسی به اطلاعات در مورد فعالیت های هسته ای ایران است. در این رابطه، روزنامه "ساندی تایمز” می نویسد که سفارش شارون از نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی به آماده حمله به تاسیسات هسته ای ایران پس از هشدار سازمان اطلاعات رژیم صهیونیستی و گزارش در مورد تاسیسات هسته ای ایران در پایگاه های مستقر در مرزهای کردستان عراق صادر شده است می باشد(12)

به منظور تضعیف قدرت های منطقه ای مانند ایران، در این راستا رژیم صهیونیستی در نظر دارد برای واگرایی سیاسی-امنیتی در منطقه و قرار دادن آن در مرکز برنامه های استراتژیک خود، ایجاد اختلافات فرقه ای و قومی در ایران از طریق کردستان عراق و همچنین آموزش کردها که در مخالف با جمهوری اسلامی ایران هستند را به عنوان یک اهرم فشار علیه ایران مورد استفاده قرار دهد. رژیم صهیونیستی تلاش می کند برای مقابله با ایران با ایجاد یک بحران امنیتی با حمایت از کردها و دامن زدن به تمایل خود برای تعیین سرنوشت و استقلال آنها برای ایجاد یک دولت مستقل کرد حضور خود را در کردستان عراق که مرز مشترک با بخش بزرگی از ایران دارد  تحکیم بخشد.

نتیجه گیری

بررسی‌های موجود نشان می‌دهد وجود زمینه‌های تاریخی برای رژیم صهیونیستی در کردستان عراق، موجب گردیده است تا عوامل این رژیم تحت پوشش شرکت‌های اقتصادی و تجاری، احساس دِین اکراد و برخی رهبران کرد به رژیم صهیونیستی، تمایلات و اظهارات رهبران کرد در برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی و همچنین از طریق برگزاری دوره‌های آموزشی برای نیروهای کرد، اولاً حضور خود را در این منطقه افزایش دهند و ثانیاً به دلیل هم ‌مرز‌ بودن کردستان عراق با مناطق کردنشین ایران، با به‌کارگیری شیوه‌های خاصی اهدافی را از جمله ایجاد بازدارندگی و موازنه از طریق به‌وجود آوردن نیروی هم‌ وزن حزب‌الله لبنان در مرز جمهوری اسلامی ایران، با بهره‌برداری از نیروهای آموزش ‌دیده و جنگ‌دیده کرد نظیر پیش‌مرگان و به ‌ویژه ضدانقلاب کردی؛ از طریق تسلیح، تجهیز و آموزش و دایر کردن پایگاه‌های جاسوسی و شنود در مرز ایران و کنترل اقدامات نظامی جمهوری اسلامی ایران (به‌ویژه در خصوص تحرکات و فعالیت‌های هسته‌ای و  همچنین تهییج، ترغیب و حمایت از ایده‌ها و تمایلات تجزیه‌طلبانه اکراد) دنبال کنند. در واقع شاید بتوان رژیم صهیونیستی را تنها طرفی دانست که همواره از تمایلات تجزیه‌طلبانه اکراد در دهه‌های گذشته حمایت نموده است؛ این موضوع که در راستای یکی از استراتژی‌های کلان این رژیم در منطقه غرب آسیا یعنی تجزیه کشورها به مناطق و بخش‌های مختلف بر اساس هویت‌های متنوع قومی و فرهنگی است، از این لحاظ حائز اهمیت است که تقریباً تمامی کشورهای دارای اقلیت کرد، دارای بحران بوده و موضوع کردها همواره یکی از موضوعات اصلی امنیت ملی این کشورها مطرح بوده است. تحقق تجزیه کردستان عراق یا وضعیت فدرالی، به تدریج ادعاهای اکراد در الحاق مناطق نفت‌ خیز شمال عراق نظیر موصل به کردستان را به ‌دنبال خواهد داشت که در این صورت، رژیم صهیونیستی علاوه بر اینکه فرصت مناسب‌تری را در شوراندن اکراد دیگر کشورها به منطقه پیشرفته کردستان عراق خواهد داشت، به اهداف بلند‌مدت اشاره‌شده در این پژوهش نیز دست خواهد یافت.
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر